الاهه بقراط – روز پنجشنبه ۱۴ ژانویه ۲۰۱۶ در برنامه «افق» صدای آمریکا گفتگویی انجام شد زیر عنوان «روزنامهنگاری در تبعید: مشکلات و خطرها». مجری این برنامه خانم فهمیه خضرحیدری بود و مهماناناش عبارت بودند از خانم نوشابه امیری از سایت «روز» که همین اواخر به کارش پایان داده شد، آقای محمدجواد اکبرین از تلویزیون ماهوارهای «رها» که فعالیتاش سال گذشته متوقف گشت، آقای فرید حائری نژاد سردبیر پیشین رادیو زمانه و من از کیهان لندن.
روشن است که در یک گفتگوی پنج نفره در وقت یک ساعته نمیتوان بسیاری از نکات را مطرح کرد به ویژه آنکه مانند هر برنامهی دیگری برای طرح پرسشها برنامهریزی شده بود و تزِ برنامه هم این بود که رسانههای فارسیزبان در خارج از کشور مخاطبان خود را از دست دادهاند و تعطیلی برخی از آنها به این دلیل بوده است. این البته فقط بخشی از واقعیت است که فقط به رسانههای فارسیزبان خارج از کشور هم محدود نیست.
هدف از نوشتن این مطلب اشاره به نکاتی است که در آن برنامه فرصت پرداختن به آنها نبود و تأکید بر نکاتی که در آن گفتگو به آنها فقط اشارهای شد. به نظر من این نکات در چهارچوب روزنامهنگاری و ژورنالیسم اهمیت دارند به ویژه در شرایطی که مرز بین فعالیت سیاسی با روزنامهنگاری، و مرز بین فعالیت رسانهای و پروژههای سیاسی به هم ریخته است.
ویژگیهای کیهان لندن
در این میان، کیهان و کیهان لندن دارای چند ویژگی چشمگیر است.
یکی اینکه پیشینهی تاریخی ۷۴ ساله دارد (۱۹۴۲) و در دورانی یک روزنامه قابل اتکا و یک منبع خبری معتبر در خاورمیانه و جهان به شمار میرفت. این پیشینه را به غیر از رادیو فارسی «بی بی سی» که در سال ۱۹۴۰ و در رقابت با رادیو برلن که صدای رژیم هیتلری بود به راه افتاد، ندارد. با این تفاوت که «بی بی سی» یک دم و دستگاه دولتی است و کیهان تا انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و کیهان لندن از سال ۱۳۶۳ خصوصی بوده و هستند.
دیگر اینکه کیهان لندن توسط خود دکتر مصطفی مصباح زاده بنیانگذار موسسه کیهان در ایران که در سال ۱۳۲۱ خورشیدی تأسیس شده بود، این بار در لندن دوباره تأسیس شد. این فعالیت در واقع ادامه همان روزنامهنگاری حرفهای بود که توانست بسیاری از روزنامهنگاران پیشکسوت را که به دلیل شرایط سیاسی ناشی از انقلاب اسلامی در ایران، کشور را ترک کرده بودند گرد بیاورد.
نکتهی دیگر اینکه کیهان لندن یک همزاد ناپاک به نام کیهان تهران در ایران دارد. کیهانیهای خارج از کشور حفظ کیهان لندن را یک موضوع ملی و مبارزاتی ارزیابی میکنند. به همین دلیل هم وقتی پس از سی سال نشر نسخه چاپی کیهان لندن متوقف شد، کیهان لندن با کمترین امکاناتِ تصورناپذیر و مشکلات مختلف، در اینترنت و فضای مجازی ماند و به فعالیت ادامه داد تا در نخستین فرصت دامنهی رسانهای و حرفهای خود را گسترش دهد.
