گزارش تحلیلی هفته؛ بازگشت به کاخ سفید در دنیایی متفاوت

- بازگشت ترامپ به کاخ سفید در حالیست که جهان در سال ۲۰۲۵ با چهار سال پیش بسیار متفاوت است.
- به نظر می‌رسد ترامپِ دور دوم ریاست جمهوری نیز با فردی که برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ قدم به کاخ سفید گذاشت تفاوت دارد.
- در چهار سال گذشته اتفاقات بسیاری روی داده که بازگشت طالبان به افغانستان، جنگ روسیه علیه اوکراین، حمله هفتم اکتبر و جنگ غزه و کشته شدن سران گروه‌های تروریستی و نیابتی و سقوط بشار اسد در سوریه را می‌توان از مهم‌ترین آنها به شمار آورد.
- در چنین شرایطی این موضوع که بطور کلی آمریکا و دولت جدید قصد دارد پرونده خاورمیانه را به کشورهای خود منطقه و به ویژه اسرائيل و پادشاهی سعودی واگذار کند، بسیار محتمل است.
- در این میان، اگرچه به نظر می‌رسد پرونده جمهوری اسلامی در رأس اولویت‌های دولت جدید آمریکا قرار ندارد اما از دو جهت برای آن دارای اهمیت است: یکی، سوزاندن کارت‌های احتمالی فشار بر غرب و منطقه که هنوز در دست تهران است؛ دیگری، گسترش «پیمان ابراهیم» با همکاری پادشاهی سعودی.

جمعه ۵ بهمن ۱۴۰۳ برابر با ۲۴ ژانویه ۲۰۲۵


دونالد ترامپ چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده پس از ۴ سال دوباره اول بهمن‌ماه (۲۰ ژانویه ۲۰۲۵) به عنوان چهل و هفتمین رئیس جمهور آمریکا به کاخ سفید بازگشت. او دومین رئیس جمهور در تاریخ این کشور است که پس از ترک کاخ سفید بار دیگر به این ساختمان به عنوان رئیس جمهور باز می‌گردد.

ترامپ در سخنرانی مراسم سوگند خود از برنامه یا برنامه‌هایش در رابطه با جمهوری اسلامی چیزی نگفت. هیچکدام از اولین احکام اجرائی که دونالد ترامپ امضاء کرد نیز برخلاف حدس و گمان‌ها در رابطه با جمهوری اسلامی نبود. اگرچه روز ۲۲ ژانویه دستور داد حوثی‌های یمن که به عنوان یکی از گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی شناخته می‌شوند و توسط دولت جو بایدن در سال ۲۰۲۱ از لیست سازمان‌های تروریستی خارجی آمریکا خارج شده بودند، دوباره در این فهرست قرار بگیرند.

مارکو روبیو وزیر خارجه دولت جدید نیز که ۲۲ ژانویه در یک گفتگوی تلفنی با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل تأکید کرد: «مشتاقانه منتظر است تا به مقابله با تهدیدات [حکومت] ایران بپردازد»، در حاشیه مراسم ورودش به ساختمان وزارت خارجه  فقط به این مسئله اشاره کرد که او خواهان فعال شدن «مکانیسم ماشه» در مورد جمهوری اسلامی است. بر اساس این مکانیسم، پس از طی روندی که در «برجام» قید شده، در نهایت با ارجاع موضوع به شورای امنیت سازمان ملل، این شورا قطعنامه ۲۲۳۱ را که سبب تعلیق تحریم‌های بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی شده، به رأی می‌گذارد و در صورتی که اکثریت کشورهای عضو شورا به تمدید آن رأی ندهند، آنوقت تمام تحریم‌های تعلیق‌شده، به صورت خودکار و بدون رای‌گیری مجدد فعال خواهند شد.

اولویت‌های آمریکا در سیاست خارجی

کشورهای عضو توافق هسته‌ای چند ماهی بیشتر برای ارائه درخواست رسمی فعال شدن «مکانیسم ماشه» فرصت ندارند. عمر این پیمان که در سال ۲۰۱۵ میلادی به امضاء رسید، در نیمه اکتبر سال ۲۰۲۵ به پایان خواهد رسید. علاوه بر این نباید از نظر دور داشت که ار اول ماه سپتامبر همین سال روسیه ریاست ادواری شورای امنیت سازمان ملل متحد را به دست خواهد گرفت و می‌تواند قرار گرفتن این درخواست را تا زمان «غروب برجام» به تعویق بیاندازد.

قبل از مارکو روبیو، در ماه دسامبر ۲۰۲۴ امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه که یکی از کشورهای امضاکننده‌ی برجام است، پیشنهاد فعال شدن «مکانیسم ماشه» را به شرکای اروپائی خود (آلمان و بریتانیا) داده بود.

