احمدالله رحیمی- سبک اکسپرسیونیسم یک جنبش هنری مدرن است که در اوایل قرن بیستم ظهور کرد و با تمرکز بر بیان احساسات، احساسات درونی و تجربیات ذهنی از طریق بازنماییهای دیداری هم روشن و هم اغلب تحریفشده شناخته میشود. اکسپرسیونیسم بهعنوان واکنشی در برابر سبکهای هنری سنتی آن زمان تکامل یافت و به دنبال انتقال حس عمیقتری از تجربه و روانشناسی انسان بود.
فریدالله ادیب آیین زاده ۱۶ آبان ۱۳۴۴ در شهر باستانی هرات، هنرمند تجسمی، منتقد، مهندس، مخترع، نوآورخلاق، کارآفرین، پژوهشگر، مجموعهدار آثار فرهنگی و تاریخی افغانستان، مالک و بنیانگذار موزه «راه لاجورد» و عضو انجمن علمی هنرهای تجسمی ایران است. وی هنرمندی نوگرا است که به خاطر مجموعه آثار متنوع و چندوجهی به عنوان یکی از نقاشان موفق و پرکار معاصر افغانستان شناخته میشود. ادیب بیش از چهار دهه از زندگی خود را صرف هنر نقاشی کرده که بر فعالیتهای دیگرش نیز سایه افکنده است. این هنرمند سبکها، تکنیکها و موضوعات مختلفی را مورد برسی قرار داده و در آثار خود به نمایش گذاشته است. وی که نگاه ویژه خود را به هنر دارد، آثارش را با روش کنشی و تهاجمی روی بوم خلق میکند. روشی که عنصر تصادف در آن رنگ باخته است. در اندیشه ادیب آیین طراحی قبل از خلق اثر موجودیت نداشته و همه چیز در لحظه ایجاد اثر هنری به وقوع میپیوندد. روند اجرا و خلق اثر هنری توسط او از این شیوه اجرایی، یک فرایند در ارتباط با حالات روانی هنرمند است. فرید ادیب از نسل نقاشان پس از جنگهای داخلی در افغانستان به شمار میآید و نام او در فهرست هنرمندان سرشناس افغانستان دیده میشود.
فریدالله ادیب آیین در خانوادهای اهل هنر و فرهنگ متولد شد. پدر او عزیزالله فرمانده درجهدار عالی ارتش و مادرش معلم بود. فریدالله در سن ۵ سالگی وارد مدرسه شد تحصیلات متوسطه خود را در هرات به پایان رساند. وقتی جنگهای داخلی در افغانستان شدت گرفت، او با خانوادهاش در سال ۱۳۵۸ به ایران پناهنده شدند. فریدالله نزد عمویش، نصرالله سروری که از نقاشان بزرگ افغانستان بود، هنر نقاشی را آموخت. ابتدا ناتورالیسم و رئالیسم را تمرین کرد و بعد از آن سبکهای کلاسیک و مدرن را آموخت.
آثار اولیه ادیب آیین تحت تأثیر سبک رئالیسم افغانستان بود، اما به زودی از محدودیتهای آن ناراضی شد و به دنبال کشف رویکردهای تجربی و انتزاعی رفت. وی در اوایل دهه هفتاد خورشیدی شروع به آزمایش با سبکهای آوانگارد و انتزاعی کرد و آنها را بطور گسترده بررسی کرد. مشخصه آثار انتزاعی او رنگهای پر جنب و جوش، ضربههای قلم موی پویا و پر انرژی و در عین حال کنترلشده است. او از تکنیکهایی مانند کشیدن ابزار روی بوم برای ایجاد ترکیببندیهای بافتی و لایهای استفاده کرد. این قطعات انتزاعی امکان پاسخ ذهنی و احساسیتری را فراهم میکرد، زیرا فاقد ارجاعات خاص به واقعیت هستند و بینندگان را تشویق میکنند تا آثار را به روش خود تفسیر کنند. کاوشهای ذهنی و در هنر، انتزاع و سایر عناصر هنری، اثری محونشدنی در هنر معاصر برجای گذاشته است.
روشهای این هنرمند را میتوان در موارد زیر برشمرد:
نقاشی قطرهای- معروفترین تکنیک فریدالله ادیب آیین شامل ریختن، چکاندن و پاشیدن رنگ بر بومهای بزرگ قرار گرفته روی زمین است. او در اطراف بوم حرکت میکند و رنگ را به شکلی ظاهراً آشفته به کار میبرد و ترکیبات پیچیده و پویا ایجاد میکند. این رویکرد به او اجازه میدهد تا به صورت فیزیکی با بوم درگیر شود و بر حرکت و خودانگیختگی در آثار هنری خود تأکید کند.
نقاشی اکشن – تکنیک فرید ادیب به دلیل جنبههای فیزیکی و اجرایی فرآیند خلاقیت او اغلب به عنوان «نقاشی اکشن» شناخته میشود. حرکات و ژستهای او هنگام خلق اثر هنری از عناصر ضروری قطعه نهایی محسوب میشود.
انتزاع ژست – نقاشیهای قطرهای این هنرمند نمونه بارز انتزاع ژست است، سبکی در اکسپرسیونیسم انتزاعی که بر ژستها و حرکات دست هنرمند تأکید دارد. نقاشیها حس انرژی و احساسات را از طریق استفاده پویا و خود به خود رنگ منتقل میکنند.