نکته چهارم اینکه کیهان لندن تا سالها و پیش از آنکه دو تحول روی دهد (یکی گسترش اینترنت و دیگری هجوم افراد موسوم به اصلاحطلب به خارج از کشور) تنها خط ارتباطی و رسانهای ایرانیان خارج از کشور بود که در بیش از ۵۰ کشور جهان پخش میشد و ایرانیان را با مطالب مختلف و حتی نامهها و درد دلهای آنها که در ستون پستچی منتشر میشد به هم مرتبط میکرد و آنها را در جریان و تجزیه و تحلیل مسایل ایران قرار میداد. کیهان لندن را در کمپهای پناهندگی به شکل گروهی و دست به دست میخواندند و در مواردی مدیریت کمپ مربوطه هزینه اشتراک یک یا دو نسخه آن را برای ایرانیان پناهجو میپرداخت.
کیهان لندن بخشی جداییناپذیر از تاریخ تبعیدیان و مهاجران ایرانی و روزنامهنگاری در تاریخ معاصر ایران است.
در اینجا باید از هفتهنامه «نیمروز» هم یاد کنم که چند سالی پس از انتشار کیهان لندن، سالها با مدیریت و سردبیری پرویز اصفهانی در شکل و شمایل و کیفیت دیگری منتشر میشد و خیلی زود توانست مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند. «نیمروز» هم در اینترنت حضور داشت که آن هم دوام نیافت و بسی پیش از کیهان لندن به انتشار نسخهی چاپی خود و حضور در اینترنت پایان داد.
یک تحول مثبت و تاریخی
در اواخر دههی نود میلادی و سالهای نخستین قرن بیست یکم یک تحول عظیم در جهان و یک تغییر سیاسی در ایران روی داد.
گسترش اینترنت خیلی زود مطبوعات و روزنامههای چاپی را با بحران تقاضا روبرو کرد. بحرانی که ارباب مطبوعات را متوجه فرصتی کرد که میبایست بیدرنگ از آن استفاده میکردند وگرنه از قافلهی ارتباط و اقتصاد عقب میماندند. مهمترین روزنامههای معتبر جهان با راه انداختن وبسایت و با استفاده از ابزار «چندرسانهای» توانستند نه تنها مخاطبان روزنامههای خود را که یا اشتراک خود را تمدید نمیکردند و یا کلیک کردن با ماوس را به سر زدن به دکههای روزنامهفروشی ترجیح میدادند دوباره به سوی تولیدات خود هدایت کنند بلکه صاحبان کار و تجارت را نیز متقاعد کنند که همچنان به آنها آگهی بدهند.
کار این رسانهها با دم و دستگاهی که در اختیار داشتند به مراتب راحتتر از رسانههای کوچک یا محلی بود چه برسد به رسانههایی که در خارج از کشور خود و به زبانی دیگر منتشر میشدند، مانند کیهان لندن. کیهان اگر در موسسه خود در تهران میبود همان گونه که در دو دههی چهل و پنجاه خورشیدی بلافاصله به استفاده از مدرنترین تکنولوژی حروفچینی و چاپ پرداخت، بیتردید در استفاده از اینترنت و فضای مجازی نیز پیشگام میشد.
در مورد ایران اما نباید این تفاوت را نادیده گرفت که به دلیل تفاوت فاحش سواد و آموزش همگانی در کشورهای پیشرفته در مقایسه با کشورهایی مانند ایران، هنوز هم رادیو و تلویزیون و در مرحلهی بعدی روزنامهها مخاطب بیشتری دارند تا اینترنت که برای استفاده از آن به حدی از امکانات و آموزش فنی و همچنین زبان خارجی و مهمتر از همه اتصال وابسته به مخابرات و شرکتهای مربوطه نیاز هست. اگر مطبوعات داخلی مورد استقبال قرار نمیگیرند (حتی اگر در اینترنت هم باشند) به دلیل شرایط سیاسی و محدودیتهای تحمیلی و سانسور است. تجربه نشان داده است هر بار که فضای سیاسی و فرهنگی کشور کمی باز شده است، هم شکوفایی رسانهای وجود داشته و هم تقاضا برای آنها به شدت بالا رفته است.
اینترنت به مثابه یک تحول تاریخی و به شدت دمکراتیک، جهان مطبوعات و رسانهها را به طور مثبت دگرگون ساخت و خیل مخاطبان را به عرصهی تولید فکری و رسانهای کشاند.
