[طنز]
کیهان آنلاین – ۱۷ دی ۹۳ – با این کشت و کشتار و بگیر و ببندی که رژیم اسلامی در مورد بهائیها پیش گرفته و آنها را دارد ازهمه مزایای شهروندی محروم میسازد و کم مانده که فقط هویت آنها را احراز و سپس گردنشان را بزنند، همه از خود میپرسند آخه بابام جان، این بهائیان چه هیزم تری به این جمهوری اسلامی فروختهاند که به این عقوبت دچار میشوند؟
به نظر من هیزم تری که بهائیان به اینها فروختهاند، این است که دکان دونبش آخوندها یعنی “عجلالله تعالی فرجه” را تعطیل کرده و کسب اینها را از رونق انداختهاند!
عرض میشود خدمتتان که پایه و زیربنای شیعه، دو ستون اساسی بیشتر ندارد و این شیعه دوازده امامی “حقه” فعلی، از ابتدا نیز برهمین دو ستون بنا شده است: “واقعه کربلا” و “انتظارظهور” امام غایب، یا حضرت قائم. این دو از اینها گرفته شود هیچ ندارند و هویت خود را همراه با سایر مزایا و امتیازات و دخلها، یکباره از دست میدهند. زیر بنای هردو این ستونها هم خیلی آبکی است و بسیار سست و لرزان.
کارهایی را که این دوازده امام کردهاند، با چسب “اوهو” هم نمیشود به هم چسباند و توجیه کرد و ارتباط داد. نمونه بارز آن، تصمیمی است که امام حسن و امام حسین گرفتند که به هر حال اگر بخواهیم یکی را بپذیریم، ناچار باید دیگری را رد کنیم و به عبارت آخوندی این دو، “مانعه الجمع” هستند. اما خوب آخوند است و با کمال پر روئی و وقاحت میخواهد بقبولاند که هم حسن وهم حسین، هر دو درست گفتهاند و اقداماتشان کاملا درست و ثواب بوده است و باید شرایط روز را در نظر گرفت و به هیچ عنوان هم نمیپذیرند که یکی از آنها اشتباه کرده است و از آن وحشت دارند که ایراد گرفته شود که اگر آنها معصوم بودند، معصوم که اشتباه نمیکند.
این قصه “معصوم” بودن هم قوزبالاقوزی شده که همین آخوندها آن را ساختهاند که معصوم اشتباه نمیکند وگرنه اگر به خاطر این نبود، میتوانستند خیلی راحت بگویند آنها هم مثل من شما آدم بودهاند و آدمیزاد هم خالی از خطا و اشتباه نیست. حتا پیامبران نیز مبرا از اشتباه نبودهاند ونمونه بارز آن قضیه “غرانیق” یا آیههای شیطانی است که پیامبر اسلام به اشتباه آنها را بر زبان راند و بعد هم که به او ایراد گرفتند، آن را به گردن شیطان بستند که او اینها را بر زبان مبارک پیامبر جاری ساخته است! یا وقتی در جنگ بود از یاران خود میپرسید بهترین شیوه برای مقابله با دشمن چیست و هرگزهم یاران پیامبر به او ایراد نمیگرفتند که پس تو چه پیامبری هستی که ادعا میکنی شب و روز با خدا در حال گفتگو و پیام گرفتن هستی؟ خوب چرا ازخدا نمیپرسی؟! آن موقع هنوز این همه خرافه وارد دین اسلام نشده بود که ادعا شود تمام اتفاقات کره زمین و کائنات را به خدا و پیامبر که سهل است، به امامان ومعصومین و امامزادههای ریز و درشت و حتا به جانشینان و اولیای آنها منتسب کنند. جانشینان و اولیائی که خود، یا رفیق سابقشان آنها را به این سمت گماشته و خود را گاه از پیامبران هم بالاتر میدانند. به قول مهدی بازرگان، یک صلوات برای پیامبر میفرستید و سه صلوات برای نوادهاش!!؟