ترکیببندی سراسری – یکی دیگر از ویژگیهای آثار ادیب ترکیببندی «سرتاسر» است که در آن کل بوم با رنگ پوشانده شده و هیچ نقطه کانونی متمرکزی باقی نمیماند. این رویکرد از مفاهیم سنتی غربی در مورد ترکیببندی و پرسپکتیو جدا میشود و بیننده را به کاوش در آثار هنری از زوایای مختلف دعوت میکند.
بیان احساسی – اکسپرسیونیسم انتزاعی، از جمله آثار این هنرمند، اغلب با بیان عاطفی و دروننگری همراه است. مانند اینکه بسیاری از منتقدان معتقدند نقاشیهای جکسون پولاک که همین بیان را به کار میبرد بازتاب احساسات درونی و حالات روانی او هستند.
واقعگرایی – فرید ادیب در اوایل کار خود تحت تأثیر نوعی واقعگرایی قرار داشت که بر قدرت ضمیر ناخودآگاه و رهایی خلاقیت از محدودیتهای عقلانی تأکید دارد. این تأثیر را میتوان در برخی کارهای اولیه وی و پیش از آنکه سبک خود را به نقاشی قطرهای توسعه دهد دید.
تأثیر بر هنر انتزاعی – تکنیکهای نوآورانه و فلسفه هنری این هنرمند تأثیر عمیقی بر توسعه هنر انتزاعی گذاشت و الهامبخش نسلهای بعدی هنرمندان برای آزمایش اشکال جدید بیان و گسترش مرزهای قراردادهای هنری شد.
نگاهی به برخی آثار ادیب آیین
یکی از آثار قابل توجه این هنرمند از ردهی نقاشیهای مفهومی، «مقام افیون» نام دارد که در آن وی روشی متمایز برای طرح مشکل مواد مخدر در نقاشی ایجاد و خطوط بین واقعیت و انتزاع را محو کرد. او با استفاده از رهبران مافیا به عنوان مرجع، نقاشیهایی در مقیاس بزرگ با پوششی خشن و دیدگاهی واقعگرایانه با عناصر عادی مانند صورت حیوانات و مزارع خشخاش افغانستان خلق کرد. قدرت نمادین در این آثار، سر گاو است که افیون بر شاخهای آن جاریست.
«آبشارهای سرخ» از آثار انتزاعی ادیب است که تسلط وی را بر رنگ، بافت و ترکیب نشان میدهد. این اثر با استفاده از تکنیکهایی مانند حرکت پلکانی قلم در خلق آبشارها، لایههای پیچیدهای از رنگ ایجاد میکند که سطوح مسحورکننده و مبهم را به نمایش میگذارد.
«ملاممدجان» تلفیق هنر موسیقی و نقاشی به سبک اکسپرسیونیست است. نتهای آهنگ معروف «ملاممدجان» با رنگ در این اثر سروده شده و زیر و بم بودن نتها بر اساس ضرباهنگ موسیقی کلاسیک افغانستان و دو بیتیِ این ترانه خلق شده است.
بیا که بریم به مزار ملاممدجان
سیر گل و لالهزار با ما دلبر جان
برو با یار بگو یار تو آمد
گل نرگس خریدار تو آمد
«راگا مالا» اثر دیگری از این هنرمند است که در ارتباط با موسیقی خلق شده. راگا مالا عنوان موسیقی هند است که در چهارچوب زمان، روز و شب و یا فصل، سروده میشود. در این اثر نیز با هفت نت راگاهایی خلق شده که در افغانستان نیز رایج است. راگا یک مفهوم اکسپرسیونیست انتزاعی است اما به هیچ وجه ساختار قطعی از خود ندارد. با این حال انتزاعی بودن اثر و عدم قطعیت مفهوم ریتمها و رنگها در هر وضیعت و موقعیتی توسط مخاطب قابل تفسیر و تعبیر است. در «راگا مالا» لکههای رنگ بیانگر کوچه و پسکوچهها ومردم افغانستان در خیابانهاست که در عصیان و و رنج و نابسامانی به دلیل اوضاع وخیم سیاسی کشورشان بسر میبرند. آسیبهای اجتماعی که سرنوشت کشور آنها را سردرگم و به شدت پیچیده کرده، در رنگها و فرم این اثر کاملا احساس میشود.
«سرخ عنابی» اما بیانگر آرامش انسان است. با اینهمه نشاندهنده چندوجهی بودن انسانها در جهان کنونی نیز هست. بافتهای رنگی این اثر در نگاه نخست آشفته به نظر میرسد در حالی که یک حس زیربنایی از ریتم و هماهنگی را منتقل میکند. دستکاری بصری رنگ و خط توسط نقاش، چشم را از طریق هزارتویی از اشکالِ بهم پیوسته به سفری هدایت میکند که مشوق اندیشه و تأمل و مراوده است.
«چالهها» مرزهایی را نشان میدهد که طی بیش از سه دهه جنگهای داخلی افغانستان شکل گرفتهاند و پیامدهای آنها همچنان با تغییرات منفی سالهای اخیر تداوم دارد. خطوط سیاه بیانگر خط مرزی برای آوارگان افغانستانی است که تا کشورهای مختلف که با رنگهای متفاوت نشان داده شدهاند کشیده میشود. خطوط ضخیمتر نشاندهنده سختگیری دولتهای مختلف در مقابل پذیرش این آوارگان است که خودشان نقشی در این آوارگی نداشتهاند.