بهروز فتحعلی – شعاری که در مراسم اهدای جایزه صلح نوبل امسال در نروژ از جانب فرزندان نرگس محمدی و در انتهای ایراد نطق او توسط آنها سر داده شد (زن زندگی آزادی)؛ «رهبر جنبش ۴۰۱» خواندن نرگس محمدی که در نطق نماینده کمیته صلح نوبل بیان گردید و دیدن ترکیب شرکت کنندگان ایرانی و نحوه رفتار و گفتار آنها در این مراسم از جمله نکاتی هستند که بسیاری از ما ایرانیان را تکان داد و یکبار دیگر برای ما روشن نمود که تبلیغات ممتد رسانههای ض ملی و نفوذ در نهادهای حقوق بشری از جانب اشخاصی که برخلاف منافع ملی میهن ما در حال فعالیت شبانهروزی هستند به مثابه آن دو خیاط شیاد در داستان «لباس پادشاه» هانس کریستین آندرسن چگونه میتواند حتی بر تصمیمگیری کمیتهآی در حد صلح نوبل که از اعتبار جهانی برخوردار است تأاثیر بگذارد. به دیگر سخن، بسیاری از ما ایرانیان وطندوست که این مراسم را دنبال میکردیم برای بار دوم با دنیایی از تأسف به چشم خود دیدیم که چگونه فضا و تریبون جایزه صلح نوبل که میتوانست برای رساندن خواست و آرمان ملت ایران به گوش جهانیان بسیار موثر باشد به دست جماعتی با دیدگاه معروف به «پنجاه و هفتی» و اینبار با شعار کلی «زن زندگی آزادی» به بیراهه کشانده شد.
پرسش اساسی اینجاست که اصولا اگر شعار «زن زندگی آزادی» با وجود همه تقدس و ارزشی که هر سه این واژهها در خود نهان دارند به عنوان نماد جنبش ملی ایرانیان و در سرلوحه هر شعار دیگری برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به کار گرفته شود چه راهکار عملی را در مقابل ملت ما قرار خواهد داد؟ و اصولا این شعار چه دورنمایی را در ذهن ملت ایران در مبارزه برای براندازی این رژیم مخوف و در هشیاریاش برای پیشگیری از خطرات بالقوه بعد از براندازی و در پیروزی نهاییاش که همانا نجات قطعی میهن از ورطه هرگونه سقوط است ترسیم میکند؟ آیا جز این است که این شعار عاری از توصیف «بدیل» این نظام اهریمنی است و هیچ آلترناتیوی را در نقش یک شعار فراگیر ارائه نمیدهد؟
مطرح ساختن شعار «زن زندگی آزادی» به عنوان سرلوحه جنبش اخیر کاری بود که از همان آغاز جنبش ۴۰۱ توسط چپها و تجزیهطلبها و اصلاحطلبان رژیم انجام گردید. در این طیف وسیع گروه اول شامل دستجاتی بوده و هست که ه بدنبال سرنگونی جمهوری اسلامی و ارضای قدرتطلبیهای فردی و تشکیلاتی خود هستند. گروه دوم را دستجاتی تشکیل میدهند که به دنبال ایجاد زمینه برای آشوبهای بعدی و تجزیه ایران هستند. گروه سوم هم سودایی جز ادامه این نظام و دستیابی به قدرت در چهارچوب آن ندارد.
اما واقعیت امر این است که شعار فراگیر ملت ایران نه شعار نیمهی «زن زندگی آزادی» بلکه شعار «رضاشاه روحت شاد» است که پیشتر یعنی از همان خیزش خودجوش دیماه ۹۶ از دل ملت ما و بنا به تحلیل مانوک خدا بخشیان «بدون هیچگونه تحمیل رسانهای» شکل گرفت و جوشید و به عنوان «اسم رمز» جنبشی که راه به سوی انقلابی ملی- میهنی داشته و دارد برگزیده شد. شعاری مرکب از سه واژه که دقیقا بازتاب خواست ملت ایران است و در راستای آنچه پیشتر گفته شد بار سیاسی مشخصی را در بر میگیرد.
شعار «رضاشاه روحت شاد» زمانی متولد شد که ملت بزرگ ایران با فریاد شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» مرزبندی قطعی خود را با رژیم نکبت اسلامی و دستجات آن اعلام کردند. از همان زمان است که این شعار در صدر دیگر شعارها قرار میگیرد تا به تدریج نقش هدایتگرانه خود را در خیزشهای آینده ایران در برابر انظار جهانی آشکار سازد. شعاری که با خود خواست ملتی را به نمایش میگذارد که خواهان بازگشت به ریل تحولاتی است که پیش از بهمن ویرانگر ۵۷ وجود عینی داشت. در سادگی و صمیمیت این شعار که از خیزش خودجوش ملت ایران در گوشه و کنار کشور سر برآورده و نه از تحمیل و جنجال رسانهای، فریاد ملتی است که گذشته گمشده خود را میجوید. «رضاشاه روحت شاد» یعنی بازگشت به مسیری که راه به پیشرفت و سربلندی ایران داشت و توسط دودمان پهلوی ترسیم گردیده برنامهریزی شده و در حال طی شدن بود.
