جایزه اینگمار برگمن جشنواره گوتنبرگ، موفقیت دیگری برای سینمای زیرزمینی ایران

- «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» ساخته فرشاد هاشمی برنده جایزه «اینگمار برگمان» در جشنواره سینمایی گوتنبرگ سوئد شد.
- «آشیل» ساخته فرهاد دل‌آرام و «کافه» به کارگردانی نوید میهن‌دوست، دو فیلم زیرزمینی موفق دیگر هستند که در جشنواره های بین‌المللی اکران شدند.
- «منطقه بحرانی» علی احمدزاده با دریافت یوزپلنگ طلائی جشنواره لوکارنو زاه را برای سینمای زیرزمینی و سانسورگریز ایران هموار کرد.
- موج عظیمی از تولیدات سینمائی زیرزمینی در ایران به راه افتاده که  حکومت قادر به کنترل آن نیست و روز به روز گسترش پیدا می‌کند.
- رشد «سینمای زیرزمینی» که هرگونه سانسور و اجبار را زیر پا می‌گذارد، تسریع مرگ سینمای کنترل‌شده و حکومتی است.

سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ برابر با ۰۶ فوریه ۲۰۲۴


احمد رأفت – یک فیلم زیرزمینی ایرانی دیگر «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر»، ساخته فرشاد هاشمی برنده جایزه «اینگمار برگمان» در جشنواره سینمایی گوتنبرگ سوئد شد .

من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر

این فیلم درباره دختر جوانی است که خانه‌اش را در اختیار یک گروه فیلمسازی قرار می‌دهد تا در آن فیلم کوتاهی درباره رابطه به پایان رسیده یک زن و مرد بسازند.  جشنواره سینمایی گوتنبرگ روز شنبه، ۱۴ بهمن‌ماه، در صفحه رسمی خود از قول هیئت داوران نوشت: «این فیلم به شیوه‌های سینمایی غیرمنتظره و خلاقانه به مضامینی چون تنهایی و قدرت رها کردن می‌پردازد.»

سینمای زیرزمینی ایران  سینمائی است که به محدودیت‌ها و فشارهای سانسور حکومتی در ایران نه می‌گوید و آزادانه و بی‌پروا داستانش را روایت می‌کند تا فضای عادی و معمولی زندگی پشت دیوارها در ایران امروز را به تصویر بکشد. فیلم فرشاد هاشمی روایت یک زن جوان تنهاست که بازیگرش بدون حجاب در جلوی دوربین حاضر می‌شود، و نمایش بازیگران زن و مرد در پشت صحنه فیلمبرداری که به شکل عادی زندگی می‌کنند و دیالوگ‌های گاه رکیک روزمره‌ی سانسورشده در زندگی معمولی برخی خانواده‌ه در ایران امروز را نیز روی پرده می‌آورد.

تنها جذابیت این فیلم عبور از سانسور نیست بلکه داستان پیچیده‌ای را درباره تنهایی انسان در لایه‌های مختلف روایت می‌کند. فیلم به یک زن جوان در تهران امروز می‌پردازد که به دلیل مشکلات مالی خانه کهنه‌اش را به یک گروه فیلمبرداری کرایه می‌دهد تا فیلم کوتاهی در آن ساخته شود. فیلمی در فیلم است که در آن فیلمساز نیازی به روایت همه جزئیات نمی‌بیند و تنها با اشاره‌هایی تماشاگرش را دعوت می‌کند تا درباره رازهای ناگفته شخصیت اصلی‌اش بیاندیشد.

یک فیلم موفق زیرزمینی این روزها، «آشیل» ساخته فرهاد دل‌آرام است که میهمان چندین جشنواره جهانی در ماه‌های اخیر بوده و سینمائی است که بدون اعتنا به مقررات سانسور حکومتی، تصویری دیگر از سینمای ایران ارائه می‌دهد. سینمائی که پس از آغاز خیزش مردمی «زن، زندگی، آزادی» و محدود شدن حضورهای بین‌المللی فیلم‌های مجوزدار حکومتی، تبدیل به نماینده واقعی سینمای ایران در رویدادهای معتبر سینمایی شده‌ است.