با همه اینها اما به نظر می‌رسد پرونده جمهوری اسلامی در رأس اولویت‌های دولت جدید آمریکا در زمینه سیاست خارجی قرار ندارد. اگر بخواهیم به نوعی این اولویت‌ها را به ترتیب اهمیت برای آمریکا پشت یکدیگر قرار دهیم، باید مشکلات تجاری با جمهوری خلق چین و حضور گسترده‌ی این غول آسیائی در بازارهای جهانی را در صدر قرار دهیم. پس از آن نوبت به روسیه و جنگ آن کشور با اوکراین می‌رسد. در اولین روزهای بازگشت به کاخ سفید، دونالد ترامپ به ولادیمیر پوتین، تزار کرملین، در این زمینه هشدار داد و از او خواست «به این جنگ بیهوده« پایان دهد وگرنه «با تحریم‌های زیادی» مواجه خواهد شد. روابط با اروپا و به ویژه کیفیت همکاری در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نیز یکی دیگر از اولویت‌های دولت جدید آمریکا در زمینه سیاست خارجی است.

جمهوری اسلامی، مانع گسترش «پیمان ابراهیم»

البته پرونده جمهوری اسلامی برای دولت جدید آمریکا از دو جهت دارای اهمیت است ولی نباید از نظر دور داشت که دونالد ترامپ به دنبال «تغییر رژیم» در ایران نیست بلکه قصد دارد حکومت کنونی را با فشارهای سخت اقتصادی و تهدید به اقدام نظامی، پای میز مذاکره بکشاند و باقیمانده کارت‌هائی را که نظام و رهبرش علی خامنه‌ای هنوز برای فشار بر غرب و کشورهای منطقه  در دست دارند، از آنها بگیرد.

اقدامات آینده این دولت در منطقه خاورمیانه در جهت گسترش «پیمان ابراهیم» خواهد بود که در دور اول ریاست جمهوری دولت دونالد ترامپ آغاز شد، ولی نتوانست هدف اصلی خود را که برقراری روابط دیپلماتیک بین پادشاهی سعودی و اسرائیل بود، تحقق ببخشد. بسیاری حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳  حماس به خاک اسرائیل که به جنگ در غزه انجامید، مهم‌ترین اقدام جمهوری اسلامی برای جلوگیری از گسترش «پیمان ابراهیم» می‌دانند. حمله تروریستی هفتم اکتبر و جنگ غزه  و ویرانی این باریکه و کشته شدن هزاران تن از طرفین،  گسترش «پیمان ابراهیم» را در حال حاضر با مشکل مواجه ساخته است.

اینهمه در حالیست که جهان در سال ۲۰۲۵، با دوران قبلی ریاست جمهوری دونالد ترامپ بسیار متفاوت است. در چهار سال گذشته اتفاقات بسیاری روی داده که بازگشت طالبان به افغانستان، جنگ روسیه علیه اوکراین، حمله هفتم اکتبر و جنگ غزه و کشته شدن سران گروه‌های تروریستی و نیابتی و سقوط بشار اسد در سوریه را می‌توان از مهم‌ترین آنها به شمار آورد.

به نظر می‌رسد ترامپِ دور دوم ریاست جمهوری نیز با فردی که برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ قدم به کاخ سفید گذاشت تفاوت دارد. از همین رو این موضوع که بطور کلی آمریکا و دولت جدید قصد دارد پرونده خاورمیانه را به کشورهای خود منطقه و به ویژه اسرائیل و پادشاهی سعودی واگذار کند، بسیار محتمل است. دو کشوری که در صورت همکاری البته مخالفان بسار جدی خواهند داشت که شاید جمهوری اسلامی مهم‌ترین آنها نباشد چرا که برخلاف سال‌های گذشته در موضع ضعف قرار دارد. نیروهای شبه‌نظامی‌ نیز که به نیابت از حکومت ایران در منطقه آشوب‌ می‌کردند، در موقعیتی بسیار سخت بسر می‌برند و درگیر مشکلات داخلی خود و تلاش برای بازسازی ساختار و قدرت ازدست‌رفته‌ی خود هستند که شاید هرگز ترمیم نشود.

تغییر نگاه اروپا به جمهوری اسلامی

نه تنها نیروهای نیابتی، بلکه حکومت‌های متحد جمهوری اسلامی نیز مانند دولت حماس در باریکه غزه و یا رژیم بشار اسد در سوریه فرو ریختند، یا چون لبنان دیگر بازیچه دست تهران نیستند و یا مانند عراق در تلاش برای حفظ قدرت، نگاه خود را از تهران به سمت واشنگتن و غرب معطوف کرده‌اند.

