طارق الشامی (ایندیپندنت عربی) – تفاوت بزرگی میان رویکرد جو بایدن رئیسجمهور فعلی آمریکا، در مقایسه با رویکرد دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین و منتخب که از ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ ساکن کاخ سفید خواهد شد، در برخورد با پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد.
در حالی که بایدن به دنبال دیپلماسی و راههای طولانی است، ترامپ بر استفاده از فشار حداکثری و حتی اقدام نظامی تمرکز دارد. این تفاوت در روش و رویکردها، مسلما چالشهایی را برای سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه ایجاد میکند، زیرا هر اقدام در برابر رژیم ایران میتواند به پیامدهای غیرقابل پیشبینی منجر شود. برخی بر این باورند که صحبتها درباره جدی بودن بایدن برای حمله به نقاطی در ایران به دلیل بیزاری آشکار او از استفاده از نیروی نظامی علیه تهران و همچنین امیدهای دولت او به اینکه رژیم در ازای کاهش تحریمها، رفتار هستهای خود را تغییر خواهد داد، معتبر نیست. پس از فاش شدن اینکه دولت بایدن اخیراً گزینههایی برای حمله احتمالی به تأسیسات هستهای ایران قبل از ۲۰ ژانویه را در صورتی که تهران گامهایی به سوی غنیسازی اورانیوم به میزان ۹۰ درصد بردارد، مورد بحث قرار داده، رژیم ایران فوراً اعلام کرد که آماده از سر گرفتن مذاکرات هستهای با غرب است.حال این پرسش مطرح میشود: آیا جمهوری اسلامی تهدید آمریکا را جدی گرفته است؟ و آیا دولت ایالات متحده در دوران بایدن میتواند سیاستهای خود را تغییر دهد و همه را شگفتزده کند؟
جو بایدن در دوران ریاست جمهوریاش، بارها متعهد شد که اجازه نخواهد داد جمهوری اسلامی به سلاح هستهای دست یابد، اما او تنها به نظارت از دور بر فعالیتهای هستهای تهران که بطور قابل توجهی در طول چهار سال ریاست جمهوری وی افزایش یافته، اکتفا کرد. حتی زمانی که رافائل گروسی مدیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی در دسامبر ۲۰۲۴ اعلام کرد ایران اکنون به اندازه کافی اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی برای ساخت چهار بمب هستهای در اختیار دارد و میتواند آن را به غلظت ۹۰ درصدی مورد نیاز برای تولید سلاح ارتقاء دهد، بایدن واکنشی نشان نداد. این در حالیست که سانتریفیوژهای جدید نصبشده در ایران قادرند این فرآیند را ظرف چند روز به پایان برسانند.
یک دلیل و شاهد دیگری بر ضعف دولت بایدن در نظارت بر فعالیتهای هستهای رژیم ایران این است که ایالات متحده و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۴ در ارزیابی اطلاعاتی درباره تحقیقات مشکوکی که به نظر میرسید دانشمندان ایرانی برای کاهش زمان گریز هستهای انجام میدهند، همکاری کردند. اما جو بایدن در اکتبر همان سال از دادن مجوز به اسرائیل برای بمباران تأسیسات هستهای در ایران خودداری کرد، حتی زمانی که دولت بنیامین نتانیاهو در حال بررسی واکنش به حملات موشکی شدید ایران علیه اسرائیل بود.
با این حال، فاش شدن طرح گزینههای به دقت برنامهریزیشده برای انجام یک حمله احتمالی توسط دولت بایدن در دوره انتقالی پیش از مراسم تحلیف دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب به تأسیسات هستهای در ایران، البته در صورتی که رژیم به سمت ساخت سلاح هستهای خیز بردارد، به منزله تغییر ۱۸۰ درجهای در سیاست بایدن خواهد بود. این در حالیست که جلسه شورای امنیت ملی که در کاخ سفید برای بررسی سناریوهای مختلف برگزار شد، نه بر اساس دادههای جدید اطلاعاتی صورت گرفته و نه با هدف اتخاذ تصمیم نهایی طی روزهای آینده از سوی بایدن برگزار شد.
دلیل تغییر موضع آمریکا
به نظر میرسد دلیل اصلی مطرح شدن این سناریوهای احتمالی، نگرانی آمریکاییها از این باشد که تهران واقعاً به دنبال تسریع برنامه هستهای خود بوده است. این نگرانی در پی اظهارات جِیک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا بیان شد که دو هفته پیش در کنفرانسی در نیویورک از اظهارات عمومی مقامات رژیم ایران که از احتمال تغییر در دکترین هستهای خود صحبت کرده بودند، مطرح شد.
