بر اساس گزارشها ول کردن سالمندان در پارکها، پاتوقهای مواد مخدر و مراکز بهزیستی به دلیل اینکه خانوادهها درگیر فقر و فلاکت است و دیگر توان مالی نگهداری آنها را ندارند رو به افزایش است. اداره ساماندهی آسیبهای اجتماعی شهرداری تهران از شناسایی دستکم ۲۵ سالمند رها شده در تهران طی ماههای گذشته خبر داده است.
ول کردن سالمندان در خیابانها توسط اعضای خانواده به عنوان پدیدهای ناشی از افزایش فقر و نابرابریهای اجتماعی، حالا نه تنها نوزادان و کودکان بلکه «سالمندان سرراهی» را نیز وارد ادبیات اجتماعی ایران کرده است. همچنین گزارشها از ول کردن مشابه درباره افرادی که دارای اختلالات روانی هستند خبر میدهند. موضوع ول کردن سالمندان در شماره روز شنبه ۲۸ بهمنماه ۱۴۰۲ روزنامه «هممیهن» مورد توجه قرار گرفته است.
محمد اسماعیلی محجوب رئیس اداره ساماندهی آسیبهای اجتماعی شهرداری تهران به روزنامه «هممیهن» گفته «از ابتدای سال تا کنون واحدهای این سازمان با حدود ۲۵ سالمند رهاشده مواجه شدهاند.» میزانی که به نوشته «هممیهن» تنها مربوط به پایتخت است و سایر شهرهای این استان و سایر مناطق کشور را در بر نمیگیرد.
فاطمه عباسی معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی کشور هم با تأیید افزایش آمار بزرگسالان سرراهی گفته که «آمار افراد مجهولالهویه افزایش داشته است. بیشتر افراد مجهولالهویه یا رهاشده، سالمند یا بیمار روان هستند که در خیابان رها میشوند. برخی از خانوادهها که دیگر توان نگهداری این افراد را ندارند، آنها را در خیابان رها میکنند.»
فریده باغ علیشاهی مدیر کل دفتر امور مراکز توانبخشی و مراقبتی سازمان بهزیستی کشور هم نیمه دیماه امسال از اقامت سه هزار و ۸۶۲ سالمند مجهولالهویه با دستور قضایی در مراکز شبانهروزی سالمندان خبر داده بود.
سپیده علیزاده روانشناس و مدیر یک مرکز کاهش آسیبهای اجتماعی نیز در گفتگو با روزنامه «هممیهن» ماجرای پیرزنی را روایت کرده که دو سه سال پیش توسط خانوادهاش در پارک شوش رها شده و توسط سایر زنان کارتنخواب مستقر در پارک به مرکز کاهش آسیبی که او مدیریتاش را بر عهده داشت منتقل شده بود.
سپیده علیزاده گفته که «پیرزن به شدت کمتوان بود. بدون عصا قادر به حرکت نبود و به دلیل شدت کهولت سن، بدنش میلرزید. این زن سالمند را فرزندانش به عروسی برده و در مسیر بازگشت، شبانه او را در پارک رها کرده بودند.»
به گفته این فعال اجتماعی، فرزندان به مادر سالخوردهشان گفته بودند، همانجا در پارک منتظرشان بماند. پیرزن هم ساعتها در همان نقطه در انتظار بازگشت فرزندانش مینشیند تا اینکه در نهایت در مرکز کاهش آسیب ماندگار میشود.
به گفته سپیده علیزاده، زن سالمند ماهها چشمانش به در خشکید، به امید اینکه فرزندان بیایند و او را به خانه بازگردانند: «چند وقت بعد، زن جوانی به مرکز مراجعه کرد و سراغ زن سالمند را گرفت. مشخص شد که زن، عروس خانواده است و قصد دارد از شرایط مادر همسرش باخبر شود. زن گریه میکرد و قسم میخورد که دیگر توان نگهداری مادر سالخورده خانواده را نداشتهاند.»
