(+عکس) دو روزنامهنگار رادیو پی آر آی آمریکا همزمان با سالگرد انقلاب ۵۷ در ایران بودند. آن دو در بازگشت از آنچه آنها را در طول این سفر شگفتزده کرده است، نوشتهاند.
به گزارش «پی ار آی» (یک رسانهی غیرانتفاعی بینالمللی) با آنکه در تمام مدت سفر ماموری آنها را همراهی میکرده است اما باز هم به نوشته خودشان فرصت داشتهاند با مردم به صورت مستقیم صحبت کنند، تضادهای جامعه را ببینند و راههای مردم برای دور زدن اینترنت و دستیابی به اطلاعاتی را که خط قرمز محسوب میشوند بیواسطه لمس کنند. آنها مینویسند:
درهای ایران به روی ما به عنوان امریکائی برای ۳۷ سال بسته بود و برای نخستین بار بود که میخواستیم به این کشور سفر کنیم؛کشوری که دانستههایمان درباره آن به سرفصل خبرها محدود بود. این سفر اما بسیاری از تصورات و فرضیات ما را درباره ایران تغییر داد. برداشت کلی ما با یک نقل قول گره خورد: فردی گفت زمانی که انقلاب سال ۵۷ رخ داد تعداد زیادی از مردم میدانستند چه چیزی را نمیخواهند اما آنها نمیدانستند چه میخواهند.
بر زمین آزادی
هنگامی که به عنوان روزنامهنگار درخواست ویزای سفر به ایران کردیم دیده بودیم که بسیاری از همکاران از آژانسهای خبری دیگر درخواست ویزایشان رد شده و گاه مجبور شدهاند بارها درخواستشان را مطرح کنند. اما ما خوشبختانه از بوروکراسیهای مختلف عبور کردیم و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با درخواست ما برای سفر موافقت کرد.
در تمام طول سفر یک مامور رسمی همراه ما بود و محدودیتهای امنیتی هم در چند جا برای ما وجود داشت اما در مجموع فرصت داشتیم تا آزادانه رفت و آمد کنیم، در سطح شهر راه برویم و با مردم گفتوگو کنیم.
جامعهای جسور
برداشت ما در این سفر این بود که سالها استبداد و تحریمهای اقتصادی مردم را جسور کرده است. بسیاری از مردم با استفاده از فیلترشکنها به شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک سر میزنند٬ موسیقی دلخواهشان را دانلود میکنند و به سراغ یوتیوب و ساوند کلود میروند. آنها همه این کارها را دور از چشمان ناظر دولت انجام میدهند و نگران گیرافتادنشان هم نیستند.
ما متوجه شدیم که حجاب هم برای بسیاری از زنان چالشبرانگیز است. دیدن صحنههایی جالب بود که زنان و دختران جوان روسریهای خود را آنقدر عقب میکشیدند که نزدیک بود از سرشان بیافتد. زمانی هم که روسری از سرشان میافتد دوباره آن را به روی سرشان هل میدهند.
زنانی را دیدیم که چکمههای چرم بلند و لباسهای مد و طراحی شده میپوشند.
در خیابانهای تهران زمانی که از مردم درباره نماز جمعه پرسیدیم، بیشتر آنها نگاه عجیب و غریبی به ما میانداختند. نگاهی مثل اینکه بخواهند بگویند: «من در نماز جمعه شرکت نمیکنم!»
در ادارهها و بیلبوردهای شهری تصویر رهبر جمهوری اسلامی دیده میشد و به نظر میرسید که همزمان با سالگرد انقلاب ۵۷ تعداد این بیلبوردها بیشتر هم شده است. تصاویری که یادآور این نکته است که: بدانید چه کسی اینجا در قدرت است!
اما آنچه در دل شهر میگذرد متفاوت است. در گفتوگو با مردم احساس کردیم نوع تفکر سکولار بر جامعه حاکم است.
در تهران زنی را ملاقات کردیم که داستاناش ما را شگفتزده کرد. تابستان سال ۲۰۰۹ مایکل جکسون ستاره موسیقی پاپ درگذشت. مرگ این خواننده یک هفته پس از آغاز ناآرامیهای برآمده از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران بود؛ زمانی که حکومت در خیابانها با معترضان برخورد شدید میکرد.
این زن برای ما گفت که به محض شنیدن خبر مرگ این خواننده شروع به گریه میکند٬ مادرش از او میپرسد که آیا گریهاش به دلیل خشونتهای حکومت با معترضان است. او پاسخ میدهد برای آن هم متاسف است اما در این لحظه بسیار متاثر است چرا که خواننده محبوباش فوت کرده و او میداند که این خواننده هرگز در ایران کنسرت نخواهد داشت و او مایکل جکسون را از نزدیک نخواهد دید.
به سرزمین تضادها خوش آمدید
در سالگرد انقلاب ۵۷ در صف تظاهرکنندگان بودیم که شعار «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سر میدادند. مردم وقتی به سمت ما برمیگشتند و میدیدند میکروفونی در دست داریم سریع سلام میدادند و میپرسیدند کجایی هستیم. همه میگفتند به ایران خوش آمدید. در بیشتر مواقع میگفتند که عاشق آمریکا هستند از جمله یکی از ماموران پلیس مخفی. اما وقتی دوباره به ما پشت میکردند شعار «مرگ بر امریکا» را تکرار میکردند.
غذای ایرانی
کباب، شیشلیک، گوشت بره، میوه در غذاهای ترش، آلبالو پلو، نان تنوری با عطر فوقالعاده، بستی زعفرانی، فالوده و… غذاهای ایرانی شگفتانگیزند و در تهران همانند پاریس مردم از خوردن غذاهای متنوع لذت میبرند آن هم با وجود سالها تحریم.