محمد حیدری – در شرایط کنونی ایران، که هدف سرنگونی رژیم جمهوری جانیان اسلامی و استقرار یک سکولاردموکراسی با حفظ تمامیت ارضی کشور و یک ملت- یک کشور برای دستیابی به آزادی و رفاه است، و اقدامات تروریستی رژیم کاسه صبر کشور دموکراتیک و مدرن منطقه را لبریز کرده و جهان به پشتیبانی از اسراییل آمده است، گرد آمدن حول شاهزاده رضا پهلوی و حمایت از ایشان جهت پیشبرد انقلاب ملی اهمیتی حیاتی دارد.
متاسفانه در فضای مخدوشی که حتی برخی از دوستان ایرانگرا و صاحبنظر در دام آن افتادهاند و به دلیل گرد و غبارهای برخاسته نمیتوانند که حیاتی بودن و ضرورت رهبری شاهزاده رضا پهلوی برای پیروزی انقلاب ملی را دریابند، و حتی با بدفهمی، رهبری واحد ملی و سیاسی را در تعارض با پلورالیسم و اصول لیبرال دموکراسی میپندارند، مجبوریم که مروری پایهای در موضوع انواع رهبری و دلیل مناسب بودن رهبری شاهزاده و اهمیت ویژه آن داشته باشیم.
بر اساس نظریه جامعهشناس برجسته آلمانی، ماکس وبر، سه گونه مقبولیت و اقتدار برای رهبری سیاسی، ملی و اجتماعی وجود دارد: سنتی، عقلانی-قانونی، و کاریزماتیک. در این چارچوب وبری، رهبری شاهزاده رضا پهلوی ترکیبی از مقبولیت سنتی و عقلانی-قانونی است که نسبت به اقتدار صرفاً کاریزماتیک ( که مورد نظر بسیاری از نسل پنجاه و هفتی و پیروان فکری آنان و یا ناخودآگاه متاثر از آنانست) مزایای بسیار قابلتوجهی دارد.
اقتدار سنتی بر پایه سنتها و تجربه دیرینه جامعه استوار است و مقبولیت خود را از خاطر و ذهن مردم جامعه میگیرد. در این نوع رهبری، رهبر ملی و سیاسی به دلیل پیوند با گذشته و خاطرات دلپذیر تاریخی پذیرفته میشود. در مورد شاهزاده رضا پهلوی، پیشینه خانوادگی و نقش بسیار درخشان و مثبت خاندان پهلوی در تاریخ معاصر ایران ایجاد حس اعتماد و آشنایی در میان مردم حامی ایشان کرده است. وبر میگوید که رهبری بر مبنای مقبولیت سنتی آنست که از عرفهای دیرینه یک جامعه نشأت میگیرد. این نوع مقبولیت رهبری، برخلاف تصور رایج اندیشه ۵۷ی، لزوماً با پلورالیسم و اصول لیبرال دموکراسی در تضاد نیست و به معنای ایجاد استبداد سیاسی نمیباشد.
در جوامعی چون ایران که سنتها و نهادهای تاریخی عمیقاً ریشهدار هستند، مقبولیت سنتی میتواند به عنوان عاملی برای تحرک اجتماعی جهت افزودن به پایگاه انقلاب میلیونی و نیز برقراری ثبات و انسجام اجتماعی مورد نیاز برقراری لیبرال-دموکراسی عمل کند. این نوع مقبولیت رهبری، با تکیه بر مقبولیت تاریخی و فرهنگی، میتواند به عنوان پلی برای گذار به نظامهای دموکراتیک و پلورالیست عمل نماید. چنانکه در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم چنین شد و ژاپن پس از شکست در جنگ جهانی دوم، با حفظ نهاد امپراتوری به عنوان نمادی از رهبری بر اساس مقبولیت سنتی، تحت رهبری امپراتور هیروهیتو، به بازسازی کشور پرداخت و با پذیرش اصلاحات دموکراتیک و تدوین قانون اساسی جدید در سال ۱۹۴۷، به گذار موفقیتآمیز ژاپن به یک لیبرال دموکراسی کمک کرد. یا اسپانیای پس از فرانکو که پس از مرگ ژنرال فرانسیسکو فرانکو در سال ۱۹۷۵، تحت رهبری خوان کارلوس که نمادی از مقبولیت سنتی بود، به سوی لیبرال- دموکراسی گذار کرد و خوان کارلوس نقش مهمی در انتقال مسالمتآمیز قدرت و تدوین قانون اساسی دموکراتیک ایفا نمود. بنابراین، رهبری بر اساس مقبولیت سنتی، در صورت تطبیق با شرایط مدرن و پذیرش اصلاحات (چنانکه شاهزاده رضا پهلوی دهههاست بدان همت کرده است)، میتواند بهعنوان بستری برای گذار به لیبرال دموکراسی عمل کند.
