عبید سن خوزانی – رهبر انقلاب: حمله به سفارت عربستان بسیار بد بود.
او در ادامه سخنانش گفته است: خاک برسر بی لیاقتتان، با این همه تجربه ای که در حمله به سفارتخانههای آمریکا، انگلیس، فرانسه، دانمارک، ترکیه، کانادا، عراق و… در تهران و قونسولگریها و سفارتخانههای شاهنشاهی در زمان طاغوت و در خارج ایران داشتید و با آن همه تسهیلات و وسایلی که در اختیارتان بود، این بار واقعا گند زدید. بدبختهای بی عرضه حمله به سفارت و آتش زدن این جور میشود که حتا واسه عمههاتون جلو آنجا عکس شش در چهار و کارت پستال بیندازید و همه را بندازین تو درد سر؟ شما باید با استفاده از آن تجربیات پربها، چنان حمله تمیزی به سفارت عربستان نکبتی میکردید که مولای درزش نمیرفت. کار تمیز مثل کار “منا” میشه که هفت هشت هزار نفر از نفس کشیدن خلاص شدند، بدون آنکه خون از دماغ کسی بیرون بیاد، نه آنکه این قدر ناشیانه باشد که حتا این “نقدی” بدبخت هم به اشتباه افتاده و به کاهدان بزند و آن را به سلطنتطلبها نسبت دهد، حتا این بابا هم با تمام حماقتاش باور نمیکرد که این کار، کار شما مثلا خودجوشها باشد که خدا مرگتان بدهد با این آبروریزیتان.
بدبختها کسی که میرود سفارت آتش بزند، در مقابل سفارتخانه عکس یادگاری میاندازد که به پدرزن و مادرزنش نشان دهد؟ بدبخت رفته بودی سفارت آتش بزنی یا سیزده بدر!؟
ما خومان این کاره هستیم، من در جوانی حتا در نوجوانی بارها از این کارها کردهام و در این جور کارها تجربهها دارم. تازه یک بار که نمازم داشت قضا میشد و قطار لعنتی “افلقی” هم بدون توجه به داد و فریاد اسلامی من، نمیایستاد و زوزهکشان جلو میرفت، و نمیگذاشت که قضای حاجت کرده و بعد به وظایف دینیام پرداخته و نمازم را پیش از قضا ادا کنم، چنان ماهرانه از پنجره قطار خودم را به بیرون پرتاب کردم که فقط همین دستی که حال میبینید از کار افتاد، اما نمازم قضا نشد و قضای حاجتم هم به موقع ادا شد و تنها یک جای بدنم نیاز به دو بخیه پیدا کرد و آن را دوختند و مرمت کردند. تازه من آن موقع که سنی هم ازم گذشته بود، در راه خدا این کارها را میکردم، نه پاداشی انتظارم را میکشید، نه جایزه نقدی وعده داده بودند، نه پست و مقامی قرار بود بهم بدهند، نه قرار بود سفیر در نیویورک بشوم ، یا معاون وزارت خارجه و مشاور رئیس مجلس در امور بینالمللی و یا… اما خداوند خودش میداند به بندگان فداکارش چگونه و کجا و به موقع مقتضی و تحت چه شرایطی چه پاداشی داده، نیکیهای او را جبران کند که کرد و مرا بی آنکه طالب چنین پاداشی باشم، یا انتظار آن را بکشم، به اینجائی رساند که رسیدهام، بدون آنکه خود تلاشی دراین راه کرده باشم. خداوند ممکن است خود کاری را مستقیم نکند، اما وظیفه را بر دهان کسی میگذارد و آن کس که خداوند بر دهان او گذاشته خودش میداند که با آن و با آن فرد، چه کند و آن کس را چگونه به جائی که لیاقتش را دارد برساند. در حالی که همان کس میتوانست آن کار را به جای این بنده گناهکار بر سر دیگری یا نه خیر اصلا سر خودش درآورد.
من از این کاری که به صورت بسیار بدی در سفارتخانه و قنسولگری عربستان کردید واقعا شرمنده شدم و اکنون خجالت میکشم که بگویم این کار را شما خودجوشها کردهاید و آبروی دنیای اسلام علیالخصوص دنیای شیعه و رهبر آن را پاک بر باد دادهاید. بروید گم شوید تا ندادهام همه را از خاویارتان آویزان کنند و قدری “غیرت” به خرج دهید و دفعه بعد کاری را که میکنید به جوری باشد که از خود رد و نشانه و عکس و تفصیلاتی باقی نگذارید که دیگران این همه به زحمت بیفتند تا گندکاری شما را به جوری تمیز و ایز گم کنند که کسی به دردسر نیفتد. بروید زودتر و دیگر قیافه نکبت و نحستان را برای مدتی نبینم.