جالب آنکه همه این امامان معصوم نیزکه به ادعای آخوندها، علم “لدنی” داشتهاند، از راه خوردن، آن هم اغلب خوردن انگور یا به روایت دیگر “آب انگور” مسموم شدهاند، البته غیر از حضرت علی، امام حسین و امام دوازدهم. یکی نیست از اینها بپرسد پس علم لدنی شما موقع مسموم شدن کجا بود؟! آخرآقا، سیّد، امام، معصوم، غیبگو، شفادهنده تمام امراض، مشکلگشای ورشکستگان به تقصیر و بازرگانان حقهباز، شفیع شیعیان جهان حتا اگر جانی و تبهکار باشند، مگر ندیدی ابوی با خوردن انگور مسموم شد، و پدربزرگت را همسر صیغهای مسموم کرد؟ مراقب باش که تو به سرنوشت آنها دچارنشوی. اما نه تن ازآنها با مسمومیت به سرای باقی شتافتند و جالب آنکه هشت تای آنها هم، اشتباه اولین مسموم معصوم را مرتب تکرار کردند. درست مثل امامت که از یکی به دیگری میرسید و علامت خاصی هم در بدن آنها داشت، از قرار این مسموم شدن با انگور هم یکی ازعلائم امامت آنها بوده است. آخری هم یک بار درایام کودکی و نوباوگی از بیم جان خود را پنهان کرد، بعدها که به سالهای جوانی و چنانکه افتد و دانی رسید، برای فرار از مسئولیتها و جیفه دنیوی و سرپرستی “مرده ریگ” موروثی، رفت و راحت در ته چاه پنهان شد که خدای ناکرده مثل اجداد محترمش امام علی و امام حسین یا آن دیگر سروران، به آن صور فجیع کشته نشود و درهمان چاه نیز دور از چشم اغیار، ازدواجهای گوناگون کرده و صاحب اولاد فراوان شد و اکنون دوازده قرن است که میلیونها شیعه را همچنان منتظر ظهور وجود شریف گذاشته و مرتب علائم ظهور، پشت علائم ظهور میفرستد ولی یکی دو روزمانده به انجام وعدههای هوائیاش، باز جر زده و بهانه تراشیده و میفرمایند مثلا چون میهمانداران هواپیماها، حجاب اسلامی را رعایت نکردهاند، یا خانمها کاکلشان را از زیر روسری بیرون انداختهاند، یا از لاک ناخن استفاده کردهاند، و یا وحشتناکتر از آن، بابام جان، واخ واخ واخ “ساپورت” پوشیدهاند، یا این بندگان ازخدا بیخبر در روی زمین بیناموسی کردهاند، فعلا از آمدن منصرف شدم و آنها را به این ترتیب تنبیه میفرمایند تا قدری آدم بشوند و اکنون دوازده قرن است که چشمانتظار نشستهایم که آقا از راه برسد و دنیا را از عدل و داد و رأفت و مهربانی لبریز سازد.
بارها از خود پرسیدهام این آخوندها اگر واقعا این اندازه به “ظهور” علاقمندند و شب و روز، خواب و رؤیای آن و علائم ظهور را میبینند، چرا این اندازه روی مسئله امر به معروف و نهی از منکر اصرار میکنند ومیخواهند آن را به هر مشقتی شده به ما مردم تحمیل کنند؟ مگر قرار نیست آقا هنگامی ظهور فرمایند که دنیا را فسق و فجور گرفته باشد و ایشان به همراه سیصد و سیزده نفر ظهورکرده و دنیا را از این همه فساد خلاص سازند؟ در این صورت مگر نباید آخوندها همه را تشویق و ترغیب کنند که تا میتوانید فسق و فجورکنید که آقام امام زمان هر چه زودتر ظاهرشود؟ راستی هیچ وقت فکرش را کردید؟ من که همیشه در حال پرسیدن این معمای لاینحل هستم و کسی هم تا کنون به من پاسخ قانعکننده نداده و فقط گفتهاند نگو که سنگ میشوی! به این ترتیب من به این نتیجه رسیدهام که اصلا خود همین آخوندها بزرگترین مخالف و مانع ظهور ایشان هستند.