مسئله دیگری که نمی توان از نظر دور داشت، تغییر نگاه کشورهای اروپائی به جمهوری اسلامی است. امروز، برخلاف سال‌های دوره اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ، قدرت‌های اروپائی دیگر حوصله تحمل سیاست‌های منطقه‌ای حکومت ایران را ندارند و بیش از گذشته نگران برنامه‌های هسته‌ای آن هستند. حمایت جمهوری اسلامی از روسیه در جنگ اوکراین، یکی از دلایل عمده تغییر نگاه کشورهای اروپائی به آن است. در دو سال آخر ریاست جمهوری جو بایدن، ما شاهد اتخاذ مواضع سخت‌تر کشورهای اروپائی در رابطه با رژیم ایران حتی در مقایسه با سیاست‌های آمریکا بودیم. در حقیقت در سال‌های اخیر اروپا نقش «پلیس بد» را بر عهده گرفته، در حالی که دولت جو بایدن تلاش داشت به عنوان «پلیس خوب» در صحنه باشد.

دولت جدید آمریکا در ماه‌های پیش رو در خاورمیانه با «مشکلی» به نام ترکیه نیز مواجه است که پس از سرنگونی رژیم بشار اسد نقشی مهم بر عهده گرفته است. ترکیه رجب طیب اردوغان، کشور متحد آمریکا در پیمان ناتو را که رویای احیای «امپراتوری عثمانی» را در سر می‌پروراند، نمی‌توان نادیده گرفت. بنا بر آخرین گزارش کمیته‌ای که در اسرائیل جهت بررسی نیازهای این کشور در مقابل تهدیدات خارجی تشکیل شده و ریاست آن با ژنرال ذخیره یعقوب نگل رئیس سابق شورای امنیت ملی اسرائیل است،  امکان درگیری مستقیم ترکیه با اسرائیل یک تهدید جدید و جدیست.

جاه‌طلبی ترکیه و رویای احیای «امپراتوری عثمانی»

در این گزارش اشاره شده است  که «جاه‌طلبی‌های ترکیه» برای «احیای نفوذ خود در دوران امپراتوری عثمانی» موجب تشدید تنش با اسرائیل خواهد شد و می‌تواند «به درگیری مستقیم بین دوکشور» منجر شود. گزارش یعقوب نگل به این نتیجه رسیده است که سوریه وابسته به ترکیه «می‌تواند در آینده نزدیک تهدیدی خطرناک‌تر از [جمهوری اسلامی] ایران باشد.» این ژنرال ذخیره اسرائیلی معتقد است که نیروهای تحت حمایت ترکیه در سوریه می‌توانند به عنوان نیروهای نیابتی آنکارا «به بی‌ثباتی در منطقه دامن بزنند.» نباید از نظر دور داشت که ترکیه در سال‌های اخیر روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل به حالت تعلیق درآورده و همزمان میزبان برخی از رهبران حماس است که مجبور به ترک قطر شده‌اند و همچنین همراه با این امیرنشین خلیج فارس تحت حمایت «اخوان المسلمین» قرار دارد.

اینک جمهوری اسلامی با بازگشت دونالد ترامپ سه گزینه در مقابل دارد:

«نه جنگ و نه مذاکره» از دید رهبران جمهوری اسلامی بهترین گزینه است. تلاش برای حفظ موقعیت کنونی و انجام مذاکراتی که اتلاف وقت هستند و نمی‌توانند به نتیجه‌ای برسند، اما برای تهران وقت می‌خرند، دکترین اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهد. باید دید آیا اینبار سیاست‌ فشار حداکثری دولت آمریکا خواهد توانست جمهوری اسلامی را مجبور به تغییر در این سیاست کند یا مانند گذشته با وجود مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم‌ها در همین مسیر گام خواهد برداشت.

گزینه دوم که فعلا نه در دستور کار جمهوری اسلامی و نه دولت آمریکا قرار دارد، رویاروئی نظامی است. البته اگر کاسه صبر اسرائیل لبریز شود و دست به اقدام نظامی بزند، آنوقت آمریکا، خواسته یا ناخواسته و مستقیم یا غیرمستقیم، قدم به جنگی خواهد گذاشت که می تواند بقای جمهوری اسلامی را با توجه به مشکلات کنونی اقتصادی و اجتماعی با خطر جدی روبرو کند.

البته علی خامنه‌ای گزینه سومی هم دارد و آن نوشیدن جام زهر جدید و توافقی همه‌جانبه با آمریکای دونالد ترامپ است. ولی آیا چنین توافقی که به نظر می‌رسد فقط با  عقب‌نشینی تمام‌عیار جمهوری اسلامی احتمال دارد به دست آید، می‌تواند همزمان بقای آن را نیز تضمین کند؟! تناقضی که هیچ جذابیتی برای رهبر نظام ندارد ولی با اینهمه به اختلاف نظر درون حکومت دامن می‌زند. آیا این اختلاف نظر روند ریزش داخل جمهوری اسلامی را تسریع خواهد کرد؟ یافتن پاسخی برای این پرسش‌ها ساده نیست و به عوامل بسیاری بستگی دارد که تنها گذشت زمان آنها را روشن خواهد کرد.

[کیهان لندن شماره ۴۹۷]

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۵ / معدل امتیاز: ۴٫۹

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=368427