آیا یک سوریه‌ی اسلامگرا بدتر از یک بشار اسدِ ضعیف خواهد بود؟

- انتخابی که باید مورد توجه سیاست‌گذاران قرار بگیرد، نه یک بشار اسد قدرتمند در برابر یک اپوزیسیون کثرت‌گرا و دموکراتیک، یا یک اسد قدرتمند در برابر یک رژیم اسلامی ضعیف، بلکه اسد ضعیفی است که در دمشق یا پایگاه علوی‌ها در امتداد سواحل مدیترانه، در برابر یک رژیم سنی تندرو و قوی با جهان‌بینی مشابه حماس قرار گرفته است. رژیم احتمالی که  گرچه ممکن است حکومت اسلامی تلقی نشود اما از حمایت کامل و آشکار ترکیه برخوردار است.
- اگر اسد به ایران یا روسیه بگریزد یا از تیر چراغ برق در دمشق آویزان شود، عده کمی اشک خواهند ریخت. اما به تعویق انداختن مسئله خلاء قدرت پس از اسد و سپردن آن به ترکیه می‌تواند اشتباه بزرگی باشد که نسل‌ها را گرفتار خود کرده و ایالات متحده، اسرائیل، اردن و منطقه خاورمیانه را به خطر می‌اندازد.
- در اصل، این پیروزی ناگهانی در تضعیف رژیم اسد و جمهوری اسلامی که با چنگ و دندان به دست آمده، می‌تواند بجای پاکسازی سوریه از تروریسم صرفاً به تعویض حامیان مالی آن پایان یابد!

دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۰۲ دسامبر ۲۰۲۴


مایکل روبین – رهبر سوریه باید برود، اما چگونگی پر شدن خلاء قدرت پس از اسد چیزیست که برای ایالات متحده آمریکا و خاورمیانه بسیار مهم است.

پس از سال‌ها بن‌بستی که در آن رژیم بشار اسد، رئیس‌ جمهور سوریه با حمایت روسیه و  جمهوری اسلامی ایران دست بالا را داشت، گروه‌های سنی تحت حمایت ترکیه و وابسته به القاعده مانند تحریر الشام حلب را که زمانی بزرگترین شهر سوریه بود به تصرف خود درآورده و در حال پیشروی به سمت جنوب هستند.

فروپاشی ارتش سوریه حیرت‌انگیز است و ممکن است حتی سریع‌تر از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ رخ بدهد. طبق گزارش‌ها، ارتش سوریه شهر حما را که نه تنها نقطه اتصال حلب به دمشق در جنوب به شمار می‌رود بلکه  کنترل مسیر اصلی به سمت شرق را نیز میسر می‌سازد، مواضع دفاعی خود را رها کرده تا  در حنص مستقر شود. شایعاتی مبتنی بر کودتا در دمشق در جریان است که می‌تواند به حکومت بیش از نیم قرنی اسدها پایان دهد.

عرب دچار سرگیجه شده و سقوط اسد می‌تواند موجبات نگرانی واشنگتن را فراهم آورد.

البته اشتباه نکنید: اسد منزجرکننده است. او مخفیانه در حال تبانی با کره شمالی برای دستیابی به سلاح هسته‌ای بود، تلاشی که به دلیل انهدام کارخانه فرآوری پلوتونیوم الکبار در نزدیکی دیرالزور  در ۶ سپتامبر ۲۰۰۷ توسط هواپیماهای اسرائیلی، با شکست مواجه شد.

اسد در عین حال که در حال نبرد با اسلامگرایان سنی بوده، سوریه را به یک تونل زیرزمینی برای تروریست‌های انتحاری تبدیل کرد که هدف‌شان حمله به نیروهای آمریکایی در عراق و دولت جدید عراق است.

پس از آغاز قیام سوریه، بشار اسد، پزشک تحصیلکرده در غرب، در حالی که نانسی پلوسی رئیس وقت مجلس نمایندگان و سناتور سابق و جان کری به شدت مشتاق مذاکره بودند، چهره واقعی خود را نشان داد: او از سلاح‌های شیمیایی علیه مردم خود استفاده کرد.

