هشدار به اپوزیسیون دموکرات در دومین سالگرد جنبش مهسا: اکنون یا هرگز!

- نیروهای دموکراتیک اپوزیسیون فرصت طلایی‌ای را که تاریخ به آنها هدیه کرد، در جریان انقلاب «زن، زندگی، آزادی» از دست دادند. چرا چنین شد؟ دلایل این ناکامی بسیار است. در یک سال گذشته، شاهد بودیم که گروه‌های مختلف اپوزیسیون، بجای تمرکز بر دشمن مشترک، به متهم‌کردن یکدیگر و درگیر شدن در بحث‌های بی‌نتیجه پرداخته‌اند. برخی از این نیروها به‌ علت ناکارآمدی در همبستگی و همکاری، نتوانستند در قالب یک صف واحد علیه رژیم به مبارزه بپردازند و همین امر به ناکامی جنبش انجامید.
- آنچه مردم ایران از دست خواهند داد، رویای دموکراسی و آزادی است. از این رو، نیروهای دموکراتیک ایران باید به‌ خوبی دریابند که زمان برای آنان به‌سرعت در حال پایان است. شاید فقط چند ماه باقی مانده باشد. و در این مدت کوتاه، اپوزیسیون باید با تمام توان به مقابله بپردازد. اگر نتوانند بر اختلافات درونی فائق آیند و صفوف متحدی در برابر رژیم تشکیل دهند، فرصت‌های اندک باقی‌مانده نیز از دست خواهد رفت.

شنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۳ برابر با ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۴


بهرام فرخی – دومین سالگرد جنبش «زن، زندگی، آزادی» فرارسیده است؛ جنبشی که با خون و جان هزاران نفر از دلیران این سرزمین آبیاری شد و به نمادی از مقاومت بی‌پایان مردم ایران در برابر استبداد جمهوری اسلامی تبدیل شد. جنبشی که به‌روشنی نشان داد روح آزادیخواهی و عدالت‌طلبی در رگ‌های ملت ایران جاری است و هرگز زیر بار ظلم و ستم سر فرود نمی‌آورد. این جنبش یک فرصت تاریخی و تکرارنشدنی برای تمامی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی بود تا با بهره‌برداری از انرژی عظیم مردم و همبستگی بی‌نظیر آنان، به سرکوب و استبداد پایان دهند. اما اکنون، در دومین سالگرد این جنبش، جایگاه و عملکرد اپوزیسیون دموکراتیک نیاز به بازنگری جدی دارد. چرا این نیروها، با وجود این فرصت طلایی، هنوز نتوانسته‌اند به هدف نهایی نزدیک شوند؟

اعتراضات شبانه در تهران / پاییز ۱۴۰۱

اپوزیسیون دموکرات: فرصت‌سوزی یا فرصت‌سازی؟

جنبش مهسا فرصتی بی‌بدیل برای تمامی نیروهای دموکراتیک ایران فراهم کرد تا خود را به‌ عنوان آلترناتیو قدرتمندی برای رژیم جمهوری اسلامی معرفی کنند. با این حال، در طول این دو سال، بیش از هر چیز شاهد تشتت و تفرقه میان گروه‌های مختلف اپوزیسیون بودیم. نیروهایی که ادعای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر در ایران دارند، بجای همبستگی و اتحاد در برابر دشمن مشترک، درگیر رقابت‌ها و منازعات درونی و بی‌پایان شدند.

بهرام فرخی

طرف صحبت من در این مقاله، نیروهای اپوزیسیون دموکراتیک هستند؛ نیروهایی که با باور به آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر، خواستار پایان دادن به جمهوری اسلامی و برپایی حکومتی مبتنی بر عدالت و برابری در ایران‌اند.

در این مقاله من با سازمان مجاهدین خلق که ماهیت فرقه‌ای آن و تمایل به برپایی نوعی دیگر از حکومت مذهبی، آن‌هم از نوعی که ممکن است بدتر از وضع موجود باشد، کاری ندارم. افراطیون سلطنت‌طلب نیز که همچنان در آرزوی تعویض عمامه با تاج سلطنتی بسر می‌برند و افراطیون کمونیست که در حسرت به دست گرفتن قدرت در انقلاب ۵۷ باقی مانده‌اند، مخاطبان این بحث من نیستند. صحبت از آندسته نیروهاست که با پشت سر گذاشتن رژیم شوم اسلامی، به‌دنبال آزادی، عدالت و دموکراسی واقعی برای وطن و هموطنان‌شان هستند.

ناکامی در بهره‌برداری از فرصت‌ها: دلایل و پیامدها

نیروهای دموکراتیک اپوزیسیون فرصت طلایی‌ای را که تاریخ به آنها هدیه کرد، در جریان انقلاب «زن، زندگی، آزادی» از دست دادند. چرا چنین شد؟ دلایل این ناکامی بسیار است. در یک سال گذشته، شاهد بودیم که گروه‌های مختلف اپوزیسیون، بجای تمرکز بر دشمن مشترک، به متهم‌کردن یکدیگر و درگیر شدن در بحث‌های بی‌نتیجه پرداخته‌اند. برخی از این نیروها به‌ علت ناکارآمدی در همبستگی و همکاری، نتوانستند در قالب یک صف واحد علیه رژیم به مبارزه بپردازند و همین امر به ناکامی جنبش انجامید.

باید تأکید کرد که در تمامی جنبش‌های سیاسی و اجتماعی، شکست‌ها بخشی از فرآیند مبارزه‌اند. اما شکست‌ها نباید به یأس و سرخوردگی منجر شوند. بلکه باید از این تجربه‌ها درس گرفت و آنها را به توشه‌ای برای اقدامات آینده تبدیل کرد. مهم‌تر از همه، باید فهمید که زمان برای ایجاد تغییرات اساسی در ایران محدود است.

لحظه سرنوشت‌ساز: مرگ خامنه‌ای و فرصت از دست رفته

شاید برای بسیاری اینگونه به نظر برسد که با مرگ علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، فرصتی دیگر برای تغییرات اساسی فراهم خواهد شد. اما واقعیت این است که در فردای مرگ دیکتاتور اعظم، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌ هیچ‌ وجه قدرت را به نیروی دیگری تفویض یا با آن تقسیم نخواهد کرد. این یک خیال‌پردازی است که تصور کنیم پس از مرگ او، قدرت به‌ سادگی به نیروهای دموکراتیک منتقل خواهد شد. سپاه پاسداران همه اهرم‌ها و برنامه‌ریزی لازم را در دست دارد تا افکار عمومی داخل و خارج را به بازی بگیرد و حتی از طریق رفرم‌های روبنایی، (مورد پسند قشر خاکستری و اکثریت مردم در داخل کشور) قدرت را حفظ کرده و قشر بزرگی از جامعه را به‌ دنبال خود بکشاند. این سناریو می‌تواند حمایت قدرت‌های بزرگ جهانی را نیز به‌دنبال داشته باشد. چرا که آنها به‌دنبال نظامی مسئولیت‌پذیر در منطقه‌اند و نه لزوماً حکومتی دموکراتیک.

آنچه مردم ایران از دست خواهند داد، رویای دموکراسی و آزادی است. از این رو، نیروهای دموکراتیک ایران باید به‌ خوبی دریابند که زمان برای آنان به‌سرعت در حال پایان است. شاید فقط چند ماه باقی مانده باشد. و در این مدت کوتاه، اپوزیسیون باید با تمام توان به مقابله بپردازد. اگر نتوانند بر اختلافات درونی فائق آیند و صفوف متحدی در برابر رژیم تشکیل دهند، فرصت‌های اندک باقی‌مانده نیز از دست خواهد رفت.

اتحاد یا شکست! تنها گزینه پیش روی اپوزیسیون دموکراتیک

در این شرایط بحرانی، تنها راه مقابله، اتحاد و یکپارچگی است. اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی در هر جنبشی وجود دارد، اما زمانی که یک رژیم سرکوبگر و استبدادی با تمام توان و ابزارهای خود به سرکوب و نابودی هرگونه صدای مخالف برای چند دهه  می‌پردازد، دیگر جایی برای اختلافات و جدایی‌ها نیست. اپوزیسیون دموکراتیک ایران باید به یک اصل بنیادین پایبند باشد: «اتحاد برای پیروزی.» اگر گروه‌ها و شخصیت‌های مختلف اپوزیسیون دموکراتیک نتوانند به تفاهم و همبستگی برسند، تاریخ بار دیگر شاهد تکرار چرخه‌ای از ناکامی‌ها و فرصت‌های از دست‌رفته خواهد بود.

نقش جامعه جهانی: حمایت مشروط یا فشار برای دموکراسی؟

نکته‌ای که نباید فراموش کرد این است که جامعه جهانی و به‌ ویژه کشورهای دموکراتیک غربی نقش مهمی در حمایت از اپوزیسیون دموکراتیک ایران دارند. این کشورها می‌توانند با فشارهای دیپلماتیک، اقتصادی و حقوق بشری بر رژیم جمهوری اسلامی، فرصت‌های بیشتری برای اپوزیسیون و ملت ایران فراهم کنند. اما این حمایت‌ها تنها زمانی به بار خواهند نشست که اپوزیسیون دموکراتیک ایران خود را از هرگونه تفرقه و اختلافات درونی پاک کند و به یک صف واحد در برابر استبداد تبدیل شود.

و در نهایت نه تنها به‌ حمایت‌ کشورهای دموکراتیک، بلکه به توان داخلی و اراده ملت ایران برای تغییر اتکا کنیم.

آینده‌ای که باید ساخت: اکنون و یا شاید هرگز!

آینده ایران در گرو اقدام‌های امروز ماست. نیروهای دموکراتیک باید به این نکته اساسی توجه کنند که تاریخ بارها نشان داده است که فرصت‌های طلایی به‌ سادگی از دست می‌روند و بازگشتی در کار نیست. اکنون، در این لحظه حساس تاریخی، تمامی احزاب، انجمن‌ها، گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی که به‌ واقع خواستار آزادی و دموکراسی در ایران هستند، باید از «من»ها گذشته و اینهمه «من» را تبدیل به «ما» کنند. این تنها فرصتی است که ممکن است دیگر هرگز به دست نیاید.

زمان برای یک جنبش متحد و شجاعانه فرا رسیده است؛ جنبشی که بتواند از پراکندگی و تفرقه گذشته و به سوی پیروزی در برابر دیکتاتوری و استبداد گام بردارد. اگر این فرصت از دست برود، نه‌تنها نسل‌های کنونی، بلکه نسل‌های آینده ایران نیز بهای سنگینی برای آن خواهند پرداخت.

جنبش مهسا نشان داد که مردم ایران شجاع و آماده‌اند. اکنون نوبت اپوزیسیون دموکراتیک است که نشان دهد آیا به‌ راستی آمادگی و قابلیت رهبری این ملت به سوی آزادی و دموکراسی را دارد یا نه؟ زمان بسیار محدود است. اکنون و یا شاید هرگز!

*بهرام فرخی دانش‌آموخته علوم سیاسی و روابط بین‌الملل از دانشگاه رم و ساکن ایتالیا است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۴۷ / معدل امتیاز: ۳٫۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=358443