موسی حاتمیان – رضاشاه کبیر در ۱۷دی ۱۳۱۴ پس از صدور فرمان تاریخی کشف حجاب، یا بر زمین زدن پرچم اسلام سیاسی، پس از قرنها اشغالگری نهادینه شده فرهنگی- اجتماعی اعلام کرد: «بینهایت مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا و به حقوق و مزایای خود پی بردهاند. زنان این کشور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمیتوانستند استعداد و لیاقت ذاتی خود را بــروز دهند، بلکه باید بگویم که نمیتوانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند، و بالاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و حالا میروند علاوه بر امتیاز برجسته مادری که دارا میباشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهرهمند گردند. ما نباید از نظر دور بداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد. یعنی نصف قوای عامله مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه (سرشماری) از زنها برداشته نمیشد. مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمار نمیآمدند. خیلی جای تاسف است که فقط در یک مورد ممکن بود احصائیه زنان برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه میافتاد و در آن موقع، سرشماری میکردند و میخواستند تامین آذوقه نمایند. من میل به تظاهر ندارم و نمیخواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمیخواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم؛ ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایی که دارید برای ترقی کشور استفاده کنید. برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم. شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شدهاید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذاردهاید، بدانید وظیفه شماست که در راه وطن خود کار کنید. شما تربیتکننده نسل آتیه خواهید بود. سعادت آتیه در دست شماست.»
امروز شهبانو فرح پهلوی به مناسبت سالروز ۱۷دی ۱۳۱۴ آزادی و نوخواهی زنان ایران تأکید کرد: «نمیتوان از آزادی و نوخواهی زنان ایران گفت، ولی از ۱۷ دی ۱۳۱۴ سخن به میان نیاورد. روزی که با تصمیم رضاشاه بزرگ، حجابِ جهل از سر و صورتِ زنِ ایرانی کنار زده شد تا میهن باستانی ما شاهد درخشش زنان توانمندی باشد که سالها در پستوی تعصب و واپسگرایی اسیر بودند. رضاشاه که در حکومتداری پربارَش، انگیزهای جز خیر عمومی برای همه ایرانیان نداشت، با همتی شاهانه و ارادهای پولادین، به تلاشهای آزادیخواهانه زنان ایرانی از دوره مشروطیت، مُهر تاسیس و تثبیت زد؛ زن ایرانی را از بند ارتجاع خارج کرد و نیمهی محذوف جامعه را به صحنهی فعالیت اجتماعی و سیاسی آورد. من هر سال، روز ۱۷ دی را عمیقا گرامی میدارم چرا که هویت نوین زن ایرانی با این روز گره خورده است. آزادی زن ایرانی به دست رضاشاه بزرگ که بعدها در دوره پادشاه فقید ایران، محمدرضا شاه پهلوی ابعاد گستردهتری یافت؛ چنان در تار و پود جامعه ایران تنیده شد که حتی فتنه ۵۷ و رژیم واپسگرای برآمده از آن نیز نتوانست آن پیشرفتها را بطور کامل به عقب براند. اکنون بسیاری از زنان جوان ایرانی بدون آنکه در دوران دو پادشاه ایرانساز پهلوی زیسته باشند، از آنها به نیکی یاد میکنند و خواهان بازگشت قطار ایران به راه پیشرفت و آزادیهای آن دوران هستند. باور دارم که در مبارزه دوشادوش شیرزنان و دلیرمردان ایران با اهریمنی که بر کشور ما حاکم است، نور در نهایت بر تاریکی پیروز خواهد شد، و ایران بار دیگر در مسیر آزادی، رفاه و پیشرفت قرار خواهد گرفت.»
