آیدین پناهی – با آماده شدن دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب ایالات متحده برای بازگشت به کاخ سفید در ماه ژانویه ۲۰۲۵، آمریکا با فرصتی حیاتی برای بازنگری در سیاستهای خود در قبال جمهوری اسلامی ایران روبروست. مقابله با رژیم ایران یک ضرورت فوری و هدفی استراتژیک برای امنیت ملی آمریکا محسوب میشود.
رژیم اسلامی ایران همچنان بزرگترین حامی دولتی تروریسم در جهان است که با بیثبات کردن خاورمیانه، منافع ایالات متحده را مستقیماً تهدید میکند. گزارشهای اطلاعاتی اخیر از دخالت حکومت ایران در طرح ترور ترامپ، تأمین مالی و ترویج یهودستیزی از طریق تجمعات طرفدار حماس در دانشگاههای آمریکا، و حمایت از حملات به پایگاههای نظامی آمریکا در سوریه و عراق، جایی که سربازان آمریکایی هدف قرار گرفتهاند، حکایت دارند.
علاوه بر این، نگرانیهایی درباره یک مقام ارشد دولت آمریکا در پنتاگون با ارتباطات مشکوک با رژیم ایران مطرح شده و تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد. انتصابات اخیر ترامپ— از جمله انتخاب نماینده مارکو روبیو (جمهوریخواه از فلوریدا) به عنوان وزیر امور خارجه، نماینده الیس استفانیک (جمهوریخواه از نیویورک) به عنوان سفیر آمریکا در سازمان ملل و جان رتکلیف به عنوان رئیس سازمان سیا— نشانهای از تعهدی تازه برای مقابله با نفوذ بیثباتکننده حکومت ایران است. در حالی که کمپین «فشار حداکثری» در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ توانست قابلیتهای رژیم را تضعیف کند، اما تغییر پایدار در ایران نیازمند یک استراتژی دوگانه است: فشار بیامان همراه با حمایت قاطع از مردم ایران.
این استراتژی ضربات قابل توجهی به تواناییهای اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی وارد کرد. تحریمها درآمدهای نفتی ایران را محدود کرده و توانایی رژیم را برای تأمین مالی گروههای نیابتی مانند حزبالله، شبهنظامیان در عراق و حوثیهای یمن کاهش داده است. عملیاتهای نظامی رژیم بهویژه در منطقه به دلیل از دست دادن منابع مالی حیاتی مختل شد. علاوه بر این، ترور هدفمند قاسم سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰، که مغز متفکر نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی بود، نقاط ضعف رژیم در حفظ قدرت و عملیات نظامی آن را آشکار کرد. ترامپ در اینباره گفت: “ما اجازه نخواهیم داد بزرگترین حامی تروریسم در جهان به خطرناکترین سلاحهای جهان دست یابد.” رژیم ایران که با ایدئولوژی افراطی خود هدایت میشود، بطور مداوم خصومت خود را با ایالات متحده و اسرائیل نشان داده است. شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» صرفاً شعار نیستند؛ بلکه اهداف روشن و پایدار رژیم مبنی بر نابودی منافع آمریکا و محو اسرائیل از نقشه جهان را نشان میدهند.
در حالی که استراتژی فشار حداکثری به موفقیتهای چشمگیری دست یافت، اما پیامدهای ناخواستهای نیز به همراه داشت. مشکلات اقتصادی، تورم سرسامآور و کمبود کالاهای اساسی، زندگی مردم عادی ایران را دشوار کرد و به رژیم این امکان را داد تا خود را قربانی تجاوز غرب معرفی کند. این روایتها توسط رژیم برای تحکیم قدرت آن مورد استفاده قرار گرفت. برای تضعیف واقعی رژیم و ایجاد تغییری پایدار، ایالات متحده باید فراتر از اعمال فشار عمل کرده و میبایست مردم ایران را توانمند سازد.
برایان هوک نماینده ویژه سابق ایالات متحده در امور ایران که نقش مهمی در شکل دادن به سیاستهای آمریکا در قبال رژیم ایران ایفا کرده، اخیراً نیز بر ضرورت حمایت از مبارزه مردم ایران برای آزادی تأکید کرده و گفته است: “مردم ایران میخواهند در کشوری عادی با رهبرانی که به حقوق بشر و فرصتهای اقتصادی احترام میگذارند، زندگی کنند.”
این مسئله بر اهمیت یک استراتژی حمایت حداکثری تأکید میکند. کمکهای بشردوستانه باید گسترش یابد تا از فشار بر مردم جلوگیری شود و دسترسی به کالاهای اساسی، خدمات پزشکی و ابزارهای ارتباطی تضمین شود. ایالات متحده باید با شرکای بینالمللی و رهبران بخش خصوصی، مانند استارلینک، همکاری کند تا دسترسی امن به اینترنت برای ایرانیان فراهم شود و آنها بتوانند آزادانه اعتراضات خود را سازماندهی و نظرات خود را بیان کنند. داراییهای مسدودشده ایران میتواند برای این اهداف مورد استفاده قرار گیرد، اما این امر مستلزم ساز و کارهای دقیق از جمله نظارت بینالمللی و چارچوبهای قانونی است تا اطمینان حاصل شود که این منابع به درستی استفاده میشوند. استراتژی حمایت حداکثری همچنین باید تعهد قاطع ایالات متحده به خودداری از هرگونه مذاکره با رژیم چه به صورت علنی و چه از طریق کانالهای مخفی را شامل شود. هرگونه مراوده با رژیم ایران تنها تاکتیکهای سرکوبگرانه آن را تقویت کرده و تلاشها برای توانمندسازی مردم را تضعیف میکند.