یک تغییر منفی و تفرقهافکنانه
اما تقریبا همزمان در ایران «پروژه اصلاحطلبی» شکل گرفت و امید به تغییرات مثبت را در دل بسیاری از ساکنان ایران و همین طور ایرانیان خارج از کشور و دولتها و سیاستمداران و ناظران خارجی به وجود آورد. نتیجه اما این شد که به جای اینکه بر اساس این پروژه، ایرانیان خارج از کشور هم بتوانند به ایران برگردند و به کار و فعالیت از جمله رسانهای بپردازند، همانهایی هم که مدافع «پروژه اصلاحات» بودند بار سفر بستند و راهی خارج از کشور شدند!
آنها تلاش برای اصلاح جمهوری اسلامی را از اینجا نیز پیگیرانه دنبال کرده و میکنند و به استفاده از هر آن بودجهای پرداخته و میپردازند که نهادهای دولتی و غیردولتی برای پروژههای مختلف اختصاص داده و میدهند.
این همه جدا از رادیو و تلویزیونهای فارسیزبان وابسته به دولتهای خارجی است که از قدیم وجود داشتند و در آینده نیز وجود خواهند داشت و فقط بنا بر شرایط جاری، سیاستهای حاکم بر آنها تغییر میکند که امری کاملا منطقی و طبیعی است، مانند بی بی سی، صدای آمریکا، صدای آلمان یا دویچه وله و رادیو فرانسه. بعدا رادیو «آزادی» هم به آنها پیوست که پس از مدتی به دلایل سیاسی به رادیو «فردا» تغییر نام داد و در سالهای اخیر هم «یورونیوز» با بخش فارسی به آنها اضافه شد.
به غیر از «رادیو آزادی» یا «رادیو فردا» که بخش اعظم بودجهی آن از سوی سازمان سیا تأمین شد (منبع: روزنامهی دیتسایت چاپ آلمان) که اگرچه در چهارچوب سیاست خارجی آمریکا شکل گرفته ولی این احتمال وجود دارد که زمانی در ضرورت ادامه فعالیتاش بازنگری شود، بقیه در محدودهی فعالیتهای وزارت خارجهی این کشورها هستند با بودجههای مشخص و مداوم دولتی. اینها خارج از صحبت این نوشته و خارج از رسانههایی هستند که با بودجههای محدود و به عنوان پروژههای سیاسی ظهور میکنند و با پایان گرفتن یا خط زده شدن آن بودجهها، ناپدید میشوند.
هجوم مدافعان «اصلاحطلبی» همزمان با گسترش رسانهها در اینترنت، با بودجهای که دریافت میکردند، طبیعتا عرصه را بر رسانهای مانند کیهان لندن که آن بودجهها را در اختیار نداشت تنگ میکرد. رسانهها نیز برای جلب مخاطب در رقابت مداوم با یکدیگر به سر میبرند. کیهان لندن از امکانات محدود خود باید چندین برابر کار میکشید تا بتواند کاربران و مخاطبان را قانع کند که ما هم هر روز برای شما مطلبی داریم، به ما سر بزنید! اما یک امتیاز، کیهان لندن را سر پا نگه داشت. این رسانه به عنوان پروژهی سیاسی و با بودجه از این یا آن نهاد دولتی یا غیر دولتی منتشر نمیشد که با قطع این بودجه، تعطیل شود. کیهان لندن بدون بودجه و با کار داوطلبانه چند همکار نیز توانست و میتواند به کار خود، البته در محدودهی کمتری، ادامه دهد.
در عین حال، اگرچه اوایل امید میرفت که انتقال برخی از اصلاحطلبان به خارج کشور بتواند به یک همبستگی ملی و غلبه بر برخی پراکندگیها یاری رساند، اما خود آنها به یکی از عوامل خطکشیهای بیشتر و تفرقه بین ایرانیان در داخل و خارج تبدیل شدند. گذشتِ زمان نیز نشان داد که با هیچ استدلالی نمیتوان حضور کسانی را که خود را «اصلاحطلب» میدانند در خارج کشور مثبت و موثر به حال حتی جنبش «اصلاحطلبی» در داخل ارزیابی کرد و هنوز که هنوز است روزنامهنگاران و نویسندگان یا بازداشت و زندانی میشوند و یا به خارج از کشور پناه میآورند. از زاویهی فردی البته موضوع چیز دیگریست و هر انسانی حق دارد تصمیم بگیرد هر جا که مایل است زندگی کند. مشکل فقط زمانی است که این تصمیم فردی را بخواهیم با توجیه سیاسی عرضه کنیم.
