احمد رأفت – بیستم اکتبر جشنواره سینمائی لندن که هشتم همین ماه آغاز به کار کرده بود به پایان رسید. در جشنواره سینمائی لندن فیلمهائی در برنامه گنجانده میشوند که در جشنوارههای دیگر کشورها، به ویژه جشنواههائی چون کن، ونیز و برلین اکران شده و توجه منتقدین و تماشاگران را به خود جلب کرده باشند. امسال نیز چون سالهای گذشته سینماگران ایرانی و ایرانیتبار حضور قابل توجهی در این جشنواره داشتند.
بدون شک دو فیلم از کارگردانان ایرانی بیش از دیگر فیلمها توجه را به خود جلب کرد: «دانه انجیر معابد» از کارگردان شناخته شده ایرانی، محمد رسولاف که کشور را در آستانه بازداشت مجدد به صورت غیر قانونی ترک کرد، و «کارآموز» آخرین فیلم علی عباسی سینماگر ایرانی- دانمارکی که به سالهای جوانی دونالد ترامپ، کاندیدای ریاست جمهوری در انتخابات پیش رو در آمریکا میپردازد. فیلم محمد رسولاف که با الهام از جنبش «زن، زندگی، آزادی» ساخته شده، پایان نظام حاکم بر ایران را به نوعی بشارت میدهد. دلیل توجه تماشاگران و رسانهها به «کارآموز» علی عباسی نزدیکی اکران این فیلم به انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا است که ۵ نوامبر ۲۰۲۴ برگزار خواهد شد.
«دانه انجیر معابد» با ظرافت و زیبائی به بحران اجتماعی و سیاسی در جمهوری اسلامی میپردازد که با آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» قدم به مرحله جدیدی گذاشته است. در این فیلم محمد رسولاف که بدون مجوز و با وجود ممنوعالکار بودن آنرا ساخته و عواقب سنگینی برای او چون محکومیت به ۸ سال زندان، مصادره اموال و شلاق داشته است، این بحران را در قالب روابطی خانوادگی ترسیم میکند، اگرچه صحنههایی از اعتراضات مردمی سال ۱۴۰۱ نیز در آن گنجانده شده است.
شخصیت اصلی فیلم که «ایمان» نام دارد پدری مذهبی و محافظهکار است که پس از سالها خدمت در دستگاه قضایی به عنوان بازپرس دادگاه انقلاب منصوب میشود. این ترفیع، پاداشی است برای سالها خدمت به رژیم، اگرچه برای مردم این شغل نماد وفاداری کامل به نظام است. از همان آغاز فیلم که «ایمان» با خانوادهاش این ارتقا مقام را در یک رستوران جشن میگیرند، فشارها بر دختران نوجوان او «رضوان» و «سانا» آغاز میشود. محدودیت در فعالیتهای اجتماعی و دوستیهایی که ممکن است جایگاه خانواده را به خطر بیندازد، و رعایت خط قرمزهای نظام چون حجاب اجباری از جمله این محدودیتها هستند.
«ایمان» در این شغل جدید مأموریت دارد که حکم اعدام معترضان دستگیر شده را امضا کند. این وظیفهای است که ابتدا برای او دشوار به نظر میرسد، اما در نهایت آن را میپذیرد. همسر و دختران این بازپرس دادگاه انقلاب اما راه دیگری را میروند. آنها از نزدیک شاهد سرکوب رژیم هستند. یکی از دوستان «رضوان» در دانشگاه در جریان اعتراضات زخمی میشود و به خانه آنها پناه میآورد. این اقدام سرکوب وحشیانه را به داخل خانه «ایمان» میاورد. اختلافات عقیدتی «ایمان» و خانوادهاش به تدریج به یک شکاف عمیق تبدیل میشود، به ویژه پس از اینکه اسلحه پدر خانواده بطور مشکوکی گم میشود. این اسلحه که در این فیلم نماد قدرت و سرکوب است به محور اصلی فیلم تبدیل میشود. «ایمان» خانوادهاش را برای بازجویی به نزد همکارش میبرد. برخوردهای خشنی که خانواده با آن مواجه میشوند، به خوبی رفتار رژیم با معترضان را نشان میدهد. رژیمی درمانده که از ترس از دست دادن قدرت از هیچ خشونتی فروگذار نمیکند.
