در نیمروز پنجشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۷۰، مأمور فرستاده شده از طرف «شورای امور ویژه» جمهوری اسلامی، دکتر عبدالرحمن برومند را که از ملاقات با دکتر شاپور بختیار به منزل برمیگشت، در کنار آسانسور ساختمان مسکونیاش با ضربات کارد از پای درآورد.
دکتر برومند در آن زمان رئیس وقت هیأت اجرائی نهضت مقاومت ملی ایران بود و کشتن او مقدمهی اجرای نقشه شوم ۶ اوت ۱۹۹۱ و قتل دکتر شاپور بحتیار و سروش کتیبه قرار گرفت.
تا زمانی که روحالله خمینی زنده بود، حکم کشتن مخالفین را شخصاَ صادر میکرد. علی خامنهای در سال ۱۹۸۹ رهبر جمهوری اسلامی شد و بلافاصله، تحت نظارت خود «شورای امور ویژه» را تأسیس کرد و آنرا برفراز حکومت و تمام نهادهای رژیم قرار داد.
وقتی که شورای مذکور در مورد قتل مخالفین نظام تصمیم میگرفت و حکم میداد، آن حکم باید بدون استثناء به تأیید مقام رهبری میرسید و بدون دستور او هیچکس اجازهی اقدام در آن باره را نداشت.
علی خامنهای رهبر، علیاکبر هاشمیرفسنجانی رئیسجمهور، علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه، علی فلاحیان وزیر اطلاعات و امنیت، محمد مهدی ریشهری نخستین وزیر اطلاعات و امنیت، محسن رضائی فرماند سپاه پاسداران، سپهبد رضا سیفاللهی رئیس نیروهای انتظامی و آیتالله ابوالقاسم خزعلی، اعضای اولیه دستگاه مخوف آدمکشیِ رژیم بودند؛ از میان آنها هنوز رهبر باقیمانده است که در حال حاضر همه روزه حکم حبس و اعدام در مورد معترضین به نظام بویژه کودکان، نوجوانان و جوانان را میدهد و داغ از دستدادن آن جگر گوشهها و گلهای پرپر شده را نصیب پدران و مادرانشان می کند.علی خامنهای جنایتکار، بعد از سقوط جمهوری اسلامی برای پاسخگویی به ملت ایران به دادگاههای صالحه تحویل داده خواهد شد.
آری، علی خامنهای فرمان قتل دکتر عبدالرحمن برومند را صادر کرد که تا بعد از ششم اوت ۱۹۹۱، نهضت مقاومت ملی ایران یکباره از وجود بنیانگذار و نزدیکترین و صممیترین یار و پشتیبان او بی بهره بماند و سنگری که در ۱۴ مرداد ۱۳۵۸ با تأسیس نهضت مقاومت ملی ایران برای مبارزه بیامان با نظام قهقرایی دینی در منزل برومند ایجاد شده بود، از بین برود!
نهضت مقاومت ملی ایران بهیاد برومند، این نگهبان فرهیخته مشروطیت، پیرو صدیق و خالص مصدق و یار جداناشدنی بختیار، کلام امروز را با اشاره به نکاتی از خاطرات وی بپایان میرساند:
“بعد از دکتر مصدق و بعد از کودتای ۲۸ مرداد بنده این افتخار را انحصاراً برای خودم قائل هستم که اولین اعلامیه دانشجویی که در خارج از ایران علیه کودتای ۲۸ مرداد و به نفع دکتر مصدق صادر شد. ۱- در ژنو صادر شد و ۲- با انشای خود بنده بود، و حتی با خط خودم، چون وسایلی که نداشتیم! بنده با خط خودم مینوشتم، آنجا میدادیم زیراکس میکردند و پخش میکردیم.”
“به خمینی گفتم: اینکه این اضافه کردن اسلامی را به جبهه ملی من یک حشو قبیح میدانم برای اینکه یک ملتی است قاطبۀ مردمش مسلمانند، اکثریت کسانی که جبهه ملی را تأسیس کردند مسلمانند بقیه مسلمانند و اضافه کردن اسلامی به جبهه ملی این یک توهینی است به سایر مسلمین ایران. یعنی شما نیستید مسلمان ما فقط مسلمان هستیم. اینکه جبهه ملی یک جبهه ملی است و در میان مردم ایران زردشتی هست، مسیحی هست. عرض شود که، چگونه میشود که از وجود این اشخاص به شرط اینکه ملی باشند، آزادیخواه باشند، استفاده نکرد و منحصر کرد جبهه ملی را به مسلمان؟.
وقتی آمدم بیایم بیرون، گفت « مطالبی که با هم صحبت کردیم بین خودمان باشد. از اینجا بیرون نرود.» خوب، ببینید من سهتا دلیل پیدا کردم:
۱) ایشان جنبه روحانی به معنای آخوندی که تقوای دریافت سهم امام و به مصرف رساندن صحیحاش را داشته باشد ندارد.
۲) ملی نیست، نهتنها ملی نیست، ضد ملی است. نه تنها آزاده نیست، ضد آزادی است. کسی که شیخفضلالله برایش آن مقام و منزلت را داشته باشد.
۳) بعد ریاکار و سالوس هم هست چون به من میگوید مطالبی که با هم صحبت کردیم از اینجا بیرون نرود.
این دلایلی بود که من به طور کلی خمینی را شناختم. دیگر از هر نوع پرداخت سهم امام به ایشان خودداری کردم. و سوم از همان لحظه به تمام دوستان جبهه ملی چه گزارش این ملاقات و چه ملاقاتهای دیگری که همهاش از طرف جبهه ملی بود با ایشان کردم، هشدار دادم، تذکر دادم که این دشمن ماست. این دشمن ملیگرایی است. این دشمن ناسیونالیسم است.”
آری، اگرچه قتل برومند ضربهای هولناک بر سازمان ما و سایر نیروهای طرفدار حاکمیت ملی، تمامیت ارضی کشور و جدایی مطلق دین از دولت وارد کرد، اما نتوانست مبارزه با نظام سیاه جمهوری اسلامی را تا نابودی آن متوقف سازد.
جمهوری اسلامی باید نابود شود تا ملت ایران بتواند از همه امکانات لازم برای رسیدن به دموکراسی و پاسداری از آن برای نسلهای آینده میهن برخوردار گردد.
ایران هرگز نخواهد مرد
چهارشنبه، ۲۹ فروردین ۱۴۰۲ / ۱۷ آوریل ۲۰۲۴
نهضت مقاومت ملی ایران