بهروز فتحعلی – جایزه صلح نوبل که همه ساله روز ۱۰ دسامبر برابر با سالروز درگذشت آلفرد نوبل، طی مراسمی در نروژ به برنده این جایزه بینالمللی اهدا میگردد، قرار است امسال در غیاب نرگس محمدی از طریق مریم کلارن که از جانب خود او معرفی گردیده، به وی داده شود.
این دومین بار است که این جایزه از طرف کمیته صلح نوبل، به یک شهروند ایرانی اهدا میگردد. اما همانگونه که از جانب برنده نخست یعنی شیرین عبادی، نه از جهت مقابله با بنیانهای اهریمنی و ضدبشری جمهوری اسلامی در آتشافروزی و کمک به تروریسم جهانی و نه از جهت دفاع از حقانیت ملت ایران برای آزادی و پس گرفتن میهن خود از چنگ این حکومت توتالیتر مذهبی، هیچگونه گشایشی حاصل نشد و از او نه به صلح جهانی سودی رسید و نه به آزادی ملت ما، از شواهد و قرائن چنین برمیآید که اینبار نیز از نرگس محمدی نمیتوان امید چنین کاری را داشت. چرا که اساسا اهدای این جایزه به دو زن «مسلمان اصلاحطلب»، نمیتواند کمک در خوری باشد به مبارزات آزادیبخش «کاملا غیردینی» ملت ایران که نطفه آن بطور مشخص، از آبان ۹۵ و با مرزبندی ملت ما با حکومت و وابستگان اصلاحطلب و اصولگرای آن بسته شد. این در حالیست که اگر جایزه صلح نوبل امسال، بجای نرگس محمدی به همه دختران مبارز خیزش ۱۴۰۱ تقدیم میگردید که با شجاعتی ستودنی و با شعارهای ایرانگرایانه، در مقابل گلوله، روسریهای خود را از سر برداشته و خواهان آزادی خود و میهن خود بودند، داده میشد در اینصورت میشد اذعان داشت که کمیته صلح نوبل در اهدای جایزه خود و عملی ساختن هدفی که در آن نهفته میباشد، راه را به درستی رفته است. دریغ اما که در کمال شگفتی ما ایرانیان، این اتفاق نیفتاد و این جایزه به یک فعال مدنی «مسلمان» اختصاص یافت که به تکرار در گردونههای سیاسی- انتخاباتی جمهوری اسلامی، حضور فعال داشته است.
با این مقدمه ناگزیر، از تبیین و بررسی نگرش سیاسی نرگس محمدی و ورود به میزان شایستگی وی برای دریافت جایزه نام آشنای صلح نوبل میگذریم و به موضوع نماینده او برای دریافت این جایزه میپردازیم.
همانطور که اشاره شد، نماینده دریافت جایزه نرگس محمدی، مریم کلارن است. او دختر ناهید تقوی زندانی دوتابعیتی ایرانی- آلمانی است که از سال ۲۰۲۰ در ایران و به دست جمهوری اسلامی به گروگان گرفته شده است.
و اما ناهید تقوی کیست و دارای چه توشه مبارزاتی است که دختر وی نماینده دریافت جایزه صلح نوبل شده است؟
به تازگی مارکوس ان. بکو رئیس سازمان عفو بینالملل در آلمان، در معرفی وی گفته است: «ناهید تقوی، زنی از شهر کلن در زندان مخوف اوین، جایی که دولت ایران مردم را شکنجه میکند و میکشد نشسته است؛ او مرتکب هیچ جنایتی نشده بلکه همراه بسیاری دیگر در راستای حقوق بشر بینالمللی تلاش ورزیده است.»
در اینکه همه زندانیان سیاسی، دوتابعیتی و خارجی، از جمله ناهید تقوی، باید بدون قید و شرط آزاد شوند، جای هیچگونه بحث و مجادلهای نیست. اما سوال اینجاست: چرا ان. بکو درباره سوابق او دروغ میگوید؟ او در طول چهار دهه زندگی خود در آلمان، هیچ فعالیتی که دال بر مبارزه او علیه رژیم جمهوری اسلامی و در محکومیت نقض حقوق بشر توسط آن باشد، نداشته و برعکس، در تمام این سالها، آزادانه و به عنوان توریست، به ایران رفت و آمد نموده تا آنکه در سال ۲۰۲۰ در آخرین سفری که به ایران داشته، به تور گروگانگیران جمهوری اسلامی میافتد و در زندان، همسلول نرگس محمدی میشود.
پرسش اینجاست که دختر ایشان، با چه پیشینه مبارزاتی از خود و یا مادر خود به نروژ میرود و چگونه میتواند انعکاس دهنده خواست ملت ایران برای صلح و آزادی باشد؟
آن یکی میگفت اشتر را که هی
از کجا میآیی ای اقبال پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو
عیار و اصالت مبارزه محمدی و سطح آن در انتخاب نماینده ایشان مصداق شعر مولانا است. به هر روی بدیهی است که عفو بینالملل میبایست از حق محاکمه عادلانه برای هر زندانی سیاسی و حق آزادی گروگانهای خارجی و یا دوتابعیتی دفاع نماید اما ارتقاء درجه زندانیان و گروگانها به مدافعان حقوق بشر و مبارزان آزادی، به هر دلیلی که باشد، در محدوده وظایف این سازمان نیست!
سالهاست که ما شاهدیم که در ارتباط با آنچه به ایران برمیگردد، روابط به دور از ضوابط قانونی، بر فعالیت این دست سازمانهای حقوق بشری سایه انداخته است. بسیارند کسانی ایدئولوژیزده و وابسته به محفلهایی خاص، که در چنین ارگانهای مهمی جا خوش کردهاند و از این طریق، در عین اینکه درآمدهای مالی زیادی را برای خود کسب میکنند، به انجام نیات ناپاک خود به زیان منافع ایران و ملت ایران مشغولند. آگاهی هرچه بیشتر از این امر، بحق، نگرانی تعداد زیادی از میهنپرستان ایرانی را برانگیخته است. واقعیت این است که اصلاحطلبان در یک پیمان نانوشته (از جنس همپوشانی در ضدیت با طرفداران پادشاهی مشروطه) با چپها و تجزیهطلبان با نفوذ در این سازمانها، به دنبال سناریوی دیگری برای نابودی میهن ما هستند و در پیشبرد این سیاست، از حمایت محافل معینی در داخل جمهوری اسلامی برخوردارند. وظیفه ملی و میهنی ما حکم میکند که در اینباره با دسترسی به مدارک قابل اثبات، به روشنگری و آگاهیسازی هرچه بیشتر بپردازیم. اینبار دیگر هیچیک از ما آحاد ملت ایران، که در کوره حوادث این چهار دهه فلاکتبار بر سرزمینمان آبدیده شدهایم، این اجازه را به هیچیک از بازیگران جهانوطنی نخواهیم داد که باز هم میهن ما را با یک «هیچ» دیگر به ورطه نابودی بکشانند. شعارهایی که در روزهای اخیر ، در استادیومهای ورزشی در ایران فریاد زده شده، پیام روشنی است به برنده جایزه صلح نوبل و همفکران ایشان. این پیام، جدی است و نمیتواند به حساب نیاید.