کیهان لندن پروژهی سیاسی نیست
پروژههای رسانهای که به دلایل سیاسی به راه میافتند به دلایل سیاسی هم ادامه پیدا میکنند یا متوقف میشوند. مهمترین نکته هم در این رسانهها بودجه است. به این ترتیب که شما نمیتوانید یک پروژهی رسانهای را برای پیشبرد اهداف سیاسی معین مطرح کنید و از روزنامهنگاران و افراد مختلف بخواهید که با شما داوطلبانه و بدون دریافت حقوق همکاری کنند! بنا بر این مهمترین بخش این پروژهها آن است که بتوان به کسانی که با آن کار میکنند حقوق پرداخت. بسیاری از فعالان سیاسی و روزنامهنگارانی هم که در دوران موسوم به اصلاحات و تا به امروز (و فردا) از ایران خارج میشوند، باید یک جوری هزینهی زندگی خود را تامین کنند. مبلغی که کشورهای میزبان برای گذران زندگی میپردازند به اندازهی بخور و نمیر است. به این ترتیب بسیاری از این روزنامهنگاران حتی گاهی بدون آنکه با خطوط سیاسی یک پروژه موافق باشند، برای گذران زندگی با آنها همکاری میکنند و یا آنها را میگردانند.
نکتهی قابل توجه اینکه تا کنون نیز اغلب آن افراد و روزنامهنگارانی از این پروژهها استفاده کردهاند که به «اصلاحطلبی» شناخته شدهاند. دلیل مهماش آن است که نهادهای دولتی و غیردولتی در کشورهای غربی اعم از اروپا و آمریکا خط اصلاحات و تغییرات تدریجی در ایران را ممکن ارزیابی میکنند. بودهاند افرادی از خط براندازی که آنها نیز در جاهایی خود را معرفی کرده و بودجههایی هم گرفتهاند. اما همهی اینها ناپایدار است و در دورههایی خرج زندگی برخیها را تأمین میکند. آن رسانههاییها هم که به عنوان منتقد و معترض و مخالف و زیر پوششهای مختلف از سوی خود جمهوری اسلامی تغذیه میشوند، در چهارچوب دیگری خارج از این بحث قرار میگیرند.
نتیجهی این پروژههای سیاسی که به صورت رسانه عمل میکنند این میشود که با پایان بودجه و یا با تغییرات سیاسی، حیات آنها دستخوش تزلزل میشود و دستدرکارانشان مجبور میشوند به دنبال پروژهها و بودجههای دیگر بروند.
امروز و آیندهی کیهان لندن
وقتی چند ماه پیش در اواخر بهار ۲۰۱۵ مشخص شد که توافق اتمی به سوی نهایی شدن میرود و «برجام» به امضای طرفین میرسد و برنامهی اتمی جمهوری اسلامی به عنوان مهمترین موضوع مورد مناقشهی بین غرب و ایران متوقف و ناکار میشود، ما در کیهان لندن در بررسیهای خود این پیشبینی را کردیم که نه تنها بسیاری از پروژههای رسانهای که با اهداف معینی به راه افتاده بودند، با کاهش یا عدم تمدید بودجه متوقف خواهند شد بلکه حال و هوای برنامههای رسانههای وابسته به دولتهای خارجی نیز تغییر خواهد کرد و دامنهی برخی امکانات آنها در بند و بستها و داد و ستدهای سیاسی با رژیم ایران، به شدت تنگ خواهد شد.