به همان اندازه مهم است که رهبران معتبر مخالف توانمند شوند. شاهزاده رضا پهلوی از چهرههای کلیدی اپوزیسیون ایرانی تعهد خود را به رهبری دوره گذار دموکراتیک در ایران اعلام کرده است. او آیندهای را تصور میکند که در آن مردم ایران با حمایت جامعه بینالمللی بتوانند سرنوشت خود را از طریق حاکمیت ملی دموکراتیک شکل دهند. وی بارها اعلام کرده است: «ما از ایالات متحده نمیخواهیم که رژیم را سرنگون کند بلکه به دنبال شراکتی هستیم که مردم ایران را توانمند سازد؛ مردمی که میدانند چگونه آزادی خود را به دست آورند.» با ارائه حمایت دیپلماتیک و پلتفرمهایی برای رهبران معتبر اپوزیسیون از جمله شاهزاده پهلوی، ایالات متحده میتواند جایگزینی مشروع و متحد برای رژیم فعلی ارائه دهد و اطمینان حاصل کند که آینده ایران یکپارچه و محترم به تمامیت ارضی کشور باقی میماند، و خلأ قدرت پس از سقوط رژیم ایجاد نمیشود.
مارکو روبیو که احتمال دارد در دولت آینده ترامپ عهدهدار سمت وزیر امور خارجه ایالات متحده شود، گفته است: “رژیم ایران بزرگترین تهدید استراتژیک بلندمدت برای ایالات متحده و متحدان ما در منطقه است.” او معتقد است که حمایت از کسانی که در داخل ایران برای دموکراسی مبارزه میکنند، در حالی که با جاهطلبیهای مخرب رژیم مقابله میکنیم، حیاتی است.
ایالات متحده همچنین میتواند استراتژی خود را با تقویت اتحادهای منطقهای تقویت کند. پیمان ابراهیم در سال ۲۰۲۰ نشاندهنده پتانسیل تلاشهای هماهنگ میان اسرائیل، عربستان سعودی و سایر متحدان برای منزوی کردن رژیم ایران از نظر دیپلماتیک و اقتصادی است، در حالی که جنبشهای دموکراتیک مردمی در داخل ایران را نیز تقویت میکند. حمایتهای سایبری و اطلاعاتی باید بر کمک به ایرانیان برای دور زدن سانسور تحمیلی رژیم و مختل کردن زیرساختهای نظارتی آن تمرکز کند. حمایت از اقداماتی مانند افشای دادههایی که فساد رژیم را آشکار میکنند و مقابله با اطلاعات نادرست، میتواند توانایی مخالفان داخلی را برای سازماندهی و اعتراض به شکل مؤثرتری تقویت کند.
نفوذ بیثباتکنندهی رژیم ایران فراتر از مرزهایش گسترش یافته است؛ از سوریه تا عراق و یمن، جایی که نیروهای نیابتی آن به تشدید درگیریها دامن میزنند. تغییر رژیم در ایران برای تغییر توازن قدرت منطقهای، کاهش تهدیدات علیه متحدان ایالات متحده و ایجاد فرصتهای جدید برای تعاملات دیپلماتیک ضروری است. همانطور که محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی اخیراً اظهار داشت: “امیدواریم روزی برسد که رژیم ایران تغییر کند و ما رابطه بهتری با مردم ایران داشته باشیم.”
دونالد ترامپ تأکید کرده است که در نهایت این مردم ایران هستند که باید درباره آینده رژیم خود تصمیم بگیرند. تلاشهای چندجانبه برای منزوی کردن رژیم و حمایت از تلاشها برای تغییر رژیم از داخل، بهترین مسیر برای تأمین منافع ملی ایالات متحده در منطقه را ارائه میدهد. همانطور که شاهزاده رضا پهلوی به درستی بیان کرده است: «مبارزه ما تنها برای آزادی نیست، بلکه برای ثبات و امنیت آینده کل منطقه است.»
منتقدان ممکن است به دلیل سابقه مداخلات خارجی ایالات متحده، از واکنشهای منفی یا اتهام تلاش برای تغییر رژیم ابراز نگرانی کنند. اما با توانمندسازی مردم ایران برای مدیریت گذار، ایالات متحده از تکرار اشتباهات گذشته در مداخلات مستقیم اجتناب کرده و تعهد خود به حق تعیین سرنوشت ملت ایران و حقوق بشر را تقویت میکند. این رویکرد که بر ارزشهای بنیادین آمریکا استوار است، در جهت منافع اصلی امنیت ملی ایالات متحده نیز هست.
شرایط بسیار حساس است و با بازگشت ترامپ به قدرت در ژانویه ۲۰۲۵ زمان آن رسیده است که قاطعانه عمل شود. با ترکیب فشار بیامان بر رژیم و حمایت حداکثری از مردم ایران، ایالات متحده میتواند راه را برای منطقهای پایدار و امن هموار کند و تهدیدات علیه متحدان و منافع ملی خود را کاهش دهد. برای امنیت آمریکا و ثبات خاورمیانه، این استراتژی دوگانه نه تنها یک گزینه، بلکه یک ضرورت است.
*دکتر آیدین پناهی استاد پژوهشگر ایرانی- آمریکایی و متخصص انرژی است. او همچنین به عنوان فعال سیاسی و حقوق بشر فعالیت میکند.
*منبع: سندیکای خبری یهود