بهرام فرخی – در فضای ملتهب سیاسی ایران، همواره کسانی بودهاند که برای پوشاندن ضعفهای خود و سرپوش گذاشتن بر ناکامیهایشان، به اتهامزنیهای بیپایه و وارونهنمایی متوسل شدهاند. اتهاماتی که بیشتر بازتابی از افکار مسموم و عقدههای فروخورده گوینده است تا واقعیتی تاریخی. پاسخ به متن سخیفی که در قالب عباراتی بیادبانه و پر از بیمنطقی علیه شهبانو فرح پهلوی نوشته شده، «تنها برای روشنگری نسل جوان و دفاع از حقیقت ضروری است»، نه برای جدال با کسانی است که ادب و خرد را پشت دروازهی نفرت و بغضها و عقدههای شخصی رها کردهاند و برای ارضای عقده های سرکوب شده خود به بعضی از حکایت های کتاب و نه «الزاما» تمامی خاطرات اسدالله علم دل خوش کردهاند.
عرصهی سیاست: میدان قضاوت بر اساس دستاوردها، نه هیاهوی زندگی شخصی
در جهان سیاست و عرصهی تاریخ سیاسی، شخصیتها بر مبنای دستاوردها و خدماتشان به مردم و وطنشان سنجیده میشوند، نه بر اساس تصورات قدسی یا افسانهسازیهای کورکورانه. سیاستمداران پیامبر نیستند تا پیروانشان آنان را بیچون و چرا مقدس بدانند. آنان را تاریخ، بیرحمانه و تنها بر پایهی عملکردشان قضاوت میکند. کمتر پژوهشگری در مطالعهی تاریخ به جستجوی رازهای نهفته در اتاق خواب سیاستمداران میپردازد؛ چرا که این کار، در زمان حیات آنان، به نشریات زرد واگذار شده است.
اما اگر کسی که خود را سیاستپژوه یا فعال سیاسی میداند، به مطالعهی زندگینامه یا خاطرات یک سیاستمدار میپردازد، وظیفه دارد که دربارهی عملکردها و دستاوردهای او به قضاوت بنشیند؛ نه آنکه غرق در مسائل شخصی و جنسی وی شود. تاریخ عرصهی جدال اندیشهها و اقدامات است، نه مکانی برای افشای زخمهای خصوصی و جزئیات بیاهمیت.
شخصیتهای سیاسی، همچون همهی انسانها، نقاط ضعفی داشته و هرگز زندگی پیامبرگونه و بیعیب و نقصی نداشتهاند. آنان نیز انساناند، گرفتار توفانهای درونی و چالشهای بیرونی. اما اگر کسی تمام توجهاش را بر ضعف و اشتباه سیاستمداران متمرکز کند و در مسیر تحلیل تاریخ، از دستاوردهای آنان غافل شود، دو چیز را عیان میسازد: یا ناتوانی خود در تحلیل سیاسی را، یا اسیر بودن خویش در عقدههای سرکوبشدهای که با پرداختن به چنین مسائلی در دیگران، در پی پوشاندن آنها در خودش است!
قضاوت تاریخ بر مبنای عملکردها و خدمات است، نه بر اساس هیاهوهای شخصی و زخمهای پنهان. عظمت سیاست در میدان عمل است، نه در سایهی افشاگریهای بیقدر و بیمایه.
چهره شهبانو در برابر تاریخ
شهبانو فرح پهلوی، بانویی که با وقار و تدبیر، روزگار پادشاهی و پس از آن در غربت و دور از وطن را به الگویی از «ایستادگی و بیطرفی و اعتدال» بدل کرده است، نماد مادری برای ملت ایران است. او نه تنها در روزهایی که به عنوان ملکه به فرهنگ و هنر این سرزمین خدمت می کرد، بلکه در دوران دشوار پس از انقلاب نیز همواره از شأن و جایگاه تاریخیاش پاسداری کرده است. بیانصافی و جفا است که کسی تلاش کند این شخصیت ملی و بینالمللی را با بیشرمانهترین ادعاها زیر سوال ببرد، آنهم با بهرهگیری از شایعات و دروغهایی که تنها در خیالبافیهای دشمنان ایرانزمین ریشه دارد. هیچ فرقی نمی کند کسانی که بطور بیشرمانه با استفاده از انواع مشکلات روانی خود بر شهبانوی ایران می تازند و کسانی که به عنوان دفاع از ایشان سعی بر وارد کردن ایشان به نزاعهای حزبی و پوشاندن ناکامیها خود دارند.
آیا از این اشخاص نمیتوان پرسید:
اگر شهبانوی ایرانزمین چنین که شما ادعا میکنید چشم بر روی فساد بسته بود، چرا هنوز بسیاری از مردم ایران در جایجای دنیا از ایشان با احترام و بزرگی یاد می کنند؟ و واقعا اگر چنین بود رژیم کثیف اسلامی در طول این دههها از این اتهامات پیراهن عثمانی علیه ایشان عَلَم نمیکرد؟!