همچنانکه دیروز شاهزاده رضا پهلوی یادآوری کرد: «رضاشاه با فرمان تاریخی خود در روز ۱۷ دی ۱۳۱۴، آرزوی زنان پیشرو ایران از دوره مشروطیت را محقق کرد. پدربزرگم معتقد بود تا زمانی که زنان آزاد نیستند، ایران آزاد نخواهد بود»
در تمام این مدت ما شاهد نبرد سترگ نه تنها دختران و زنان، بلکه اکثریت نسل جوان ایران، برای پس گرفتن وطن، و تحقق همان آرمانهای اعلام شده توسط رضاشاه کبیر هستیم، که با شعار خودانگیخته ی مردمی «رضاشاه روحت شاد» در میادین ورزشی و شهری سراسر ایران، خواب را از چشم حکومت اسلامی اشغالگران و همدستانشان ربوده است.
نگاهی به ۱۷ دی ، از آن روز تا این دی، از این منظر حائز اهمیت و ضروری است که:
متأسفانه رضاشاه کبیر نتوانست شاهد تحقق رویاهای بلند انقلاب مشروطه باشد، و در آن شرایط ناهنگام جنگ جهانی دوم، و در همدستی رفیق استالین، چرچیل و روزولت در کنفرانس یوریکا که از ۶ تا ۹ آذرماه ۱۳۲۲(۲۸ نوامبر تا ۱ دسامبر ۱۹۴۳) به صورت سرّی و محرمانه در سفارت شوروی در تهران مشغول مذاکره و نقشههای شومی برای تقسیم ایران بودند، مجبور شد، برای حفظ جان مردم و یکپارچگی وطن، ایران را ترک و رهسپار تبعید شود.
سران قدرتهای جهانی برای نیل به اهداف خود، ابتدا برای جایگزینی رضاشاه، برای پر کردن خلاء قدرت، با پیشنهاد ریاست جمهوری به سراغ فروغی رفتند، اما فروغی، بزرگتر و وطنپرستتر از نوکیسههای کنونی سربر آورده و ساختهشدهی سفارتهای فرانسه و قدرتهای کنونی منطقهای و جهانی بود، که بجای آزادی و استقلال میهن، به فکر خویش باشد، و به همین دلیل با هوشیاری ستایشانگیزی و بنا به وظیفه ملی در آن سرفصل بحرانی، توانست شرایط به قدرت رسیدن محمدرضا شاه پهلوی را مهیا و تمامی طرفین صحنه سیاسی آن روز را به پذیرش آن بهترین گزینه عبور از نابسامانی آن روز مجاب نماید! و این اصلیترین تفاوت بی بی مریم بختیاریها و فروغیها، به عنوان نخبگان سیاسی برآمده از مشروطه با زنان و مردان شبهنخبه سیاسی برآمده از مشروعه در چهار دهه گذشته و بهخصوص یکسال اخیر است، که بجای حمایت از شاهزاده رضا پهلوی به عنوان اصلیترین و شاید تنها فرصت گذار از سرفصل کنونی مشابه، در توهمات کودکانه خویش و به کمک شبکههای تلویزیونی و… منطقهای و جهانی، در اجرای نقشی ضد ملی، تلاش میکنند که آلترناتیوهای مجازی واسلاو هاول یا بابی سندز و ملکهای از روستای آخوند بیکلاه به سفارتهای ضد ایران یکپارچه عرضه کنند.
نباید فراموش کنیم که حکومت اسلامی اشغالگران، در آستانهی همین روز ملی، رویای زن ایرانی را در سالروز دختر پیامبری شلاقکش کردند که پس از اشغال میهن، لشکریانش هزاران دختر ایرانی را به اسارت گرفته، و در بازارهای مدینه و مکه به حراج گذاشتند… شلاق و حراجی که تا همین دی، از زندان و خیابان تا حرم امام هشتم شیعیان، بر پیکر دختران و زنان ایرانی به نام صیغه اسلامی جاریست!