سالیوان همچنین ابراز نگرانی کرد که ضربات استراتژیکی که رژیم ایران و نیروهای وابسته به آن در سال ۲۰۲۴ متحمل شدهاند، ممکن است تهران را به سمت انتخابهای بسیار خطرناک مانند تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای سوق دهد. به همین دلیل او تأکید کرد که ایالات متحده باید هوشیارانه عمل کند.
برخی مقامات دولت آمریکا از جمله جِیک سالیوان بر این باورند که تضعیف نیروهای نیابتی منطقهای جمهوری اسلامی مانند حماس و حزبالله توسط اسرائیل، همراه با حملات هوایی اسرائیل در ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴ که سامانههای دفاع هوایی ایران را هدف قرار داد، ممکن است اکنون لحظهای مناسب برای حمله به تأسیسات هستهای را در ایران فراهم کرده باشد.
آنها معتقدند که در این شرایط، احتمال مقاومت جدی یا واکنشهای خطرناک و تصاعد تنشها، مانند آنچه در گذشته مشاهده شده بود، کمتر است. این وضعیت، احتمال موفقیت یک حمله آمریکایی را که بتواند خطر انتقام رژیم ایران و تنشهای منطقهای را کاهش دهد، بهبود میبخشد. بدون چنین حمایتی، اسرائیل به تنهایی قادر به تخریب کامل تأسیسات هستهای در ایران، که در اعماق زمین و دامنه کوهها قرار دارند، نخواهد بود.
شک و تردید جو بایدن
با ادامه تردید بایدن در اتخاذ این گام و تمرکزش بر میزان فوریت حمله در هفتههای پایانی دوران ریاست جمهوریاش و اینکه آیا رژیم ایران اقداماتی انجام داده که حمله نظامی گسترده را توجیه کند یا نه، طبق گزارش وبسایت «آکسیوس» به نقل از مقامات آمریکایی، به نظر میرسد تردیدها درباره توانایی او در اجرای این تصمیم همچنان وجود دارد.
به گفته روئل مارک گرشیت پژوهشگر متخصص در امور ایران، صحبت درباره جدی بودن بایدن در فکر کردن به حمله به نقاطی در ایران فاقد اعتبار است.
او معتقد است که این امر به دلیل بیزاری آشکار بایدن از استفاده از نیروی نظامی علیه تهران و امید طولانی دولت او به این است که جمهوری اسلامی با کاهش تحریمها به تعهد خود در عدم پیشبرد برنامه هستهای پایبند بماند. همین رویکرد به تقویت موقعیت حکومت ایران به عنوان کشوری در آستانه ساخت سلاح هستهای کمک کرده است.
مارک دوبویتز مدیرعامل مؤسسه دفاع ازدموکراسیها که یک مؤسسه حامی اسرائیل در واشنگتن است، بر روی دونالد ترامپ و نه بایدن حساب باز کرده است تا سال ۲۰۲۵ سالی باشد که ایالات متحده و اسرائیل بطور قاطع برنامه تسلیحات هستهای رژیم ایران را برچینند. او اشاره میکند که بخش عمدهای از گسترش فعالیتهای غنیسازی ایران پس از انتخاب بایدن و تصمیم او برای کنار گذاشتن سیاست فشار حداکثری به نفع رویکرد مماشات با زمامداران جمهوری اسلامی رخ داده است. در حالی که احتمالاً ترامپ دوباره این فشار را اعمال خواهد کرد و بطور قطعی جاهطلبیهای هستهای حکومت ایران را نابود خواهد ساخت.
حمله هوایی به تاسیسات هستهای بعید نیست
با اینکه مقامات ایران همواره تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای را انکار کرده و تأکید داشتهاند که به عنوان یک کشور عضو پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، تنها به دنبال استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای هستند، نگرانیها درباره نزدیک شدن این کشور به توانایی ساخت سلاح هستهای در میان بخشی از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا که به اسرائیل نزدیکتر هستند، افزایش یافته است.
علاوه بر این، لابی اسرائیل در واشنگتن، که تأثیر قابل توجهی بر سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه دارد، فشار زیادی برای انجام این حمله وارد میکند.
با توجه به تنوع زیاد تأسیسات هستهای ایران در مکانهای مختلف و وجود برخی از آنها در تونلهای مستحکم زیرزمینی، از جمله تأسیسات اصلی غنیسازی در نطنز که در چندین طبقه زیر زمین قرار دارد و تأسیساتی مانند فردو که در دل کوه حفاری شده و بطور ویژه محافظت میشود، علاوه بر مرکز فناوری هستهای در نزدیکی اصفهان، دومین شهر بزرگ ایران، و تأسیسات جدید دیگری که در حال حفاری شدن در کوهها با عمق ۱۰۰ متر در نزدیکی نطنز است (طبق تصاویر ماهوارهای)، مشارکت ایالات متحده در عملیات احتمالی بمباران این تأسیسات امری ضروری به نظر میرسد.
