مصطفی رشیدی- نمایشهای انتخاباتی در جمهوری اسلامی در طول تاریخ آن همواره تمسخر انتخابات و رأی مردم بوده است. اما از هنگامی که ایرانیان با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» یک «نه» بزرگ به اساس این نمایش ادواری گفتند، گرم کردن تنور انتخابات برای سران رژیم دشوارتر شده است.
۱۱ اسفندماه، رژیم دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری را برگزار میکند. سران جمهوری اسلامی سعی میکنند که حداقلهای ممکن آرا را کسب کنند و سپس با تصویرسازی از آن و افزایش و جعل اعداد و ارقام جهت ارائه آمار مشارکت موردنظر خود اقدام کنند. باید توجه داشت که جمهوری اسلامی با جعل و دروغ همیشگی، درصدی مطلوب از میزان مشارکت مردمی را برای خود فراهم خواهد کرد تا از آن برای کاهش فشارهای بینالمللی، فریب نمایندگان کشورهای خارجی حاضر در داخل ایران و نیز مصرف رسانههای داخلی و اقناع وابستگان خود و همچنین خوراک تبلیغاتیِ بازوهای نفوذ خارجی خود در رسانهها و تشکلهای خارجی در راستای فریب دستگاه دیپلماسی غربی بهره بگیرد.
در شرایط آگاهی عمومی مردم ایران مشارکت پایینی برای این نمایش پیشبینی میشود. با بررسی انتخاباتهای قبلی و رصد فضایی که بر جامعه حاکم است، میتوان پیشبینی کرد که در کلانشهرها نمایش انتخابات پیش رو بیرونق خواهد بود؛ چرا که در آنجا همیشه شاخصهای کلان دارای اولویت هستند و وضعیت رژیم در ضعیفترین شرایط خود قرار دارد. از این رو رژیم بیش از گذشته در صدد تحریک انواع شکافها و اختلافهای خود ساخته بین مردم ایران است تا به اهداف خود در این نمایش انتخابات دست یابد.
ظاهراً جمهوری اسلامی توان خود را بر نواحی و شهرستانهای متوسط و کوچک گذاشته تا نه تنها باعث افزایش سطح رای و افزایش مشارکت ساکنین آن شهرها شود بلکه با ایجاد درگیریهای انتخاباتی و افزایش شکافهای قومی، طایفهای و مذهبی، بوسیله ایجاد کینه بین مردم، اعتراضات آتی در آن شهرها را به تعویق اندازد. معمولاً وقتی مناطقی درگیر با اختلاف محلی، مذهبی، قومی، یا طایفهای هستند، میزان توجهشان به شاخصهای ملی کاهش مییابد. بسیاری از این شهرها در اعتراضات سالهای ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ ضربه جبران ناپذیری به جمهوری اسلامی زدند. اکنون رژیم در تلاش است تا در جریان نمایش انتخابات و تحت تبلیغات رسانهای توسط حکومت و کاندیداهای حکومتی با دامن زدن به اختلافات و تنشهای بیمورد محلی، نوعی رفتار متعارض در بین مردم این مناطق شکل دهد تا مشارکت در این نقاط بیشتر از سایر مناطق کشور شود.
از این رو به نظر میرسد که استراتژی انتخاباتی جمهوری اسلامی مبتنی بر به سکوت برگزار کردن نمایش انتخابات در شهرهای بزرگ و ایجاد دوگانههایی در شهرستانهای متوسط و کوچک است. این دوگانهها به چهار شکل نمود یافته و خواهند یافت: مذهبی، قومی، طایفهای، و بین شهری.
چنین راهبرد مخربی را رژیم اسلامی در طول سالیان متمادی پیاده نموده و سعی کرده با پررنگ نمودن مرزها و شکافهای محلی، تنور به اصطلاح انتخاباتهایش را گرم نگه دارد. رقابتهای بیسبب و بینتیجه در استانهای کشور، که نهتنها هیچ منفعتی برای مردم نداشته است، بلکه منجر به تعارض و نزاع و شکاف بین ملت ایران شده است. در این برهه نیز با معرفی چهرههای امنیتی و سیاسی به عنوان نامزدهای انتخابات، آنها از این تفاوتها و افتراقهای طبیعی ناحیهای و انسانی سوء استفاده کرده تا به صورتی تصنعی و ساختگی، تفاوتها را تبدیل به تعارضها نمایند.