انتهای فیلم که در خانه پدری ایمان که اکنون ویرانهای بیش نیست اتفاق میافتد، به صورت نمادین نشان از فروپاشی نظامی دارد که برای ادامه حیات از هیچ سرکوب و جنایتی رویگردان نیست. «سانا» که اسلحه پدر را برداشته بود، از بازگرداندن آن به پدرش سر باز میزند و در لحظات پایانی ما شاهد نه قتل «ایمان» توسط دختر کوچکش که نماینده «نسل زد» است، بلکه دفن او زیر آوار هستیم. در صحنه پایانی با دستی که از زیر آوار بیرون زده و انگشتری که به وضوح دیده میشود، «دانه انجیر معابد» پایان این نظام را بشارت میدهد. فیلم محمد رسولاف که این روزها در کشورهای اروپائی بر پرده سینما رفته، تنها در فرانسه طی یک هفته ۳۵۰ هزار بیننده داشته است.
فیلم «کارآموز» ساخته علی عباسی کارگردان ایرانی- دانمارکی درباره دوران جوانی دونالد ترامپ، با وجود اعتراض دفتر حقوقی رئیس جمهور سابق ایالات متحده، پیش از انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر در سینماهای آمریکا روی پرده رفت. این فیلم با بازی سباستین استن در نقش رئیس جمهور سابق آمریکا اولین بار در بخش مسابقه جشنواره کن امسال رونمایی شد و جنجالهایی برانگیخت. «کارآموز» به قدرت رسیدن ترامپ در خرید و فروش املاک و مستغلات در نیویورک با نظارت وکیل کارکشتهاش، روی کوهن، با بازی جرمی استرانگ را به تصویر میکشد.
علی عباسی مدعی است که از رویدادهای واقعی الهام گرفته و روابطی را به تصویر کشیده که منجر به ظهور ترامپ به عنوان یک تاجر و بعداً به یک سیاستمدار قدرتمند شد. ترامپ در ابتدای این فیلم فردی سادهلوح در زمینه خرید و فروش املاک و مستغلات است که بعد از آشنایی با کوهن به فردی خبره در تجارت تبدیل میشود. این فیلم نیز این روزهای در سینماهای کشورهای مختلف اروپائی اکران میشود.
«سیاره دزدیده شده من» فیلم مستند فرحناز شریفی کارگردان ایرانی نیز یکی دیگر از فیلمهای سینماگران ایرانی بود که در روز آخر جشنواره لندن اکران شد. این فیلم در جشنواره فیلم برلین تحسین بسیاری برانگیخت و برنده بیست و ششمین دوره جشنواره تسالونیکی در یونان است. فرحناز شریفی که سه هفته پس از به قدرت رسیدن روحالله خمینی متولد شده، در این مستند، داستان زندگی زنان ایران را روایت میکند که از زمان انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ تحت تأثیر محدودیتهای اجباری توسط رژیم سرکوبگر آزادی زنان قرار گرفتند. این فیلم با استفاده از عکسها و فیلمهای آرشیوی واقعیتهای روزمره زندگی زنان ایران را به تصویر میکشد.
«سیاره دزدیده شده من» تحولات ایران از زمان اعتراضات زنان به اجباری شدن حجاب پس از انقلاب تا رویدادهای معاصر را به نمایش میگذارد و به زندگی مردم ایران پشت دیوارهای خانهها میپردازد. فرحناز شریفی در این فیلم علاوه بر برجسته کردن سرکوب وحشیانه رژیم و واقعیات تلخ اعتراضات، به مسئله قابل توجه دیگری نیز میپردازد: با وجود همه سختیها و مشکلات، مردم ایران هنوز از هر فرصتی که بتوانند برای رقصیدن استفاده میکنند.
«آواز بوقلمون» ساخته ماتیو رانکین که برای اولین بار در بخش «دو هفته کارگردانان» جشنواره کن امسال به نمایش درآمد، میهمان جشنواره لندن نیز بود. ماتیو رانکین که فیلمسازی کانادایی ولی عاشق ایران و زبان فارسی است، در «آواز بوقلمون» یک ایران کوچک در دل کانادا ساخته که شهر ایرانی شده وینیپگ (محل تولد کارگردان) را به تهران و مونترال وصل میکند.