اما باز از ستون “ظهورمنجی عالم” میروم به سراغ ستون دیگر: مثلا اگر بپرسم آقام امام حسین قربان جدت، بیکاربودی با عهد و عیال و طفل شیرخواره به کوفه میآمدی؟ میآمدی که با این عده، خلافت را برعهده بگیری؟! خوب اینها را بگویی شما را به اتهام سبّ معصومین میگیرند و ابتدا چوب تو آستینتان کرده و بعد هم، نایبان برحق آنان، نیابتا و وکالتا ازطرف خدا و پیامبر و امامان اعدامتان میکنند. انگار که این آخوندها از آنان واقعا وکالتنامه رسمی و محضری دارند که اگر کسی به کار آن بزرگواران ایراد گرفت و از سرخشم دوتا کلفت بارشان کرد، اینها طرف را به موجب آن وکالتنامه محضری مجازات، آن هم از نوع اعدام کنند! اگرهم بگویی نه والله اگرامام حسین میدانست که چه سرنوشتی در انتظارش است، از جایش تکان نمیخورد و فوقش آن بود که عمال یزید او را گرفته و میکشتند و در آن صورت، نه آنها دچارعذاب آن سفر طولانی میشدند، نه با تشنگی روبرو میگشتند، نه به آن وضع فجیع میمردند و نه زن و بچه و کودکان به آن شکل فلاکتبار به دمشق فرستاده میشدند. خوب اگر بگوئیم به این دلیل و به این دلیل و بر اساس نوشتههای تاریخی باقی مانده، امام حسین از بیم جان و تهدیدی که از سوی یزید شده بود، در حال فرار از مکه و مدینه بود آن وقت شما را هم مثل زندهیاد احمد قابل میکشند و بعد هم میگویند این بابا خود به خود و به صورت خودجوش درگذشت. از همه بدترمگر نمیگوئید امام با قصد و نیت شهادت شدن و با علم به اینکه به شهادت خواهد رسید به کربلا تشریف میآوردند، خوب در آن صورت این سیزده چهارده قرن گریه و زاری و سینه و زنجیرزنی و گل مالی دیگه واسه چیه؟ بخصوص میدانیم امامان معصوم بلافاصله به بهشت تشریف فرما میشوند، علیالخصوص که شهید شده باشند. این دیگر گریه و زاری دارد؟!
آقا خدا نسل این آخوندها ، ازهرنوع آن را، مسلمان و شیعه و غیرمسلمان، از روی زمین به کلی کم کند. آقاجان، اگه من به خدا ایمان داشته باشم و بخواهم با او دو کلمه حرف حساب بزنم به واسطه و دلال و کارچاقکن گردن کلفتی مثل تو نیاز دارم؟ تازه این پول بیحساب ذکات، خمس، سهم امام، وجوهات، صدقات و بودجههای بی در و پیکر را که از آخوند جماعت بگیرند و کسی به آنها ذرهای کمک نکند و آنها هم مثل “آدم” مجبور باشند مالیات بدهند و از دسترنج خود (یعنی کار کردن نه مفتخوری و کلفت کردن گردن و قطر شکم) زندگی خود را تامین کنند، آن وقت فکر میکنید چندتا آخوند آن هم از نوع گردن کلفتش مثل همین حسن نصرالله باقی خواهد ماند؟
حالا شما مجسم کنید که از دست یک چنین آدم مفتخور گردنکلفت زبل هفت خطی، یک دکان به این نان و آب داری را بگیری و بگوئی نخیر، دیگر ظهوری در کارنیست و آنکه قراربود بیاید و جهان راپر ازعدل و داد کند، یک و نیم قرن پیش آمد و کار را تمام کرد. شما باشید و کسی این چنین ناندانی شما را از دستتان در آورد، طرف را همین جوری نازنازی و ملوسی و گوگولی مگولی میکنید؟ پس اینقذه نفرمائید این بهائیان چه هیزم تری به اینها فروختهاند!