حامد محمدی- در رویارویی نظامی اگر سطح تهدیدات کلامی یا بزرگنماییهای تبلیغاتی و بطور کل رجزخوانیها با توانایی واقعی هر یک از طرفین در میدان رزم همخوانی نداشته باشد، پیام ضعف به طرف دیگر است. در مورد جمهوری اسلامی و اسرائیل وضعیت چنین شده است.
آنچه پس از آغاز عملیات اسرائیل علیه حماس و حزبالله به عنوان اصلیترین بازوهای نظامی جمهوری اسلامی در منطقه بر سر آنها آمد، نه تنها ضربه سنگین به ارکان «قدرتساز» حکومت ایران بود بلکه باعث تحقیر جمهوری اسلامی شد. این وضعیت با سرنگونی بشار اسد به عنوان یکی از شرکای اصلی خامنهای وضعیت را برای حکومت بغرنجتر کرد.
نه فقط در ذهن اکثریت مردم، بلکه حتا برای طرفداران نظام هم جا افتاده که بنیامین نتانیاهو و همکارانش یک به یک تهدیدات خود را عملی میکنند اما جمهوری اسلامی فقط هیاهو است!
علی خامنهای رهبر نظام، دیماه ۱۳۹۸ خطاب به اسرائیل و آمریکا گفته بود «دوران بزن دررو تمام شده، اگر بزنید میخورید» اما درباره اینکه چرا جمهوری اسلامی برای کمک به بشار اسد نرفت، ۲۱ آذرماه ۱۴۰۳ در یک سخنرانی گفت که آماده بودیم کمک کنیم اما «اسرائیل و آمریکا آسمانها و زمین را بسته بودند و امکان [رفتن] وجود نداشت.»
سالهاست عوامل نظام ادعا میکنند که جمهوری اسلامی «قدرت اول منطقه است» اما حرفهای خامنهای در مورد وضعیت سوریه، ارسال پیام ضعف برای دشمنان بود که درواقع مُهر تأیید بر توخالی بودن تهدیدات حکومت بود. این اظهارات بسیاری از طرفداران نظام را هم ناامید کرد. انقلابیها و فدائیان خامنهای توقع داشتند خامنهای در مقابل اسرائیل دست بالا را در منطقه داشته باشد.
در دانشگاهها، اندیشکدهها، رسانههای جمعی و اتاقهای فکر وابسته به جمهوری اسلامی «محور مقاومت» را از عوامل اصلی ارتقاء امنیت جمهوری اسلامی معرفی میکردند و مطرح میشد که بر اساس «مکتب/دکترین دفاعی خامنهای» شکل گرفته است. حتا رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانیهایش از «محور مقاومت» به عنوان «کمربند دفاعی ایران» نام برد، اما حالا این کمربند با ضربات شدید زمینگیر شده است.
در تمام این سالها خامنهای بارها تأکید کرد که «سیاست راهبردی جمهوری اسلامی، خروج آمریکا از منطقه است.» تأکید او بر اینکه اسرائیل و آمریکا نگذاشتند که به سوریه نیرو بفرستد چون راهها را بسته بودند، درواقع اعتراف ناخواسته به شکست است. مشخص نیست آیا خامنهای برای بیان این حرفها از کسی یا کسانی مشاوره گرفته است یا نه.
اما علاوه بر اینها خامنهای در سخنرانی خود درباره وضعیت سوریه علاوه بر پیام ناتوانی و شکست، پیام ترس هم ارسال کرد.
رهبر جمهوری اسلامی دستکم دو بار به آنهایی که در مورد شکست «محور مقاومت» و جمهوری اسلامی در منطقه مطلب مینویسند و پیشبینی میکنند که بعد از بشار اسد نوبت سرنگونی حکومت اوست حمله کرد. او این افراد را تحلیلگران «نادانِ بیخبر» نامید و گفت، خیال میکنند که مقاومت که ضعیف شد، ایران اسلامی هم ضعیف خواهد شد!
خامنهای در جای دیگری از همین سخنرانی گفت: «یک عدّهای البتّه همّتشان این است که توی دل مردم را خالی کنند؛ این نباید اتّفاق بیفتد؛ حالا بعضی در خارج این کار را میکنند؛ تلویزیونهای خارجی، رادیوهای خارجی، روزنامههای خارجی به زبان فارسی با مردم حرف میزنند، جوری قضایا را تصویر میکنند که مردم را بترسانند، توی دل مردم را خالی کنند؛ حالا آن تکلیفش جور دیگر است و با آنها جور دیگری باید برخورد کرد امّا در داخل کسی نباید این کار را بکند. در داخل اگر کسی در تحلیلی، در بیانی جوری حرف بزند که معنایش خالی کردن توی دل مردم باشد، این جرم است و باید دنبال بشود.»
کیست که نداند خامنهای عادت دارد حرفهای خودش را از زبان «مردم» بزند. اکنون نیز وقتی میگوید تحلیلگران نباید دل مردم را خالی کنند منظور دل خودش و طرفدارانش است.
شکستهای پی در پی «محور مقاومت» و ناتوانی جمهوری اسلامی در دفاع از متحدانش، به ریزشها درون حکومت سرعت میبخشد. شماری از طرفداران و عوامل حکومت که شش دانگ به قدرت آن باور داشتند، با دیدن این ضعفها، از جمهوری اسلامی دلزده خواهند شد. چنانکه بسیاری از همینها طی سالهای اخیر از حکومت بُریدند.
از سوی دیگر کشته شدن رهبران «محور مقاومت» و سرنگونی اسد، شماری از طرفداران و عوامل نظام را هم به وحشت خواهد انداخته است. آنها نگراناند دومینوی سقوط به خامنهای و نظام اسلامی برسد و آنها زیر آوارش بمانند.
حرفهای علی خامنهای دیگر برای طرفدارانش دلگرمکننده نیست و راهبردها و پیشبینیهای او یکی پس از دیگری غلط از کار در میآید. به عنوان مثال او بهمن ۱۳۹۹ گفته بود «ترامپ برای همیشه به زبالهدان تاریخ رفت.» او درباره شکست ترامپ در انتخابات سال ۲۰۲۰ عنوان کرد «کسی که وعده داده بود جشن ژانویه ۲۰۱۹ را در تهران برگزار خواهد کرد، به زبالهدان تاریخ پیوست. رئیساش هم با لگد از کاخ سفید اخراج شد، اما جمهوری اسلامی سربلند ایستاده است.»
علی خامنهای خودش گفته بود «سوریه عمق استراتژیک جمهوری اسلامی است» و اکنون آندسته از حامیان نظام که در داخل مردم را سرکوب میکنند و چشمشان به غزه، لبنان، سوریه و عراق است میبینند که با فروپاشی رژیم اسد، «عمق استراتژیک» آنها نیز از کف رفته است! برای آنها چیزی بدتر از این نیست که از زبان رهبرشان بشنوند «آنچه در سوریه اتفاق افتاد محصول یک نقشه مشترک آمریکایی- اسرائیلی است.»
سقوط اسد خیلیها را متقاعد کرد که خامنهای هم رفتنی است، آنهم وقتی که شرایط معیشتی مردم وخیم است و کارد به استوان رسیده، آزادی فردی و آزادی بیان سرکوب میشود و با وجود منابع سرشار انرژی کمبود برق و گاز شدید است و آلودگی جان مردم را میگیرد و تا ملاها هستند امیدی به بهبود اوضاع نیست.