«چرا حافظه تاریخی ملت، ایشان را به عنوان سمبل وقار و پیشرفت به یاد دارد، نه فساد و انحطاط؟ و چرا هنوز در دوران آشفتگی و تفرقه، نام فرح پهلوی تداعیگر همبستگی و اعتدال است؟
بازی با تاریخ یا خیانت به حقیقت؟
اتهاماتی که در متن مورد اشاره به شهبانو فرح مطرح شده، نه تنها فاقد سند و مدرک است، بلکه از یک تحلیل ابتدایی تاریخی نیز تهی است. وقتی شهبانو فرح برای ساختن ایرانی نوین، حقوق اجتماعی زنان و فرزندان این آب و خاک و فرهنگ و هنر تلاش می کرد، و با تأسیس موزهها، کانونهای فرهنگی، جشنوارهها، بیمارستانهای تخصصی برای بیماریهای بیدرمان و کودکان بیسرپرست انجام وظیفه میکرد، طعنهزنانِ امروز کجا بودند؟
اتهام های فساد اخلاقی، حربهای نخنما در رژیم اسلامی
چندی است که برخی مخالفان برای سر پوش گذاشتن بر ناکامی های سیاسیشان، ناتوان از نقد شایسته بزرگان این مرز و بوم، به حربهای کهنه و کثیف روی آوردهاند: اتهامات اخلاقی.
آیا نمیدانند این چرخه دروغ و شایعه هرگز توان خدشه به چهرههایی چون شهبانو را نداشته و نخواهد داشت؟
رژیم اسلامی سالها از این ترفند علیه مبارزان آزادی در داخل و خارج زندانهای خود بهره برده است. آیا نویسنده مقاله نیز از همان آبشخور مسموم تغذیه میکند؟
شهبانو و انقلاب: مقصر یا قربانی؟
آهایی که امروز شهبانو فرح را به دلیل وقوع انقلاب ۱۳۵۷ مقصر میدانند، به عمد فراموش میکنند شهبانو، که عمر خود را صرف اعتلای فرهنگ، هنر و زنان و کودکان ایرانزمین کرد، چگونه میتوانست نقشی در فروپاشی سیستمی ایفا کند که خود از معماران پیشرفت آن بود؟
پاسخی به تهاجم کینهتوزانه
در برابر چنین ادبیات زشت و توهینآمیزی، تنها یک نکته باقی میماند: جایگاه تاریخی شهبانو فرح پهلوی، فراتر از حملات تنگنظرانه و حقیرانهای است که امروز از زبان دشمنان مردم ایران جاری میشود. آنان که خود را به جهل زدهاند، بدانند که تاریخ، آیینهای بیرحم است. روزی فراخواهد رسید که این لکههای تاریک از دامان حقیقت پاک خواهند شد و ایرانزمین، به یاد خواهد آورد که چه کسانی برای سربلندیاش کوشیدند و چه کسانی برای ویرانیاش توطئه کردند.
شهبانو فرح پهلوی، مادرانه، بیهیچ ادعایی، همچنان نماد عشق به میهن و صبوری در برابر سختیهاست. آنان که با نفرت مینویسند، هرگز نخواهند فهمید که این نمادها، در قلبهای ملت جای دارند، نه در صفحات دروغین تاریخسازیهای کینهتوزانه.
و در پایان، در این روزها که عطر سقوط رژیم به مشام فرصتطلبان و اپورتونیستها ،از هر سو میرسد، جریانهایی که با انقلاب دموکراتیک ایران، این جنبش سترگ «زن، زندگی، آزادی» و همبستگی گروهها و احزاب برای گذار متحد و دموکراتیک از چنگال استبداد اسلامی مخالفند، در تلاشی مذبوحانه میکوشند تا شهبانو فرح پهلوی، این نماد اعتدال، همبستگی و میانهروی را به بازی منازعات سیاسی وارد کنند.
این فتنهانگیزان که تنها به سودای منافع خویش در کمیناند، قصد دارند تا با ایجاد تفرقه و آشفتگی، فضای سیاسی اپوزیسیون را هرچه بیشتر آلوده به تنش سازند و در این فضا، ماهی فرصتطلبی خویش را صید کنند. اما آگاه باشیم که شهبانو فرح، نه تنها مظهر اعتدال و نماد همبستگی برای ملت زخمی و جریحهدار ایران است، بلکه حضوری استوار و الهامبخش در مسیر تاریخ پرافتخار مبارزات ملت برای آزادی و عدالت خواهد داشت.
این دسیسهها، گرچه بطور موقت رنگ و لعابی دارند، اما در برابر ارادهای چنین سترگ، که با خون دل و آتش ایمان به فردایی آزاد و روشن شعلهور شده است، راه به جایی نخواهند برد.
*بهرام فرخی دانشآموخته علوم سیاسی و روابط بینالملل از دانشگاه رم و ساکن ایتالیا است.