نباید از یاد ببریم که همین دختران و زنان شجاع پرورش یافته در دوران رضاشاه کبیر و محمدرضا شاه پهلوی، وقتی که تمامی مدعیان مبارزه مسلحانه و… بزدلانه «خمینی ای امام» میگفتند، و برای اعدام فرخ رو پارسا فعال حقوق زنان و سیاستمدار پیشگام ایرانی، که به عنوان اولین وزیر زن ایرانی، قربانی کینهجویی حکومت اسلامی گردید هورا میکشیدند، و در سرمقاله نشریه خودشان «دادگاه خلق قدمی در راه حاکمیت مردم بر سرنوشت خود» (نشریه مجاهد شماره ۳ دوشنبه ۱۵ مرداد ۵۸) ضمن حمایت از خلخالی جنایتکار، درخواست اعدامهای سریعتر و بیشتر فرزندان ایرانزمین را داشتند، بله، در آن وانفسای هیولای خمینی، در ۱۷ اسفند ۵۷ زنان ایرانی شجاعانه به خیابانها آمدند، و اولین فریاد بلند دادخواهی مردم را در آسمان ایران و جهان طنینانداز کرده و به ثبت رساندند، همین شبهروشنفکران بیهویت ملی، و در انقطاع نسلی و تاریخی با روشنفکران واقعی مشروطه، قیام شجاعانه زنان ایرانی را به عنوان واکنشهای بورژوازیی و… مورد حمله قرار دادند، و در سرکوب آن اولین قیام ایرانیان، بیشرمانه در کنار خمینی و اشغالگران ایستادند، و با قرار دادن شعار «پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید» (شعار محوری نشریه «کار»)، زمینههای قانون حجاب اسلامی، برافراشته شدن پرچم اسلام سیاسی و آغاز کشتار مردمی را فراهم کردند، که تا همین امروز ادامه دارد. بله، همان همدستان خمینی و حکومت اسلامی در پیش و پس از آن بهمن سیاه پنجاه و هفت تا کنون، همچنان در ادامه «راه طی شده» بازرگان و ملی مذهبی، اصلاحطلبی و نواندیش دینی، چپ و مجاهدی، و هر متحد ضد ایران و ایرانی، همچنان «مرگ بر شاه»گویان، از هیچ فرصتی، در هیچ پیامی و کنش و واکنشی، برای چنگ انداختن به تنها فرصت واقعی گذار از حکومت نکبت اسلامی دریغ نکرده و نمیکنند!
اکنون در حالی به مناسبت ۱۷ دی نگاهی دوباره به این مناسبت ملی میاندازیم، که پس از کشتار کرمان، پیامبر به جنون رسیده از قتل مردمان، باز هم انتقام سخت را متوجه مردم ایران و بیش از همه زنان کرده است، و با همان فرهنگ چماقداری لمپنی متبرک محمدی، از قول به اصطلاح سربازان گمنام امام زمان نیابتی، نسرین شاکرمی مادر نیکای قهرمان را آشکارا در فضای مجازی تهدید کردهاند: «که اگر نظام برخورد نکنه، خودمون میریزیم خونهاش و لخت مادرزاد دور کرج میچرخونیمش!» و این جنگ تمامعیار خامنهای و حکومت اسلامی با نسرین شاکرمیها، فاطمه سپهریها، ناهید شیرپیشهها و مادران ایرانی قهرمانی است، که آشکارا «رضا شاه روحت شاد» میگویند، و شاهزاده رضا پهلوی را تنها فرصت و شانس نجات مردم و میهن میدانند.
در پایان و پس از چهار دهه تجربه حکومت اسلامی اشغالگران حاکم بر ایران، که برای میهن ما، خاورمیانه و جهان، چیزی جز تروریستم و گروگانگیری، جنگ و ویرانگری و…به ارمغان نیاورده، بایستی پرسید، و دید، که قدرتهای جهانی و منطقهای، آیا اکنون پس از قتل عام هفتم اکتبر، بحران منطقهای و جهانی، با موجی از تروریسم زمینی، هوایی و دریایی و… برای جبران مافات سیاستهای غلط خارج کردن رضاشاه کبیر و محمدرضا شاه پهلوی، حالا با دیدن نتایج فاجعهبار سیاستهای گذشته به خود آمده و در سمت درست تاریخ خواهند ایستاد؟
*موسی حاتمیان تحلیلگر سیاسی