«آشیل» درباره جوان فیلمسازی است که سرخورده و دل‌زده از شرایط در بیمارستانی به‌ عنوان مسئول وسایل بخش ارتوپدی مشغول کار است. او شبی با یک زن زندانی سیاسی در بخش ویژه این بیمارستان روبرو می‌شود که از او درخواست کمک دارد. فیلم روایت همراهی این دو با یکدیگر در فرار از ایران است. در «آشیل» شخصیت‌های کمتر دیده‌شده‌ای از جامعه ایران را می‌توان دید،  مانند زن زندانی سیاسی که به‌دلایل نامشخصی در بخش روانی بیمارستان بستری شده و نیز مادر داغداری که فرزندش به‌ خاطر مسائل سیاسی کشته شده تا فیلمسازی که سرخورده از شرایط موجود، خلق اثر جدیدی را ممکن نمی‌‌داند.

«آشیل» نخستین فیلم بلند فرهاد دل‌آرام است که پیشتر با فیلم کوتاه «تتو» برنده خرس طلائی بخش «نسل» جشنواره برلین در سال ۲۰۱۹ شده بود. فیلمی درباره شرایط خاص زنان ایرانی و دختر جوانی که به‌دلیل داشتن تتو با مشکلاتی در تمدید گواهینامه رانندگی‌اش مواجه شده است؛ مشکلاتی که به‌ تدریج شکلی از چند اتهام به خود می‌گیرد. فرهاد دلارام در پیامد نیافتن مجوز ساخت و اکران فیلم، بالاخره ایران را ترک کرد و هم‌اکنون ساکن برلین در آلمان است.

شصت‌ و چهارمین دوره جشنواره فیلم تسالونیکی که معتبرترین جشنواره سینمایی کشور یونان است نیز در بخش «افق‌های باز» میزبان یک نماینده دیگر سینمای زیرزمینی ایران با عنوان «کافه» به کارگردانی نوید میهن‌دوست بود. این کارگردان از مرداد سال جاری در زندان سرگرم گذراندن محکومیت سه ساله‌اش است.  «کافه» دومین فیلم بلند نوید میهن‌دوست پس از فیلم «هرچی خدا بخواد» است. این کارگردان در سال ۱۳۹۸ به‌ خاطر مستندی درباره مسیح علینژاد روزنامه‌نگار مخالف حکومت جمهوری اسلامی بازداشت شد و چند ماه را در زندان گذراند. نوید میهن‌دوست  دی‌ماه ۱۳۹۹ به اتهام‌های «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی» و «اقدام علیه امنیت ملی» به ترتیب به سه سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شد. حکمی که یک ماه بعد از آن در شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران نیز عینا تأیید شد. نوید میهن‌دوست فیلم «کافه» را بدون دریافت مجوز از وزارت ارشاد اسلامی قبل از رفتن به زندان ساخته است.

«کافه» درباره فیلمسازی به نام سهراب سپهری است که از سوی مقامات حکومت از کار محروم شده و حالا یک کافی‌شاپ را در تهران اداره می‌کند. همسرش خواستار مهاجرت از ایران است اما او نمی‌خواهد کشور را ترک کند. ورود دختر دانشجویی به کافه‌ با درخواست اجرای یک پرفورمنس باعث اتفاقاتی می‌شود که زندگی فیلمساز را بیش از پیش متحول می‌کند. کارگردان «کافه» در روایت داستانش به فشارهای حکومت در قالب نمایش صحنه‌های گفتگوی فیلمساز با بازجویش در وزارت اطلاعات اشاره می‌کند. در این صحنه‌ها که چهره بازجو دیده نمی‌شود، به‌ صراحت از لزوم همکاری فیلمساز با نهادهای امنیتی در قالب ارائه گزارش‌هایی از اطرافیانش اشاره می‌شود.

ندا میهن‌دوست خواهر این کارگردان در جشنواره تسالونیکی پیامی از او را قرائت کرد. در بخش‌هائی از این پیام آمده است: «این صدای من، نوید میهن‌دوست، نویسنده و کارگردان فیلم کافه است که از زندان اوین در تهران، پایتخت ایران، می‌شنوید. حکومتی که هم‌اکنون بر کشور من حکمرانی می‌کند، مرا به‌ خاطر برخی فیلم‌هایی که ساخته‌ام، به زندان افکنده. البته من کمی خوش‌شانس بوده‌ام که تا کنون زنده هستم، زیرا حدود دو سال پیش یک شاعر و فیلمساز دیگر در همین زندان و به علت عدم رسیدگی به‌موقع پزشکی براثر کرونا درگذشت. نام او بکتاش آبتین بود. هرچند این شبه‌قتل ناگوار برای رژیمی که ۲۵ سال قبل به‌ وسیله اعضای بلندمرتبه وزارت اطلاعاتش عده‌ای از اعضای کانون نویسندگان ایران را سلاخی کرده و تلاشش برای کشتن دستجمعی عده‌ای دیگر از آنان با شانس و اقبال بلندشان ناکام مانده، چندان مایه شرمساری به شمار نمی‌رود.»

