داریوش عمران زاده – هتک حرمت به قبور محکوم است و در آن شکی نیست. پرسش اینجاست چطور میشود کسانی که این رفتار را اکنون محکوم میکنند خود خواستار هتک حرمت به قبور افراد دیگری شدهاند؟!
اگر به گذشته برگردیم از بیحرمتی به مقبره رضاشاه بزرگ گرفته تا شکستن سنگ قبر شاملو، ابراهیم یزدی، سهراب سپهری، عباس کیارستمی و ده ها نفر با گرایشهای مختلف را دیدهایم، یا بیحرمتی به مقبره مصطفی کریم بیگی، نوید افکاری، مهسا امینی و همین هفته گذشته بیحرمتی به سنگ قبر یلدا آقا فضلی را شاهد بودیم که در راه آزادی ایران کشته شدند.
این رفتار نه فقط در ایران بلکه موارد مشابهی در کشورهای دیگر را نیز شامل میشود. خبر نوشتن مرگ بر پوتین روی سنگ قبر پدرش یا هتک حرمت قبور مسلمانان در شمال فرانسه، شکستن سنگ قبر سربازان انگلیسی در بوشهر و دهها مورد دیگر ثابت میکند بیشتر به یک هنجارشکنی اجتماعی شبیه است تا تفکرات یک جریان سیاسی.
روز گذشته بانو یاسمین پهلوی نیز در واکنشی چنین رفتارهایی را محکوم کرد و شاهزاده رضا پهلوی نیز بارها عنوان کرد کسانی که ادعای طرفداری از وی را دارند اما در عمل مخالف گفتههای او رفتار میکنند فقط یک مدعی هستند که باید به صداقتشان شک کرد.
از این رفتار در هر دین و فرهنگی به عنوان عملی زشت و ناپسند یاد شده اما پرسش اصلی که در ابتدا به آن اشاره کردم را باید پاسخ داد. چطور با اینکه انسانها از این رفتار برای درگذشتگان خود ناراحت و خشمگین میشوند ولی برخی از آنها همین رفتار را برای مخالفان خود نادیده میگیرند؟
اساساً این هنجارشکنی به دلیل مخالفت با رفتار و عملکرد فرد درگذشته و یا رفتار غیرمتعارف بازماندگان آن فرد با تفکرات شخص هنجارشکن سر میزند و برخی افراد به دلیل ناتوانی از بیان خشم خود و یا استدلال درباره اعتقادات خویش، دست به حرمتشکنی قبور میزنند.
البته فراموش نکنیم که ما با جمهوری اسلامی طرف هستیم که دهها فاجعه مانند سینما رکس را در پرونده خود دارد و چه بسا این هتک حرمتهای اخیر هم از دسیسههای حکومت برای تخریب یک جریان سیاسی باشد.
نظر نگارنده بر این است بجای گرفتن انگشت اتهام به سوی دیگران تلاش کنیم تا با کمک از روانشناسان این موضوع را بررسی و با آموزشهای فرهنگی از تکرار آن در جامعه جلوگیری کنیم که البته به علت ظلمی که بیش از ۴۴ سال زمامداران و طرفداران یک ایدئولوژی بر مردم ایران روا داشتهاند کار بسیار سختی در پیش روست.