چرا آمریکا دخالت میکند
دلیل ضرورت دخالت آمریکا این است که اسرائیل اگرچه بمبهای «بیالیو ۱۰۹» ساخت آمریکا را دارد که قادر به نفوذ به پناهگاهها تا عمق ۳۵ متر هستند و اسرائیلیها از آنها برای ترور حسن نصر الله رهبر حزبالله در حومه جنوبی بیروت استفاده کردهاند، اما قادر به نابود کردن تعداد زیادی از تأسیسات هستهای ایران که در اعماق زمین قرار دارند، نیست. نابود کردن این تأسیسات نیاز به بمبهای فوقالعاده قدرتمند برای نفوذ تا عمق ۶۰ متر دارد که تنها در اختیار ایالات متحده است و به نام «جیبییو ۵۷» شناخته میشود. مسئولان پنتاگون موضوع استفاده از دو بمب متوالی را برای اطمینان از نابودی هر مرکز هستهای در ایران مطرح کردهاند. با این حال، موفقیت این عملیات کاملاً تضمینشده نیست و همین نیز ضرورت دخالت ایالات متحده را بیشتر میکند.
به احتمال زیاد بمب «جیبییو ۵۷» بر روی بمبافکن استراتژیک و پنهانکار «بی۲» حمل خواهد شد، زیرا این بمب بسیار بزرگ است (حدود شش متر طول و وزن آن ۱۲ تن است). ایالات متحده از هواپیماهای «بی۲» برای حمله به پنج تأسیسات حوثی در یمن در اکتبر ۲۰۲۴ استفاده کرده که این اقدام پیامی به رژیم ایران بود و نشاندهنده توانایی منحصر به فرد ایالات متحده در هدف گرفتن تأسیسات مستحکم در کوهها است و همانطور که لوید آوستین وزیر دفاع آمریکا اعلام کرده است، صرف نظر از اینکه این تأسیسات چقدر عمیق در زیر زمین قرار دارند یا چقدر محکم محافظت شدهاند.
سناریوهای جایگزین
با این حال، هنوز برخی دیدگاههای لیبرال در تصمیمگیری دولت دموکرات کنونی که اکنون در حال آماده شدن برای ترک کاخ سفید است، تأثیرگذار هستند. این محافل اشاره میکنند که حتی در بهترین سناریوها که در آن حملات نظامی موفق به نابودی تأسیسات هستهای اصلی میشوند، دانش مربوط به غنیسازی اورانیوم، فناوری رآکتورها و چرخه سوخت لازم برای پایداری شکاف هستهای همچنان دستنخورده باقی خواهد ماند. همانطور که دورین هورشیک رئیس پژوهشگران در پروژه مسائل هستهای مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشنگتن اشاره میکند، برای از بین بردن این دانش به عملیاتهای سرّی و مستمر در داخل جامعه علمی ایران نیاز است که یک روند دشوار و اجرای آن پیچیده است،
به عنوان مثال، ایران بطور عمده به سانتریفیوژها برای غنیسازی اورانیوم متکی است که اندازه آنها کوچک است، قطر آنها بین ۲۰ تا ۳۰ سانتیمتر و ارتفاعشان از یک تا دو متر است و میتوانند در مکانهای مختلف ساخته شوند. اگر ایالات متحده و اسرائیل حملات شدیدی علیه این تأسیسات انجام دهند، ایران بطور نظری قادر خواهد بود آنها را دوباره بسازد و در عمق بیشتری زیر زمین مستقر کند.
مهمتر از ادامهی دانش فنی، عزم رژیم ایران برای دستیابی به سلاح هستهای است. با وجود عملیاتهای سرّی اسرائیل از جمله حملات سایبری و ترورها، جمهوری اسلامی ذخیرهی اورانیوم غنیشده و سانتریفیوژهای عملیاتی خود را افزایش داده است. در سال ۲۰۲۱، ایران غنیسازی اورانیوم را برای اولینبار به میزان ۶۰ درصد رساند. این واکنش مستقیم به عملیات تخریبی اسرائیل علیه تأسیسات هستهای نطنز در همان سال بود و به این معناست که عملیاتهای سرّی اسرائیل تنها بطور موقت جاهطلبیهای اتمی رژیم ایران را متوقف میکند. مداخلات نظامی تنها زمانی موفق هستند که تهدید گسترش هستهای در مراحل اولیه باشد، در حالی که تهران این آستانه را مدتهاست پشت سر گذاشته است.