این کارگردان در همین پیام با دلسردی از حمایت بین‌المللی می‌افزاد: «با اینهمه من از جامعه هنری جهان انتظار دارم واکنشی درخور نسبت به فشاری که توسط جمهوری اسلامی به هنرمندان وارد می‌شود، نشان دهند؛ انتظاری که دیگر مدت‌هاست از مقامات سیاسی جهان ندارم زیرا می‌دانم برای آنان قضیه حقوق بشر در کشورهای دیگر فقط بهانه‌ای است برای به دست آوردن امتیازات اقتصادی برای کشورهای متبوع‌شان و نه یک واکنش خیرخواهانه و انسان‌دوستانه».

اگر خیزش مردمی «زن، زندگی، آزادی» تولید فرهنگی- هنری  حکومتی را به کما برد، اما جریانی قوی و غافلگیرکننده به راه افتاد که پیش از این به شکل پراکنده در حاشیه فعالیت‌های رسمی و حرفه‌ای هنری وجود داشت و با احتیاط از آن با عنوان « سینمای زیرزمینی» نام برده می‌شد که مهم‌ترین نام‌هایش کارگردانانی چون جعفر پناهی و یا محمد رسول‌اف بودند. امروز این «سینمای زیرزمینی» واقعیتی گسترده و غیرقابل انکار است، اگرچه رسانه های دولتی در ایران از این حرکت  پویا با برچسب‌هائی چون  «غیرقانونی» یا «هنجارشکن» نام می‌برند.

این حرکت جدید  با یوزپلنگ طلائی جشنواره لوکارنو برای «منطقه بحرانی» علی احمدزاده گام به مرحله جدیدی گذاشت و امروز در تمام جشنواره‌های مهم دنیا صحبت از سینمای زیرزمینی ایران است که درها را به روی تولیدات سینمائی مجوز‌دار و حکومتی بسته‌اند. آنچه جمهوری اسلامی را غافلگیر کرده، شهامت نسل جدید فیلمسازان ایرانی است. کسانی که می‌دانند با فاش شدن ساخت فیلم‌های زیرزمینی در ایران و نمایش آنها در جشنواره‌های خارجی با انواع برخوردهای امنیتی و قضایی مواجه می‌شوند و باید قید کار کردن در ایران را بزنند. با این حال، موج عظیمی از تولیدات زیرزمینی در ایران به راه افتاده که  حکومت قادر به کنترل آن نیست. نه تنها کارگردانان و بازیگران سرشناس، بلکه عوامل فنی و بازیگران گمنام هم دیگر حاضر به رعایت «ضوابط» مورد تاکید وزارت ارشاد و سایر نهادها نیستند و به همین دلیل در ابتدای شهریور امسال، یک مقام سازمان سینمایی حتی تهدید کرد که استودیوها و مراکز پشتیبانی «غیرمجاز» که در تدوین، صداگذاری و سایر مراحل فنی فیلم‌های زیرزمینی مشارکت کنند، تعطیل خواهند شد.

آنچه بیش از ساخت فیلم‌های بدون مجوز مقامات جمهوری اسلامی را خشمگین کرده است،‌ رعایت نشدن حجاب اجباری در این فیلم‌هاست. حجاب اجباری اصلی‌ترین نقطه تقابل حکومت ایران و معترضان بعد از فروکش کردن تجمعات  خیابانی بوده است. جمهوری اسلامی برای مقابله با زنان مخالف حجاب اجباری که صحنه عمومی شهرهای ایران را تسخیر کرده‌اند، مشغول نهایی کردن لایحه‌ای در مجلس شورای اسلامی است و حتی استانداردهای صوری خود را درباره تصویب آن رعایت نکرده و رسانه‌های داخلی تحت سانسور شدید هم به صراحت از آن انتقاد می‌کنند. در چنین شرایطی، هریک از فیلم‌های زیرزمینی که در آن تصویر بدون حجاب اجباری زنان را به تماشاگران غیرایرانی نشان ‌دهد، تیری به قلب «سلطه فرهنگی» جمهوری اسلامی و جریانی است که توانسته بود چهار دهه اجبار «حجاب» را با فیلم‌های سینمایی به عنوان یک «اصل پذیرفته شده» برای مردم ایران به جهان معرفی کند. رشد «سینمای زیرزمینی» که هرگونه سانسور و اجبار را زیر پا می‌گذارد، تسریع مرگ سینمای کنترل‌شده و حکومتی است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۹ / معدل امتیاز: ۴٫۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=341697