«میستاییم همه زنانی را که بهترین فرزندان نیرومند و پارسا و زبانآور میپرورند. خداوندا! همهٔ این چنین زنانی از تو هستند؛ چون سپندارمذ از توست و بیرون از ذات تو نیست» (برگرفته از بخش پنجگاه از کتاب خرده اوستا).
تقویم ایرانی پر است از جشنهایی که به مناسبتهای گوناگون برگزار میشود؛ از جشن سده و شب یلدا، تیرگان و مهرگان تا چهارشنبه سوری و نوروز. یکی از این جشنها که پس از سالها فراموشی دوباره در میان ایرانیان از اهمیت برخوردار شده است، جشن اسفندگان است.
بر اساس نوشتههای ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه» ۵ اسفند جشن اسفندگان (سپندارمذگان) نامگذاری شده است. در این روز سنتهای گوناگونی به جا آورده میشد. یکی از آنها «مژدگیران» نامیده میشود. در این روز مردان برای قدردانی از مقام زن برای آنها هدیه خریده و در واقع جشن اسفندگان همان روز عشق است و در برخی از نوشتهها از آن به عنوان روز «مادر زمین» نیز نام برده میشود.
زن و زمین هر دو به عنوان سرچشمههای زایش همواره در اساطیر و ادیان و آیینهای ایرانی مورد توجه قرار داشتهاند.
در فرهنگ ایران باستان شش فروزه میان انسان و آفریدگار مشترک است. بر همین اساس است که باورهای دینی تاکید داشته است که انسان به پیشرفت در هرکدام از این صفتها میتواند خود را به اهورامزدا نزدیکتر کند. چهارمین این صفتها «سپنته آرمئی تی» (واژهای پهلوی) نام دارد که در فارسی به «سپندارمذ» یا «اسفند» به معنی عشق پاک و آرمان شایسته تبدیل شده است.
«سپنته آرمئی تی» همچنین نقش نگهبان زمین شناخته میشود و بیراه نیست که زن و زمین با صفتهایی همچون زایندگی، مهربانی، پرورش دهنده و بردباری در کنار هم شایسته تقدیر بوده و هستند. از همین ریشه است که واژههای چون «مام میهن» و «سرزمین مادری» و «زبان مادری» نیز ریشه گرفته است و میهن را در کنار زمین به عنوان یک «مادینه» مهربان و بارور مورد احترام قرار میدهد.
جشن اسفندگان نیز مانند بسیاری دیگر از جشنهای ایرانی ریشهی دینی و قومی ندارد و بیش از هر چیزی از طبیعت سرچشمه گرفته است. بررسی جایگاه زن در ایران اساطیری و باستان نشان میدهد که انتخاب آخرین ماه سال برای بزرگداشت مقام او از این جهت نیز بیدلیل نبوده است. همان طور که اشاره شد در این دیدگاه زن نماد زایش است و اسفند آخرین ماهی است که در آن، زمین در خواب فرو میرود و با نوروز بیدار میشود.
در زمان برگزاری این جشن البته اختلافاتی وجود دارد. برخی این جشن را ۲۹ بهمن برگزار کرده و مبنای آن را فاصله میان جشنهای چله و سده عنوان میکنند. با این حال به باور بسیاری از پژوهشگران مبنای این اختلاف در تفاوت تقویم زرتشتی و جلالی است. در تاریخ ایران باستان (گاهشمار زرتشتی) سال اوستایی خورشیدی است و ۳۶۵ روز دارد. هر سال دوازده ماه دارد و هر ماه درست سی روز و هر روز نام مشخصی دارد. بهعنوان مثال روز اول هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن، روز سوم هر ماه، اردیبهشت، روز چهارم هر ماه شهریور و روز پنجم هر ماه «سپندارمذ» بوده است. همان طور که از اسم این جشن بر میآید، این جشن در ماه اسفند و در پنجمین روز آن که اسفند نام دارد گرفته میشود.
اما در سالهای گذشته جشن دیگری در میان ایرانیان نیز مورد استقبال قرار گرفته است. جشن ولنتاین که ریشههای مسیحی دارد. از سوی دیگر با شدت گرفتن این جشن بخشی دیگر از ایرانیان به روی جشن اسفندگان تاکید کرده و اصرار دارند که ما به عنوان ایرانی نباید از هویتهای غیرایرانی تبعیت کنیم. دکتر محمود کویر در گفتگو با کیهان لندن بر این باور است که رابطه میان جشن ولنتاین و سپندارمذگان تنها در نزدیکی تاریخی و یا شکل ظاهری آن نیست بلکه «در بررسی ریشههای آن میتوان احترام به زن و زمین را در هر دو این جشنها یافت». او بر این باور است که ایران نیز در بخشی از یک کمربند فرهنگی با تأثیرات متقابل فرهنگی قرار داشته: «همزمانی زیست مانی با ۵ قدیس بزرگ از جمله سنت آگوستین میتواند خود یکی دیگر از نزدیکی مفهومی و زمانی جشن والنتاین و سپندارمذگان باشد».
با تعریفی که دکتر محمود کویر ارائه میکند شاید بهترین واژه آن باشد که بگوییم، برای عشق ورزیدن و احترام به زنان تقویم به اندازه کافی جای خالی دارد و ولنتاین و اسفندگان هیچکدام جای دیگری را تنگ نمیکند.
اما چرا این جشن در طول سالیان متمادی به فراموشی سپرده شده بود و حالا در طول چند سال اخیر مجددا از سوی ایرانیان ارج نهاده میشود. دکتر محمود کویر در ادامه گفتگوی خود با کیهان لندن به روی موضوع فشار دولتهای مرکزی و اوج گیری جشنهای ایرانی در میان مردم اشاره میکند و میگوید: «نکته اینجاست که شما برای بررسی این موضوع بایستی به نشانه فشار دولت مرکزی بازگردید. هر زمان که دولتها به مردم ایرانزمین فشار وارد میکرده و یا میکنند مردم به سمت جشنهایی میروند که ریشه در هویت آنها دارد. شما به دوران ابوریحان بیرونی نگاه کنید که فشار دولت مرکزی به چه حدی است و درست همین دوران است که بیشترین توجه به جشنهای ایرانی میشود. از سوی دیگر در سالهای گذشته با آمدن مفهوم جشن ولنتاین به ایران، بسیاری به مفهوم عشق، زن و زمین توجه داشتهاند. در همین مسیر آشنایی با این مفاهیم است که بسیاری را به سوی ریشههای خود میبرد».
یکی از آئینهای جشن اسنفدگان به باور برخی پژوهشگران پخت «آش اسفندی» است. برای پخت این آش ریشهی متفاوتی آوردهاند اما آنچه مشخص است این آش که به صورت گروهی پخته میشده یکی از آئینهای شادخوارگی ایرانیان بوده است. آشی که مانند هفت سین نوروزی از ۷ دانه شامل گندم، جو، عدس، نخود، لوبیا، برنج و ماش تهیه میشود. به یقین این آش در بخشهای مختلف ایران به شیوههای گوناگونی آماده میشده است.
اما آنچه در این میان ثابت بوده گروهی پختن و استفاده از ۷ دانه مختلف در آن بوده است. به باور برخی این ۷ دانه نیز نشانهای از همان عشق مادر و زمین است که یک ماه پیش از نوروز در جان انسان میکارد تا همزمان با بیداری طبیعت در نوروز و در کنار هفتسین آماده زایش دوباره باشد.
«اینک زمین را میستاییم؛ زمینی که ما را در بر گرفته است.
ای اََهورهمَزدا! زنان را میستاییم. زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند و از بهترین اَشَه برخوردارند، میستاییم». (اوستا – یسنا ۳۸ – بند ۱)