تحولات چند ماه اخیر منطقهی خاورمیانه که به جنگهای فرسایشی شناخته شده چنان سریع بود که حتی دقیقترین ناظران و تحلیلگران را به شگفتی واداشت. سقوط حکومت بشار اسد در سوریه و پایان بیش از پنج دهه حکومت بعث در این کشور جدیدترین اتفاق از رخدادهای زنجیرهایست که منطقه طی ماههای اخیر به خود دیدهاست.
قطع نظر از تحولات سرنوشتسازی که اخیراً خاورمیانه را درنوردید، سرنگونی حکومت خودکامهی بشار اسد محصول سیزده سال مبارزهی مردم ستمدیدهای بود که با وجود کشتار و سرکوب شدید، از مطالبات خود دست نکشیده و مبارزات خود را علیه اقتدارگرایی در این کشور کهن ادامه دادند.
موج ضدحکومتی اینبار چنان سهمگین بود که دولتهای حامی استبداد اسد، به ویژه روسیه و جمهوری اسلامی، قادر به مقابله به آن نبودند؛. بعلاوه، فوج فرماندهان بلندپایه سپاه قدس نیز مفتضحانه «سنگر صدور انقلاب اسلامی» را ترک کرده و به عراق گریختند.
شاید در ظاهر سقوط حکومت سوریه به گروه موسوم به «هیئت تحریر شام» نسبت داده شود، اما این گروه بدون کسب حمایت مردمی طی سالها قادر به براندازی حکومت اسد نمیبود.
با وقوع شورشهای زنجیرهای سال ۲۰۱۱ که «بهار عربی» نام گرفت، حکومتهای مستبد در برخی کشورهای عربی با شورشهای مردمی ساقط شدند. همزمان در سوریه نیز اعتراضات مسالمتآمیز مردم کشور را فرا گرفت، اما دولت حاکم بیتوجه به خواستهای بحق مردم، ماشین سرکوب را به راه انداخت و از حمایت نظامی و بیشائبهی دو دولت اقتدارگرای دیگر ـ ولادیمیر پوتین در روسیه و علی خامنهای در ایران ـ که هر دو ید طولا در کشتار مخالفان دارند بهره برد.
روسیه با اعزام نیروی هوایی به سوریه و جمهوری اسلامی با استقرار نیروهای تحت امر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تحت عناوین ساختگی «گروههای مستشاری و مدافع حرم» به سرکوب معترضان پرداختند و البته از دل این سرکوبها و اعتراضات، گروههای تروریستی ازجمله داعش بیرون آمدند و مقابل حکومت ایستادند.
گروه نیابتی جمهوری اسلامی در لبنان، حزبالله، نیز دیگر توان حمایت از اسد را نداشت چون خود پس از دامنزدن به جنگ اسرائیل و حماس، به میزانی بیسابقه تضعیف شد و چارهای جز پذیرش آتشبس و عقبنشینی از بلندپروازیهای خود نداشت.
سقوط حکومت اسد آخرین حلقه از «محور مقاومت» یا به بیان دقیقتر، «هلال شیعی» بود که جمهوری اسلامی سودای آن را در سر میپروراند. اسلامگرایان حاکم بر ایران از فردای انقلاب اسلامی، در اندیشهی صدور انقلاب اسلامی به منطقه و فراتر از آن بودند و سرمایهگذاری گسترده در تشکیل گروههای نیابتی در کشورهای مختلف در راستای همین هدف بود. سوریه مرکز ثقل محور مقاومت و مهمترین کانال ارسال پول و جنگافزار به حزبالله لبنان جهت شعلهورتر کردن آتش آشوب در منطقه در راستای جاهطلبیهای جمهوری اسلامی بود.
ازاینروست که سقوط اسد را باید نقطهی عطفی در مبارزات ضداستبدادی در کشورهای منطقه دانست. این رخداد هم یک حکومت خودکامه را به پایین کشید و هم ضربهی محکمی بر پیکرهی جمهوری اسلامی وارد آورد که با بحران شدید مشروعیت در درون نیروهایِ داخلیِ حامیِ خود روبروست.
علی خامنهای رهبر جنایتکار نظام قهقرایی دینیِ مسلط بر میهن، صرفاً در اندیشهی بقای خود، خانواده، و ابواب جمعی خود بوده و در این راستا از هیچ جنایتی علیه ملت شریف ایران فروگذار نخواهند کرد.
سرنگونی اسد پس از سالها مبارزات مردم و بهرغم حمایتهای خارجی امیدی تازه در بین مردم تحت حاکمیت حکومتهای مستبد و سرکوبگر خواهد دمید و اثرات سلسلهوار آن بهمرور بروز خواهد کرد.
رژیم توتالیتر حاصل از “فتنه خمینی” ۱۳۵۷ با سرعتی شگرف رو به نابودی میرود و حاکمین فاسد آن از اینکه ایران را نیز به نابودی بکشند از دستزدن به هیچ جنایتی ابا ندارند.
۴۶ سال بعد از فتنه خمینی و استقرار جمهوری نکبتبار اسلامی، ملت ایران به درستیِ کلام دکتر شاپور بختیار، بنیانگذار و رهبر نهضت مقاومت ملی ایران پیبرده است؛ که گفته بود:
“اینها مأموریت دارند ایران را به نابودی ببرند؛ امّا من می مانم که اینطور نشود.”
ایران هرگز نخواهد مرد
شنبه، ۲۴ آذر ۱۴۰۳ / ۱۴ دسامبر ۲۰۲۴
نهضت مقاومت ملی ایران