درست به همین دلیل است که همه آن نیروهایی که در مقابل منافع ملت ایران قرار دارند از همان ابتدا خطر بالقوه شعار «رضاشاه روحت شاد» را علیه خود و مقاصد شوم خود حس کردند و با آغاز خیزش ۴۰۱ و طرح دوباره این شعار ملی از گوشه و کنار ایران دست به کار به حاشیه راندن آن شدند. آنها دریافتند که برای این کار نیاز به یک تدارک رسانهای هرچه وسیعتر در پخش اخبار و تحلیلهای هدایت شده است. انجام این کار به ترتیب و به فعالترین شکل ممکن توسط دو شبکههای مختلف فارسیزبان و اصلاحطلبان و با کمک به ترویج تحلیلهای انحرافی هر آنچه که میشد برای انجام این مقصود شوم به کار برد، پیش برده شده و میشود.
یک تحقیق مستقل از سیر تکوین شبکه «اینترنشنال» به خوبی گویای آن است که همین رسانه و برخی مفسران و مجریان آن بودند که برای نخستین بار در همان روزهای آغازین خیزش ۴۰۱ که با به قتل رسیدن دختر ایران مهسا امینی به دست عاملان گشت ارشاد رژیم جرقه آن زده شد این خیزش را «انقلاب» نامیدند و با انحصار خبری این رویداد و با هدایت رسانهای و طرح اعلامیههای مبهمی چون «جوانان محلات تهران» سعی نمودند تا شعار «زن زندگی آزادی» را شعار محوری این خیزش جلوه دهند و به این ترتیب شعار محوری «رضاشاه روحت شاد» را به حاشیه بکشانند.
در راستای همین سیاست است که دسیسهها کماکان ادامه دارد و ما نمود آنرا در کمک همه نیروهای ضدملی که در رسانههای داخل و خارج کشور فعال بوده و در نهادهای حقوق بشری نفوذ کردهاند به انتخاب شدن یک زن مسلمان اصلاحطلب برای گرفتن جایزه صلح نوبل میبینیم. زنی که هیچ جایی در این خیزش ملی و اساسا «غیرمذهبی» اخیر ایران برای براندازی جمهوری پلید اسلامی نداشته است.
اگرچه استقبال پر سر و صدا از این خبر و پخش مستقیم مراسم صلح نوبل از هر دو رسانه «اینترنشنال» و «بی بی سی» تازهترین اقدام ضدملی این نیروها برای منحرف ساختن افکار عمومی ملت ایران است اما همین ملت که طی بیش از چهار دهه تحت شدیدترین تضییقات سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی قرار داشته با تکیه بر شامه تاریخی خود میداند که چه میخواهد. ملتی که کوه آتشفشانی را میماند که آماده انفجار است. کوه آتشفشانی که ما تنها جوشش آغازین آن را در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و شهریور ۴۰۱ شاهد بودیم و میبایستی هر آن در انتظار جوشش نهائی آن باشیم .
امروز پس از گذشت چهل و پنج سال از عمر حکومت از بیخ و بن فاسد جمهوری اسلامی دو پادشاه دورانساز ایران رضاشاه کبیر و محمدرضاشاه فقید هستند که بحق از بیشترین اعتماد نزد ملت ایران برخوردارند. به همین نسبت سامانه پادشاهی و ساختاری که این دو پادشاه بزرگ در قالب آن آفریدند بنیان استواری است که به نظر میرسد که ملت یکپارچه ایران آگاهانه برگزیده تا ایران آینده را بر آن بنا سازد.
در این میان مسئولیتی که بر شانه همه میهندوستان سنگینی میکند تلاش مجدانه برای پررنگ ساختن شعار «رضاشاه روحت شاد» است که ملت آن را به عنوان شعار اصلی و محوری خود برگزیده و به قول «عمو مانوک» آن را «اسم رمز» خیزش خود ساخته است. تردیدی نیست که همین ملت که نسل جوان فرهیخته آن در حال تفکر و تجدید قوا برای ادامه مبارزه و رهبری آن است به زودی همین شعار را همراه با شعار «شاهنشاه روحت شاد» در هر کوی و برزن ایران بزرگ فریاد خواهد زد.
*بهروز فتحعلی فعال و تحلیلگر سیاسی و عضو سابق «حزب توده ایران»