اسد در ازای کمک جمهوری اسلامی و حزب‌الله لبنان در سرکوب آرمان‌های مردم سوریه برای آینده‌ای بهتر، تسهیل مالی حزب‌الله و امورات کثیف جمهوری اسلامی را بر عهده گرفت. «سزار» یک پلیس نظامی سوری با ده‌ها هزار عکس که شکنجه‌های سازمانیافته را به تصویر می‌کشید، از کشور فرار کرد.

همانطور که دانیل پایپس در سال ۲۰۱۳ اشاره کرد: «باقی ماند اسد در قدرت به سود تهران، خطرناک‌ترین رژیم منطقه است. با این حال، پیروزی شورشیان به شدت باعث تقویت دولتِ به مراتب سرکش‌تر ترکیه شده و در عین حال جهادی‌ها را قدرتمند می کند و اسلامگرایان فاتح و افراطی را جایگزین دولت اسد می‌سازد.»

شاید حق با سناتور فقید جان مک کین بوده باشد که میانه‌روهای سوری در زمان وقوع انقلاب سوریه دست بالا را داشتند اما برتری آنها به دلیل عدم حمایت باراک اوباما رئیس جمهور وقت ایالات متحده و نادیده گرفتن تحرکات رادیکال مورد حمایت ترکیه، چندان دیری نپایید و با شکست مواجه شد.

امروز تفاوت اندکی میان تحریر الشام و القاعده وجود دارد. به همین دلیل است که نیروهای سوریه دموکراتیک، شبه‌نظامیان عمدتاً کُرد که از اداره خودمختار شمال و شرق سوریه (AANES) توسط کردها حمایت می‌کنند، برای دفاع و محافظت از شهرهای مسیحی، کرد و ایزدی‌نشین در برابر کشتار، نیروهای خود را به حلب رسانده‌اند.

انتخابی که باید مورد توجه سیاست‌گذاران قرار بگیرد، نه یک بشار اسد قدرتمند در برابر یک اپوزیسیون کثرت‌گرا و دموکراتیک، یا یک اسد قدرتمند در برابر یک رژیم اسلامی ضعیف، بلکه اسد ضعیفی است که در دمشق یا پایگاه علوی‌ها در امتداد سواحل مدیترانه، در برابر یک رژیم سنی تندرو و قوی با جهان‌بینی مشابه حماس قرار گرفته است. رژیم احتمالی که  گرچه ممکن است حکومت اسلامی تلقی نشود اما از حمایت کامل و آشکار ترکیه برخوردار است.

در چنین سناریویی، نقش ترکیه مشابه قطر به عنوان متحد اسلامگرایانی که گاهی تامین‌کننده مالی آن نیز به حساب می‌آید نخواهد بود، بلکه بیشتر شبیه جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

از این گذشته، ترکیه مانند جمهوری اسلامی در حال سرمایه‌گذاری در یک برنامه تسلیحاتی بومی و مرگبار و صدور آن به نیابتی‌های برون‌مرزی خود است.

اسد باید برود، اما آنچه بیشتر اهمیت دارد، مسئله پر کردن خلاء قدرت توسط دیگران است.

اگر اسد به ایران یا روسیه بگریزد یا از تیر چراغ برق در دمشق آویزان شود، عده کمی اشک خواهند ریخت. اما به تعویق انداختن مسئله خلاء قدرت پس از اسد و سپردن آن به ترکیه می‌تواند اشتباه بزرگی باشد که نسل‌ها را گرفتار خود کرده و ایالات متحده، اسرائیل، اردن و منطقه خاورمیانه را به خطر می‌اندازد.

در اصل، این پیروزی ناگهانی در تضعیف رژیم اسد و جمهوری اسلامی که با چنگ و دندان به دست آمده، می‌تواند بجای پاکسازی سوریه از تروریسم صرفاً به تعویض حامیان مالی آن پایان یابد!

*منبع: میدل‌ایست فروم
*نویسنده: مایکل روبین
*ترجمه و تنظیم: الهام رفیع‌زاده

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۷ / معدل امتیاز: ۳٫۸

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=364550