کیهان لندن خوشبختانه یک پروژهی سیاسی نیست که انتشار آن با تغییرات سیاسی دستخوش تزلزل شود. الان دیگر یک پیشینهی ۳۲ ساله در خارج از کشور دارد. مخارج خود را در شرایطی که همکارانش همواره حداقل را دریافت میکردند و میکنند از بودجههای شخصی و آگهی و تبلیغات تامین کرده و میکند. باید یادآوری کرد که پروژهی اصلاحطلبی حتی بر آگهی و تبلیغات کیهان لندن نیز اثر گذاشت زیرا با رفت و آمدهای جدید و ریختن قباحت جمهوری اسلامی در انظار عمومی، کم نبودند صاحبان کار و سرمایه که از سوی رژیم تهدید میشدند به کیهان لندن آگهی ندهند و یا اگر جزو کسانی بودند که مراودهای با ایران داشتند، خودشان از ترس دیگر حاضر نبودند آگهی و تبلیغات به کیهان لندن بدهند.
با این همه، گسترش اینترنت بود که بیشترین تأثیر ناگوار را بر ادامهی چاپ هفتگی کیهان لندن گذاشت. هر اندازه که انتشار در فضای مجازی کمهزینه است به همان اندازه چاپ و پست یک روزنامه به شدت گران در میآید. کیهان لندن پس از یک سال تلاش مداوم توانست علاوه بر آپدیت روزانه، نسخهی هفتگی خود را در شکل و شمایل روزنامههای چاپی به صورت آنلاین در اختیار علاقمندان و خوانندگان قرار دهد که در صورت تمایل میتوانند آن را چاپ کنند.
با توجه به اینکه با تغییر سیاستهای بینالمللی در رابطه با جمهوری اسلامی و پیامدهای آن در رسانههای فارسیزبان، مخاطبان این رسانهها نیز جا به جا میشوند، کیهان لندن استراتژی رسانهای خود را بر تولید گزارشهای نوشتاری و چندرسانهای دربارهی مسایل مختلف که مُهر کیهان را بر خود دارند، یعنی پایبند به حقوق بشر، اصول دمکراسی، آزادی بیان و فراتر از درگیریهای جناحی رژیم، متمرکز کرد و با جلب همکاری گروهی از نویسندگان و روزنامهنگاران از نسلها و افکار مختلف توانست هر روز و هر هفته مجموعهی متنوعی در اختیار علاقمندان قرار دهد. مجموعهای که از مسایل ایران و منطقه و جهان و فرهنگ و هنر و دیدگاههای مختلف تا جدول و سرگرمی و حوادث نیز در آن مییابید.
آیا موفق خواهیم شد به کار خود در بلندمدت ادامه دهیم؟ در آن بخشی که به ما مربوط میشود، پاسخ مثبت است. تا جایی که بتوانیم ادامه خواهیم داد. بخش دیگرش به مخاطبان و کاربران و حمایت آنها مربوط میشود که به کیهان لندن سر بزنند و مطالباش را بخوانند و در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند. یک بخش دیگر به صاحبان کار و سرمایه و فعالان نهادهای فرهنگی بر میگردد که به کیهان لندن آگهی بدهند و از آن پشتیبانی مالی کنند تا گسستی بین آنچه دکتر مصباح زاده ۷۴ سال پیش بنیان نهاد و آن کیهانی که بار دیگر در ایران باید به روزنامهای معتبر و قابل اتکا تبدیل شود پیش نیاید.
کیهان «لندن» قصد دارد روزی با اتکا بر موسسهی خود در تهران، به کیهان بینالمللی تبدیل شود و این در چهارچوب یک پروژه سیاسی که به هر دلیلی ممکن است به پایان برسد نمیگنجد. حتی اگر روزی ما نیز نتوانیم از پس هزینههای خود بر آییم، انتشار آن را به تنهایی و با کار داوطلبانهی چند نفر که کیهان لندن را نه فقط منبع درآمد بلکه یک میراث تاریخی و فرهنگی میشمارند، پیش خواهیم برد. کما اینکه تا کنون نیز در شرایطی مشابه انتشار آن را پیش بردهایم. ما امیدواریم با پشتیبانی مخاطبان و کاربران و صاحبان کار و سرمایه و نهادهای فرهنگی و هنری کیهان هفتگی را دوباره چاپ کنیم چرا که روزنامه و بوی کاغذ چیز دیگریست.
۱۵ ژانویه ۲۰۱۶