سیاوش پندار – سیرک انتخابات همانطور که پیشبینی میشد به صحنهای مضحک برای نمایش فقدان مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی بدل شد و این ابتذال تا جایی پیش رفت که خامنهای را در دور دوم انتصابات به دعا و آرزوی مشارکت مردم واداشت که البته با ترفندهای گوناگونی هم که رژیم به کار برد از جلیلیهراسی تا به ضریب رساندن تعداد آرا و تقلبهای گوناگون، نهایتا اکثریت با آنان شد که به رژیم و سیرک انتخابات آن نه گفتند. ولی خامنهای در این انتخابات به دنبال یک هدف مشخص بود و شاید حتی رییس جمهور محبوبش، ابراهیم رییسی را نیز در پی همین هدف قربانی فرود سخت در کوههای آذربایجان کرد. آنهم چیزی نبود جز برگرداندن جناح ضربهگیر رژیم و مشخصا جواد ظریف که تنها شخصی در رژیم خامنهای است که قادر به صحبت با خارجیها به نحویست که بتواند نرمشهای قهرمانانه خامنهای و رژیم او را به گوش غرب برساند.
جدی شدن بازگشت ترامپ به کاخ سفید از یکسو و دومینوی شکست احزاب چپگرای اروپایی و حامی مذاکره با جمهوری اسلامی از سوی دیگر و جایگزینی آنها با دولتهایی راستگرا که صلح و ثبات در خاورمیانه را برای رهایی از بحران مهاجرت در اروپا در اولویت سیاست خارجی خود میدانند، رژیم را به وحشت انداخته تا بلکه بار دیگر بتواند کارت ظریف را رو کرده و خود را حامی گفتگو و مذاکره نشان دهد تا شاید غرب او را به حال خود رها کند.
در عین حال به احتمال قریب به یقین دولت پزشکیان برخلاف ادعاهای برخی اصلاحطلبان نه تنها در سیاست داخلی نرمشی بیش از دولت رییسی نخواهد داشت بلکه برعکس میتوان انتظار فساد و ازهمگسیختگی و وحشیگری بیشتری را در داخل از رژیم انتظار داشت تا خیلی زود آن اندک افرادی که فریب سیرک انتخابات را خورده و فریفته جلیلیهراسی شده بودند متوجه خطای خود بشوند. رژیم همواره نشان داده در زمانهایی که قصد نرمش قهرمانانه دارد در داخل وحشیگری خود را شدت میبخشد تا مبادا عقبنشینیهایش در مقابل خارجیها، نزد مردم به احساس ضعف تعبیر شود.
هرچند رژیم همه آنچه در سیاست خارجی برای ارائه دارد همان محمدجواد ظریف و لابیهای متعدد او از نایاک تا دیگر خبرنگاران و تحلیلگرانی است که در مراکز مختلف اروپایی و آمریکایی از پول نفت ایران تغذیه میشوند تا اهداف رژیم اسلامی را به زبان غربیها بیان کنند، اما به نظر نمیرسد اینبار این سیاست در مقابل احزاب و دولتهای راستگرای اروپایی و دولت ترامپ جوابگو باشد.
آنچه خامنهای و تحلیلگران اطراف او متوجه نیستند تفاوت در راهبردها و اهداف احزاب چپ و راست غربی در حوزه سیاست خارجی است. ظریف و باندهای او اگرچه در دورههای قبل قادر به تاثیرگذاری بر سیاستهای دولتهای غربی بودهاند اما این تاثیرگذاری از زرنگی و خردمندی بیش از حد ظریف نبوده بلکه ناشی از خواست دولتهای غربی برای یک خاورمیانه آشفته و در عین حال تحت کنترل بوده است.
نفوذ جمهوری اسلامی در عراق، سوریه، لبنان و یمن نه صرفا ناشی از قدرت جمهوری اسلامی بلکه ناشی از سیاست مماشات غرب با جمهوری اسلامی بود که آخرین نقطه برای تلنگر به غرب برای فهم غلط بودن این سیاست بعد از کمک تسلیحاتی جمهوری اسلامی به روسیه، حمله هفت اکتبر به اسراییل و آثار پس از آن بود که غرب و بهخصوص راستگرایان غرب که امروز دولتهای غربی را تشکیل میدهند به این صرافت انداخت که با جمهوری اسلامی نمیتوان کار کرد. امری که در کنار مشاهده آثار مخرب فعالیتهای رژیم، محصول سفرها و مصاحبهها و مذاکرات متعدد شاهزاده رضا پهلوی با سیاستمداران غربی بوده و هست.
به همین سبب نیز استفاده خامنهای از کارت ظریف را باید آخرین تلاش او برای نجات رژیم شکستخوردهاش و در عین حال تلاشی از پیش باخته دانست که خیلی زود آثار این شکست سیاسی وی و رژیماش بر همگان آشکار خواهد شد.
*سیاوش پندار استاد علوم سیاسی