زنان از مسیر برابریطلبی و آزادیخواهی پا پس نخواهند کشید.
خیابانهای ایران از نخستین سالهای استقرار جمهوری اسلامی، عرصهی مقاومت زنان بوده است؛ مقاومتی که در روزهای جنبش آزادیخواهی مردم ایران در سال ۱۴۰۱ به اوج خود رسید و تا امروز ادامه یافته است.
حاکمیت از ابتدا همان حقوق نصفه نیمهی زنان در رژیم گذشته را نیز به طاق نسیان سپرد و نابود کرد و تعیین حدود پوشش و تحمیل حجاب را به نمادی از سلطه بدل کرد تا نیمی از جامعه را به انقیاد کشد و نیمی دیگر را مرعوب سازد. در تمام این سالها، حکومت با تسلط بر وزراتخانهها، ادارات، دانشگاهها و مدارس، حضور اجتماعی زنان را محدود و مشروط به پذیرفتن حدود پوشش کرد.
در پاسخ به این سلطهی فراگیر، زنان خیابان را به مثابهی عمومیترین عرصهی زندگی، به میدان مبارزه و مقاومت خود بدل کردند. حاکمیت بارها با تنگتر کردن عرصه بر زنان، کوشید آنها را از خیابان نیز بیرون براند. آنچه امروز تحت عنوان «قانون حجاب و عفاف» شاهد آنیم، اعلام رسمی جنگی است که در چهل و چند سال گذشته، هر روز و هر لحظه بر ضد زنان در جریان بوده است.
تعیین «وظایف عمومی و تکالیف اختصاصی» برای دستگاههای اجرایی در قانون مذکور، در راستای تحکیم تسلط پیشینی حاکمیت بر زندگی و سرنوشت زنان است. حاکمیت این بار تمام اجزا و بازوهای خود را با آرایشی دقیق بر ضد زنان بسیج کرده است و رساتر از هر بار دیگر اعلام میدارد که بودجههای رسانه و تبلیغات و آموزش را صرف تحمیل و نهادینه کردن گفتمان زنستیزانهی خود میکند. جزئیات دستورالعملهای تعیین شده برای دو رکن سانسور حکومتی، وزارت ارشاد و صدا و سیمای جمهوری اسلامی، گرچه توصیفگر شرایطی است که نویسندگان و هنرمندان، به ویژه زنان نویسنده و هنرمند، سالها با مصائب آن دست و پنجه نرم کردهاند، اما نشان میدهد این بار محدودیتهای تحمیلی با دستورالعملهای قضایی و امنیتی حمایت میشوند.
چهار فصل نخست این قانون همچون مقدمهی طولانی برای فصل پایانی است و به تعریف فهرستی مبسوط از جرائم و مجازاتها میانجامد که زنان را هدف میگیرد و هر گونه حمایت از آنان را مشمول مجازات میکند.
«قانون حجاب و عفاف» با تعیین مجازاتهای متعدد، از جرمانگاری و پروندهسازی بر ضد زنان تا محروم کردن آنان از حقوق اجتماعی و جرائم سنگین نقدی، میکوشد مقاومت زنان در عرصههای عمومی را از کار بیندازد و راه را بر حمایت از آنان ببندد. زنان که پیشتر بسیاری از عرصههای کار و حضور اجتماعی خود را از دست داده و از اغلب حقوق انسانی خود محروم ماندهاند، اکنون با تهدید به محدودیتهای اجتماعی جدی و جرائم مالی کمرشکن روبهرو شدهاند.
«قانون حجاب و عفاف» تصویری پرجزئیات از میزان عداوت حکومت با زنان و نمایشی از سرکوب و تحدید آزادی است. با این همه تاریخ چهل و چند سالهی جنگ حکومت علیه زنان نشان میدهد که زنان هرگز به عقب باز نخواهند گشت. حاکمیت هرگز نتوانسته است عرصههایی را که زنان با مبارزه و پرداخت هزینههای سنگین به کف آوردهاند، از آنان بازپس بگیرد.
جامعهای که در اسفند ۵۷، زنان خواستار آزادی پوشش را تنها گذاشت، تا به امروز راه درازی را طی کرده است. اکنون خواست آزادی پوشش و برابریطلبی زنان، به عنوان بخش مهمی از تصویر چندپارهی آزادی، به تمامی خواستههای عدالتطلبانه و آزادیخواهانه گره خورده است. اکنون مردان بسیاری با نظر به اینکه «آزادی زنان معیار سنجش آزادی جامعه است»، خواستههای زنان را خواستهی همهی جامعه میدانند.
تصویب و اجرایی شدن «قانون حجاب و عفاف» بیتردید سرکوب مضاعف زنان و نقض آزادی بیان نیمی از جامعه است، اما زنان که همواره در مبارزه پیشتاز بودهاند، این بار نیز ابتکار عمل را به دست خواهند گرفت و جامعه نیز از حمایت آنان دست نخواهد کشید. کدام نیروی قهری زنانی را که در مسیر برابریطلبی و آزادیخواهی، به شکل جمعی و فردی، هزینههای جانی و مالی و اجتماعی بسیار دادهاند، واپس خواهد راند؟
کانون نویسندگان ایران
۲۳ آذر ۱۴۰۳