در ابتدای فیلم نام «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» به چشم میخورد ولی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وینیپگ» است. فیلم از اولین دقایق به فیلمهای قدیمی ایرانی ادای دین میکند. صحنههای اولیه در یک کلاس درس یادآور بسیاری از فیلمهای «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» است. در این فیلم اگرچه فضا ایرانی است و در برخی مواقع یادآور فیلمهای رئالیستی سینمای ایران است، ولی داستان آن صد درصد سوررئال است. اگرچه بسیاری از واقعیتهای تلخ در فیلم این کارگردان کانادائی وجود دارند، ولی آنقدر سوررئال هستند که میتوان آنها را طنز به حساب آورد.
ساشا ناتوانی که از مادری ایرانی و پدری هندی در لندن به دنیا آمده، با فیلم «شنای نهائی» در این جشنواره حضور داشت. نقش اصلی فیلم این کارگردان هندی- ایرانی- بریتانیائی به عهده دبا حکمت، زادهی سردشت گذاشته شده که همراه با خانواده در سه سالگی به بریتانیا مهاجرت کرده است.
فیلم داستان یک دختر جوان ایرانی- بریتانیائی به نام «زیبا» را روایت می کند. دختر جوانی که اگرچه بسیار لندنی است، ولی به زبان و میراث ایرانی خود نیز افتخار میکند. «زیبا» یک جوان بلندپرواز، باهوش و وظیفهشناس و معقول است، اما در عین حال گرفتا یک نیهیلیسم رمانتیک خاص است. شاید این به خاطر اشتیاق او به نجوم یا شاید به این دلیل است که او آرزوی اوقات شادتری را دارد. اگرچه او تنها عضو گروه دوستان نزدیک خود است که در امتحانات پایان مدرسه به نتایج خوبی دست یافته، ولی میخواهد روز خود را با دوستان انگلیسیاش در تابستان گرم لندن بگذراند و شاهد یک رویداد آسمانی بی نظیر باشد. «زیبا» مخفیانه در حال برنامهریزی برای یک گام برگشتناپذیر است که در ذهن او کنترل زندگیاش را به او بازمیگرداند. «زیبا» بین اشتیاق عمیق برای زنده ماندن و میل شدید برای پایان دادن به درد و ترس از وضعیت سلامتی خود گیر کرده است. این فیلم که توجه گسترده رسانههای بریتانیائی را جلب کرده، بیش از ۵ بار در این جشنواره اکران شد، در حالی که قرار بود تنها دو بار روی پرده برود.
آنا اسنوبال کارگردان بریتانیائی مستند کوتاهی با عنوان «راهنمای مشاغل ایرانی» را به جشنواره لندن آورد. این مستند داستان «رضا» را روایت میکند که برای زندگی بهتر به بریتانیا آمده و در لندن از طریق آگهیهای یک روزنامه محلی فارسیزبان مسیر خود را برای راهاندازی کسب و کاری که بتواند خانوادهاش را نیز به این شهر بیاورد پیدا میکند و موفق میشود. این مستند بر پایه یک داستان واقعی ساخته شده است. مریم مهاجر نیز که در سال ۲۰۲۰ میلادی توانسته بود با یک انیمیشن به نام «بابابزرگ عاشقپیشه من» جایزه معتبر آکادمی فیلم بریتانیا یا «بفتا» را به دست آورد، اینبار با انیمیشن دیگری با عنوان «و مامان بزرگ میرقصید» در جشنواره لندن حضور داشت.
در بخشی که جشنواره سینمائی لندن به گنجینههای سینما اختصاص میدهد، امسال فیلم «خاک سر به مهر»، کاری از مروا نبیلی یکی از نخستین کارگردانان زن ایرانی اکران شد. این فیلم که هرگز در ایران بر پرده سینما نرفت، در سال ۱۳۵۷ ساخته شد ولی در همان شرایط هم نتوانست از سد سانسور رد شود. «خاک سر به مهر» از معدود فیلمهای نوگرایانه یا مدرنیست آن سالها در کنار آثار فریدون رهنما، فرخ غفاری ، ابراهم گلستان، آربی آوانسیان و سهراب شهیدثالث به شمار میرود.