در هیچ دستگاه حکومتی عقلانی در جهان نمیتوان نمونه بارزی برای اینگونه از بحرانسازی توسط خود حکومت در داخل یک کشور یافت. یعنی امنیتیترین و نزدیکترین چهرهها به حکومت که اکثرا سرداران و نظامیان و کارمندان دستگاههای امنیتی آن هستند و با حمایت آن نهادها وارد عرصه انتخاباتی رژیم میشوند بر خلق این شکافها اصرار میورزند. در شرایطی که دولتی ملی بر سر کار باشد، این وظیفه دولت است که تمام تلاش خود را برای جلوگیری از چنین شکافها و تقویت همبستگی ملی به کار گیرد.
ما توجه نیروهای سیاسی ایرانگرا به برخی از این اختلافاتی که رژیم از هم اکنون در برخی مناطق ایجاد و یا تشدید کرده جلب می کنیم:
این رقابتهای مصنوعی در نقاط مختلف میتواند شکل مذهبی (مثل دعوای شیعه- سنی)، شکل قومی (مثلاً بین دو یا سه قوم یا بیشتر)، شکل طایفهای و قبیلهای (همچون رقابت بین چند طایفه یا قبیله)، و اختلافات بین شهری به خود بگیرد که منشأ نفرتپراکنی بین ملت ایران و باعث ایجاد شکافهای امنیتی- سیاسیِ مضر هستند.
برای نمونه مردم استان خوزستان را، در هر شهر درگیر یک یا چند اختلاف ساختگی نمودهاند، از جمله شهر دزفول رقابت قومی- طایفهای، ماهشهر و هندیجان رقابت قومی، ایذه و باغملک رقابت طایفهای- بین شهری، مسجد سلیمان، لالی و اندیکا دعواهای طایفهای و دشت آزادگان و هویزه را درگیر رقابت قبیلهای کردهاند. در استان سیستان و بلوچستان همیشه بر شکاف مذهبی، ناحیهای و قومی، از طریق قرار دادن بلوچ در برابر سیستانی/زابلی، عمل نمودهاند. در آذربایجانغربی همیشه شکاف شهرهای با جمعیتی مرکب از کردها و ترکها را تحریک کردهاند همچون نقده، شاهیندژ، ماکو، سلماس، ارومیه و بر آتش رقابتهای بین شهری در مکانهایی همچون سردشت در برابر پیرانشهر دمیدهاند. مردم استانهای فارس، اصفهان، بوشهر، اردبیل، گلستان، مازندران، خراسان شمالی، رضوی و جنوبی و کرمان و غیره نیز از این اختلافات قومی یا اختلافات بین خرده فرهنگها و نواحی بومی و سوء استفاده حکومت و عمال حکومتی در امان نیستند. در استان لرستان، چهارمحال و بختیاری و کهکیلویه و بویراحمد بر اختلافات طایفهای و در ایلام بر شکافهای قومی و طایفهای اصرار داشتهاند.
باید توجه داشت که جمهوری اسلامی از هر نوع افتراق و تفاوت طبیعی در بعد جغرافیایی و اجتماعی و فرهنگی در راستای ساخت شکافهای تصنعی جهت کسب رای یا سایر سیاستهای خود برای مشروعیت ساختگی خود بهره میگیرد؛ از اختلاف بین مردم دو شهر در یک حوزه انتخابیه تا اختلاف بین چند طایفه و قبیله یا قوم و مذهب تا حتی اختلاف بین نواحی سنتی جغرافیایی در یک استان. این شکاف با مسائل اقتصادی ناشی از فقر مردم و القای تبعیض اقتصادی- اجتماعی بین قومی، شهی، مذهبی، طایفهای-قبیلهای، تشدید میشود. جمهوری اسلامی نیک میداند که مردمی که در گسلهای جغرافیایی- اجتماعی در انتخابات شرکت میکنند هدفی برای تایید رژیم ندارند و در بازیهای ساخته شده محلی گرفتار شدهاند، اما با دروغ که ویژگی همیشگی نظام اسلامی است، این آراء را موید حکومت خود میدانند. باید توجه نمود که هرقدر فقر اقتصادی در مناطق دارای شکاف جغرافیایی- فرهنگی بیشتر باشد، ابعاد و اندازه این شکافها و اثرگذاری آن بر رفتار رقابتی بیشتر هویدا میشود. این شکافهای جغرافیایی- فرهنگی تشدید شده به واسطه فقر اقتصادی و سایر مؤلفههای فقر همان هاتاسپاتهای جغرافیای سیاسی رای در جمهوری اسلامی برای سوء استفاده از وضعیت توسعه نیافته مردم هستند.
*مصطفی رشیدی دارای مدرک دکترای جغرافیای سیاسی از دانشگاه تهران است.