سپیده علیزاده به «هممیهن» گفته که «تا پیش از شیوع کرونا، به این اندازه با پدیده رهاکردن سالمندان مواجه نبودیم. در دوره مدیریت مرکز کاهش آسیب پارک شوش، با سالمندانی مواجه شدم که بهدلایل مختلف رها شده و بیسرپناه بودند. این افراد بهتنهایی قادر به زندگی نبودند و نیاز به مراقبت داشتند. این در حالی بود که مرکز ما برای نگهداری از سالمندان مناسبسازی نشده بود. این گروه از سالمندان معمولاً تجربهای از کارتنخوابی نداشتند و به دلیل شرایط خاص، در خیابان رها شده بودند.»
او میگوید که زندگی در پاتوق معتادان یا گرمخانهها با آلودگی و شرایط مناسبی همراه است که سالمندان قادر به تحمل آن نیستند. چنین شرایطی بهسرعت سالمندان را از پای در میآورد: «این افراد بهجای عزت و احترامی که باید در دوران سالمندی از آن برخوردار باشند، با شرایط ناگواری مواجه میشوند و مسیر نابودی را بهسرعت طی میکنند. مهمترین مسئله در این مسیر، خلأ مددکاری است. ما در کشورمان سیستم مددکاری و حمایتی قوی نداریم. در حالیکه جامعه ما رو به سالمندی میرود، اما هنوز در رشتههای مددکاری و روانشناسی، آموزشهای لازم در حوزه سالمندی داده نمیشود و حوزهای مغفول مانده است. از طرف دیگر سیستم روانشناسی و مددکاری در کشور ما رایگان نیست و این مسئله مشکلآفرین است.»
حسامالدین علامه، رئیس سابق دبیرخانه شورای ملی سالمندان و پژوهشگری حوزه سالمندی معتقد است: «مسکن و معیشت دو عامل مهم رهاشدگی سالمندان به شمار میروند، بنابراین طبق الگوهای شکلگیری سالمندان رهاشده، احتمالاً این فرآیند افزایشی است.»
حسامالدین علامه به «هممیهن» گفته که «سالمند رهاشده بهمعنی سالمند مجهول الهویهای است که سرپرست ندارد و بر اساس بخشنامههای قانونی با نظارت قوه قضائیه توسط نیروی انتظامی یا شهرداری جمعآوری و برای نگهداری به سازمان بهزیستی سپرده میشوند. بخشی از این سالمندان معمولاً به دلیل ابتلا به آلزایمر در خیابانها گم میشوند و خانواده آنها را نمییابد. اما گروه مهمتری هستند که خانوادههایشان بهدلیل فقر مالی، مشکلات معیشتی، نبود مسکن مناسب یا ابتلای سالمند به بیماری زمینهای و نیاز به مراقبتهای خاص، توانایی نگهداری از آنها را ندارند.»
به گفته او، از طرف دیگر سرپرستان سالمند اگر قصد بستری کردن او را در مراکز نگهداری از سالمندان داشته باشند، باید هزینه نگهداری از سالمند خود را بپردازند، خانوادههایی که توانایی پرداخت این هزینه را ندارند با تهدید سالمند یا تبانی با وی، فرد سالمند را در نقطهای رها میکنند تا هزینه ماهانه نگهداری از او را پرداخت نکنند و سالمند نیز به بهانه ابتلا به فراموشی، مشخصات خود و خانوادهاش را بیان نمیکند. اگر سالمند آلزایمر داشته باشد، خانواده بدون نیاز به تهدید و تبانی او را رها میکند.
رئیس سابق دبیرخانه شورای ملی سالمندان ادامه میدهد: «ظرفیت ما در مراکز اقامتی سالمندان اعم از مراکز هیئت امنایی و خصوصی، ۱۵ هزار نفر است که ۲۵ تا ۳۳ درصد از این تعداد مربوط به سالمندان رهاشده و مجهول الهویه است.»
این پژوهشگری حوزه سالمندی افزوده که «شهردار تهران، تعداد مستاجران در تهران به ۶۰ درصد رسیده و هزینه اجارهها نیز به شدت افزایش یافته است. در چنین شرایطی خانوادهها به واحدهای مسکونی کوچکتر رو میآورند، بنابراین انتظار طبیعی این است که خانوادههای بیشتری در نگهداری از سالمند خود دچار مشکل شوند. ازطرفدیگر وقتی آمار تورم و میزان حقوق دریافتی یک خانواده دارای سالمند با یکدیگر تناسبی نداشته باشد، نهایتاً هزینه نگهداری و مراقبت از سلامت سالمند افزایش مییابد.»