محافل مخالف استفاده از نیروی نظامی در آمریکا بر این باور است که رژیم ایران تا کنون از برنامه هستهای خود به عنوان یک ابزار احتیاطی استفاده کرده و نه یک توانمندی تهاجمی. و اینکه ایران هنوز به آستانه هستهای شدن نرسیده و همین موضوع بیانگر پنجرهای برای دیپلماسی است. هرچند که این دیپلماسی تا کنون بطور خاص مؤثر نبوده و منافع اسرائیل را تأمین نکرده است. این محافل معتقدند با این حال شاید مفید باشد که تلاشهای دیپلماتیک تدریجی ادامه یابد بجای اینکه به دنبال رسیدن به یک توافق جامع و بزرگ مانند توافق هستهای جامع مشترک سال ۲۰۱۵ باشیم.
آیا حمله نظامی به تأسیسات اتمی در ایران به دوران ترامپ موکول خواهد شد؟
اما اگر بایدن تصمیم بگیرد که حمله به نقاطی در ایران را به رئیس جمهور منتخب دونالد ترامپ واگذار کند، ممکن است عوامل زیاد و ملاحظات مختلفی بر تصمیم رئیس جمهور جدید در کاخ سفید تأثیر بگذارد. با اینکه ترامپ به نتانیاهو پیشنهاد کرده بود که اول برنامه هستهای ایران را هدف قرار دهد و بعد نگران باقی مسائل باشد، اما خودش در واکنش به حملات موشکی رژیم ایران علیه اسرائیل، نظرات متناقض زیادی بیان کرده است.
ترامپ که از زمامداران مذهبی ایران بسیار متنفر است و از توانایی هستهای تهران نیز بیم دارد، استراتژی جدید و سختگیرانهای علیه آنها اتخاذ خواهد کرد و این استراتژی هدف اصلی سیاست خارجی آمریکا خواهد بود که احتمالا شامل اقدام نظامی، ارسال نیروهای بیشتر آمریکایی به منطقه خاورمیانه و فروش سلاحهای پیشرفته به اسرائیل میشود. با این حال، ترامپ همچنان در اقدام به جنگ جدیدی که ارتش آمریکا را به آن وارد کند، تردید دارد. ترامپ همچنین همیشه خود را بهترین شخص برای انجام مذاکرات معرفی میکند.
به گفته جیمز لینزی رئیس ارشد پژوهشگران در شورای روابط خارجی واشنگتن، ترامپ به سیاست «فشار حداکثری» دولت اول خود باز خواهد گشت که شامل گسترش تحریمهای آمریکا علیه رژیم ایران و تشدید اجرای تحریمهای موجود است تا آن را وادار به کاهش سطح برنامه هستهای و موشکهای بالستیک خود کند و همچنین حمایت از شبهنظامیان منطقهای یا همان «محور مقاومت» را محدود سازد.
گزینه نظامی راه حل نهایی آمریکا
با این حال، استراتژی فشار حداکثری برای موفقیت به زمان نیاز دارد و احتمالاً قدرتهای بزرگ دیگر این سیاست را تضعیف خواهند کرد زیرا چین و روسیه تحریمهای آمریکا و تحریمهای چندجانبه علیه رژیم ایران را همیشه نادیده گرفتهاند. بعید است که پکن و مسکو اکنون به این تحریمها پایبند باشند، مگر اینکه چیزی مهم از ایالات متحده در مقابل آن دریافت کنند، که ممکن است ترامپ تمایلی یا توانایی ارائه آن را نداشته باشد. اما اگر تهران باور کند که چین و روسیه از آن حمایت میکنند، مقاومت به یک استراتژی قابل قبولتر تبدیل میشود، و حتی ممکن است از مذاکرات به عنوان ابزاری برای خرید زمان و رفع نقاط ضعف خود استفاده کند.
اگر کمپین فشار حداکثری نتایج سریع به همراه نداشته باشد، احتمالاً درخواستها برای حمله ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران افزایش خواهد یافت. همچنین انتظار میرود ترامپ درخواستهایی را بشنود که از او میخواهند اسرائیل را برای حمله به نقاطی در ایران تشویق کند آنهم در حالی که میدانند اسرائیل توانایی نابود کردن تأسیسات هستهای زیرزمینی ایران را ندارد.
در نهایت، استفاده از نیروی نظامی ممکن است یک ضربهی شانسی باشد که فراتر از رویاهای طراحان خود به موفقیت بیانجامد و به آغاز عصری جدید و صلحآمیز در خاورمیانه منجر شود. اما شاید هم مانند آنچه در حمله به عراق اتفاق افتاد، درهای این منطقه را به سوی مشکلات زیادی باز کند که منطقه و ایالات متحده را برای سالهای آینده تحت تاثیر خواهد کرد.
*منبع: اندیپندنت عربی
*نویسنده: طارق الشامی روزنامهنگار متخصص در امور آمریکا و جهان عرب
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن