«آیرونی‌»های ایرانی

سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ برابر با ۲۰ ژوئن ۲۰۲۳


‏بهزاد پرنیان – ‏در ادبیات، آنجا که بنا بر ترجمان و برگرداندن یک متن ادبی یا فلسفی از زبانی به زبانی دیگر است، همواره مترجمان با مشکل یافتن واژگان هم‌سنگ با واژگان به‌کار رفته در متن اصلی روبرو هستند. بسیار واژگان در زبان‌های گوناگون یافت می‌شوند که شاید نمونه آنها را در زبانی دیگر نتوان یافت. از دیگرسو چنانچه شخص مترجم تلاش کند تا دست‌کم نزدیک‌ترین هم‌معنایی را برای یک واژه خاص یافته باشد، در بهترین حالت خود می‌توان گفت که ترجمه مورد نظر تا حد زیادی پیام و روایت اصلی را به خواننده منتقل خواهد کرد اما نه همه مقصود نویسنده را.

‏در دنیای هنر هفتم نیز اوضاع بر همین منوال است. هنگامی که فیلمی از زبان اصلی به زبانی دیگر برگردانده می‌شود، در یک روند اجتناب‌ناپذیر میزان زیادی از پیام و روایت فیلم دستخوش تغییر گشته تا آنجا که دیدگاه نویسنده و یا کارگردان چنانکه باید به بیننده منتقل نمی‌شود. از همین‌ رو بسیاری بر این باورند که ترجمه متون و آثار ادبی گاه از ارزش معنوی اثر خواهد کاست.

‏«آیرونی» irony یکی از واژگانی است که برگرداندن آن از انگلیسی یا هر زبان اروپایی دیگر به زبان فارسی، بنا به خوانش‌های گوناگون فلاسفه و دانشمندان علوم اجتماعی از آن، کاری بسیار دشوار و سخت است. برای همین، بنده به عنوان نویسنده متن حاضر، تعریفی از آن را برگزیده‌ام که نزدیک‌ترین انطباق را با باورهای شخصی خودم پیرامون مسائل اجتماعی داشته و خواننده‌ی متن را بیشتر به مراد نویسنده از به کار بردن واژه «آیرونی» رهنمون می‌سازد.

‏رخدادهای سیاسی اجتماعی ایران دست‌کم از سیصد سال پیش به اینسو، باعث قدرت یافتن و نفوذ انکارناپذیر مراجع مذهبی و روحانیون در جامعه ایرانی بوده تا آنجا که فرامین و دستورات آنان در حکم امر مقدس نزد مردم ارزش و اعتبار یافته است. در پی همین امر به تدریج شاهد به وجود آمدن باورها و رفتارهایی بر پایه تکرار و پیروی از یک روند فرمانبردارمآبانه، تغییرناپذیر و فارغ از هرگونه نقد و بازاندیشی هستیم. تا آنجا که درستی این نظریه که عقاید ما عاداتی از رفتارهای ما هستند و نه تلاشی برای مطابقت با واقعیت، بیشتر نمود پیدا می‌کند.

‏ اما با قدم گذاردن به قرن بیستم شاهد گونه‌ای خاص از روند بازاندیشی در میان روشنفکران و محافل دانشجویی پیرامون آنچه امر مقدس نامیده می‌شد می‌شویم. این روند بازاندیشی که در میان طبقه متوسط جامعه بیشتر نمود داشت، تا آنجا پیش می‌رود که راه خود را به سوی طبقه پایین جامعه نیز یافته و افراد جامعه به تدریج با الهام از پراگماتیسم و وارد دانستن تردید و بازنگری پیرامون آنچه تا حد امر مقدس آنرا ارزش می‌گذاردند، به بازنگری و نقد باورها و عقاید خود پرداخته و تردید را همچون ابزاری برای راست‌آزمایی واژگان پیشین و پسین به کار بستند.

‏ در بستر همین روند بازاندیشی است که شاهد معنا یافتن «آیرونی‌»هایی هستیم که هر یک بطور فردی پیرامون مسائل و واژگانی که حکم بدیهی را تا پیش از آن برای آنان داشتند، به تردید و بازنگری روی آورده و دیگر امر بدیهی نزد آنها معنایی ندارد.

«‏آیرونی» به معنای روا داشتن تردید در واژگان خاصِ مورد استفاده فرد است و نوعی نگریستن طعن‌آمیز به واژگان متعارف و محدود نماندن در حصار آنها. فرد در استفاده از «آیرونی» با وجود اندیشیدن و سخن گفتن با واژگانی معین، دیگر واژگان­‌ را نیز از نظر دور نمی‌دارد و در دام انحصار و برتری واژگان خویش بر دیگر واژگان‌­ نمی‌افتد. با وام‌گیری از نظرگاه ریچارد رورتی می‌توان گفت که «آیرونی» آزاده، که انسان ایده‌آل می‌توان نامید، واژگان خویش را از موقعیت فراتر فرو می‌کشد، آنها را مورد سوال قرار می‌دهد و پیوسته و در هر موقعیت به غنی‌سازی و توسعه آنها می‌پردازد. نگاه او به واژگان نهایی خویش، با تردیدی دائمی همراه است. تردیدهای او از آن روست که مستمر از دیگر واژگان­ متاثر می‌شود. اندیشیدن پیرامون واژگان­ جدید، او را وامی‌دارد تا به غربال و بازسازی واژگان خویش بپردازد. او هیچ پدیده‌ای را بدیهی نمی‌انگارد و امر محتوم را فاقد اعتبار می‌بیند. در نتیجه مقصود من از «آیرونیست» کسی‌ست که همواره «امر نو را به جان امر کهنه انداختن» پیشه خود ساخته و در پی تغییر، گاه تا از دست دادن همه آنچه تا پیش از آن اندوخته پیش می‌رود.

‏و اینک در ایران امروز شاهد ظهور واژگانی نو هستیم که به جان امر کهنه افتاده و «آیرونی‌های ایرانی متشکل از هر گروه و دسته‌ای دست‌کم پیرامون این واژه فصل مشترک دارند و همین امر می‌تواند ایرانیان را بار دیگر در مسیر آزادی و سعادت قرار دهد.

‏ «نه به جمهوری اسلامی» عبارتی که هیچ صاحب فکر و اندیشه‌ای را به بیراهه نمی‌برد و راه را بر روی هر بحث و جدلی پیش از دستیابی به بستری مناسب برای بررسی امکان‌های موجود پیرامون شکل و فرم نظام سیاسی آینده ایران می‌بندد.

‏تو گویی که پیش از تناول هر خوراک و خورشتی باید که دست‌ها را شست و جور دیگر دید.

‏ باید که حول کمترین فصل مشترک‌مان یعنی «نه به جمهوری اسلامی» گرد آییم و در این بزنگاه تاریخی که هم‌‌میهنان ما در جای جای ایرانزمین  بپا خاسته و فریاد پیروزی نور بر تاریکی سر می‌دهند، همت گمارده و طرحی نو دراندازیم.

*بهزاد پرنیان دانش‌آموخته ریاضیات و تحلیلگر سیاسی


♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۸ / معدل امتیاز: ۴٫۱

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=322948