الاهه بقراط روزنامهنگار، مترجم و سردبیر کیهان لندن در نشست «اندیشکده مسائل ایران» که ۶ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۴ مهرماه ۱۴۰۲) در لندن برگزار شد با تأکید بر اینکه «انقلاب مشروطه پاسخی شایسته» به شرایط دوران قاجار بود که «با محدود کردن قدرت استبداد سیاسی و مذهبی و اقدامات دو پادشاه پهلوی به بسیاری از اهداف خود در زمینه آزادی و تجدد رسید» افزود که روند آن انقلاب «در ۱۳۵۷ با سد کهنگی و ارتجاع متوقف شد.»
سردبیر کیهان لندن پس از آنکه توضیح داد: «گرایش نسلهای جوان به ایدهی مشروطه به عنوان یک ایدهی ملی و مدرن که همه ملت و مملکت را در بر میگیرد و به پهلوی که در دورانش منافع ملی چراغ راهنمای دولتهای آن بود، صرفا هواداری از یک عقیدهی سیاسی یا حزبی نیست!» نتیجه گرفت که ملیگرایی «فراگیرترین چتریست که میتواند همه ملت را در بر بگیرد و نه نماد بلکه نمایندهی عینی این جریان فراگیر در شرایط کنونی کسی جز شاهزاده رضا پهلوی نیست. آلترناتیو جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت ایدئولوژیک و مذهبی و ضدملی و ضدایرانی چیزی جز ملیگرایی و مشروطه و پهلوی و ایران نوین نیست.»
متن کامل صحبتهای الاهه بقراط در نشست «اندیشکده مسائل ایران» را در ادامه میخوانید.
«با سپاس از دعوت «اندیشکده مسائل ایران» که با تمرکز بر روی ملیگرایی میخواهد به مسائل ایران بپردازد. این نوع فعالیتها بسیار پیش از اینها میبایست به راه میافتاد اما دوگانهسازی جمهوری اسلامی با «بد» و «بدتر» حتما یکی از دلایل به تعویق افتادن آن است.
فکر میکنم در طول چهار دههای که از انقلاب اسلامی و ارتجاعی ۵۷ گذشته، بهتر میتوان خطوطی را تشخیص داد که امروز و آینده را به انقلاب مشروطه متصل میکند. انقلابی ملی و مترقی که در شرایطی روی داد که ایران دچار مشکلاتی مشابه امروز بود.
اگر دستگاه سلطنت و ملایان در دوران قاجار چنان در هم تنیده بودند که نمیشد مرز روشنی بین زندگی انگلی و فساد و وطنفروشی و وابستگی هر دو به قدرتهای آن دوران یعنی روس و انگلیس ترسیم کرد، در سال ۵۷ آن دو به یک دستگاه تبدیل شدند. انقلاب مشروطه پاسخی شایسته به آن شرایط بود که با محدود کردن قدرت استبداد سیاسی و مذهبی و اقدامات دو پادشاه پهلوی به بسیاری از اهداف خود در زمینه آزادی و تجدد رسید. یک ایران نوین که در ۱۳۵۷ با سد کهنگی و ارتجاع متوقف شد.
فکر نمیکنم کسی حتا اگر درباره مسیر مشروطه و پهلوی به هر دلیلی عناد داشته باشد، با مسیر قهقهرایی مشروعه و جمهوری اسلامی مخالفت کند.
آنچه ما از دستکم پاییز ۹۶ به اینسو در ایران شاهدیم از یکسو تداوم جنبش آزادیخواهی با شعارهای بیبدیل و گویاست و از سوی دیگر همان خط و مسیر روشنی را ترسیم میکند که امتداد آن به انقلاب مشروطه و پهلوی میرسد. اگر بخش مهمی از جامعه این گرایش را نشان میدهد، به این دلیل است که مشروطه و پهلوی، تجربه و اندوختهی اثباتشدهی این کشور است. مشروطه و پهلوی آلترناتیو جامعه علیه جمهوری اسلامی و همه گرایشهای فکریست که یا در انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن فاشیسم مذهبی نقش داشتند و یا در استمرار آن بطور مستقیم و غیرمستقیم کوشیدهاند.
گرایش نسلهای جوان به ایدهی مشروطه به عنوان یک ایدهی ملی و مدرن که همه ملت و مملکت را در بر میگیرد و به پهلوی که در دورانش منافع ملی چراغ راهنمای دولتهای آن بود، صرفا هواداری از یک عقیدهی سیاسی یا حزبی نیست!
مشروطه و ملیگرایی فراتر از هر حزب و گروه و عقیده سیاسی است چرا که همه این احزاب و گروهها و عقاید سیاسی تنها زمانی میتوانند فرصتی برای آزمون ایدههای خود پیدا کنند که مشروطه یعنی تقسیم قدرت سیاسی در هر نظامی، چه پادشاهی و چه جمهوری، و ملیگرایی و میهندوستی را بستری بدانند که در آن میتوانند ادعاهای خود را تحقق ببخشند و پهلوی را به عنوان بنیانگذار ایران نوین، پشتیبان و حامی خود ببینند و دستاوردهای آن دوران را دستاوردهای خودشان بدانند. این را درک کنند که پنجاه سال پیش، نه تنها در یک جامعه مردسالار بلکه در یک جهان مردسالار، شاه فقید تاج پادشاهی و نیابت سلطنت را نه بر سر فقط یک زن بلکه بر سر زنان ایران نهاد! یکی از رویدادهای مهم تاریخی که خار چشم روحانیت مرتجعی بود که خودش را همواره سهیم و نیمهی دیگر سلطنت میدانست و انتقاماش را با ۵۷ از زنان گرفت.
اندیشه ملی و ملیگرایی، یک زیربنای فراگیر و پایدار است و اختراع من و شما و ایرانیان هم نیست! شما به دولتهای تمام کشورها و جوامع باز که نگاه کنید، جز سوگند به منافع ملی نخوردهاند! ملیگرایی چیزی جز این نیست! از این نظر، چپ و راست و مذهبی و غیرمذهبی و هر تنوع و تفاوت دیگری میتوانند ملی و یا ضدملی باشند. در ملیگرایی مدرن و پایبندی به منافع ملی، چه در آلمان و فرانسه باشید یا آمریکا و کانادا، چه در کشورهای اسکاندیناوی باشید یا ژاپن، سه اصل خدشهناپذیر وجود دارد: تمامیت ارضی کشور، قوانین و مناسبات متکی بر اصول دموکراسی و حقوق بشر و صندوق رأی به عنوان ابزار حفظ آنها.
ملیگرایی برخلاف نظراتی که مدافع یک گروه یا یک طبقه یا قوم یا مذهب یا هر چیز دیگر هستند، مدافع منافع همهی اینهاست. از همین رو فراگیرترین چتریست که میتواند همه ملت را در بر بگیرد و نه نماد بلکه نمایندهی عینی این جریان فراگیر در شرایط کنونی کسی جز شاهزاده رضا پهلوی نیست. آلترناتیو جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت ایدئولوژیک و مذهبی و ضدملی و ضدایرانی چیزی جز ملیگرایی و مشروطه و پهلوی و ایران نوین نیست.»