از سویی دیگر، اقتدار عقلانی- قانونی بر اساس دستاوردهای انقلاب مشروطه است که مقبولیت و مشروعیت خود را از آن واقعه درخشان تاریخی به دست میآورد. انقلاب مشروطه ایران در اوایل قرن بیستم، با هدف محدود کردن قدرت مطلقه و ایجاد نظامی مبتنی بر قانون و عدالت شکل گرفت. پیوند شاهزاده رضا پهلوی و گفتمانی که وی برساخته است، با میراث مشروطهخواهی غیرقابل کتمان است و مقبولیت عقلانی- قانونی رهبری شاهزاده رضا پهلوی را توضیح میدهد.
در مقابل، اقتدار کاریزماتیک «عمام آفتابه به دست» را داشتیم که اندیشه پنجاه و هفتی جذب آن شد و با دیدن تصویر خمینی جلاد در ماه، به او تواناییها و ویژگیهای خارقالعاده نسبت داد و از او پیروی کرد. همین حالا هم، اندیشه ۵۷ی آرزومند چنین اقتداریست که تنها در شرایط بحرانی ظهور میکند و مانند هندوانه دربسته است.
تجربه انقلاب مارکسیستی- اسلامی ۱۳۵۷ نشان داد که رهبری مبتنی به اقتدار کاریزماتیک میتواند به بیثباتی و ظهور نظامهای استبدادی منجر شود. بنابراین، ترکیب اقتدار سنتی و عقلانی- قانونی در رهبری شاهزاده رضا پهلوی میتواند با ایجاد ثبات و مقبولیت مردمی، از تکرار تجربه ۵۷ جلوگیری کند.
صحنه حتی از زمان خیزش مهسا نیز شفافتر است! رهبری شاهزاده رضا پهلوی و حمایت از آن، نه مغایر با پلورالیسم و نه مغایر با سکولاردموکراسی است. پس چرا برخی این تصور را القا میکنند که رهبری ملی و سیاسی شاهزاده میتواند بازتولید استبداد باشد و مغایر پلورالیسم یا سکولار دموکراسی؟!
چرا برخی دچار چنین بدفهمی عمیقی هستند که حمایت از رهبری ملی و سیاسی شاهزاده به معنای عدول از اصول لیبرال دموکراسی است؟!
اصلاحطلبان لمیده در آغوش رژیم جمهوری جانیان اسلامی و حتی برخی از گروههای مخالف رژیم در جبهه خودی، بطور مستمر تلاش میکنند که تصویر رهبری شاهزاده رضا پهلوی را به عنوان یک تهدید برای دموکراسی ترسیم کنند. این تبلیغات هدفمند، با استفاده از نگرانیهای تاریخی که درست و غلط در اذهان انباشته شده سوار میشود تا حمایت عمومی از رهبری شاهزاده رضا پهلوی را تضعیف کند!
معرفی و تاکید بر رهبری شاهزاده به معنای پذیرش استبداد فردی و یا حاکم شدن فرد بر سرنوشت ملت در آینده پس از سرنگونی رژیم نیست. آنانی چنین ترس و واهمهای دارند که نه به فاعلیت خود و امکان تاثیرگذاری خویش بر جامعه باور دارند و نه به شاهزاده و اینکه هدف ایشان تحقق سکولار دموکراسی در فردای ایران است اعتماد دارند، و نه عدم کنشگری و مقاومت ملت ایران در برابر ظلم و استبداد بر آنان ثابت شده است.
برخی به دلیل عدم اعتماد به توانایی خود در مشارکت دموکراتیک و تأثیرگذاری در آینده، هر نوع رهبری و حمایت از رهبری را به عنوان پذیرش سلطه تلقی میکنند. این افراد بجای پذیرش نقش فعال خود در ایجاد ساختارهای دموکراتیک، از اساس با هر نوع رهبری مخالفت میکنند تا جایی که خیل عظیم مخالفان رژیم را در مقابل حکومت بیسر و در برابر جهان بیرهبر معرفی میکنند. غافل از اینکه این رویکرد آنان، خیانت به ملت اسیر چنگال رژیم جمهوری جانیان اسلامی در ایران اشغالی و به نوعی تکرار همان «رهبر منم، رهبر تویی» است.
کسانی که رهبری شاهزاده را نشانه تمامیتخواهی میدانند، ممکن است از این مفهوم ساده اما اساسی آگاهی کافی نداشته باشند که رهبری واحد ملی و سیاسی در فرآیند یک انقلاب به معنای استبداد یا تمرکز قدرت مطلق نیست، بلکه به معنای ایجاد وحدت و هماهنگی در میان مردم و مخالفان رژیم و جهان است.
در این میان، نفوذیهای رژیم نیز بیکار ننشستهاند و با القای اینکه حمایت از رهبری ملی و سیاسی شاهزاده رضا پهلوی معادل فردگرایی و تندروی است، به بدبینیها نسبت به هرگونه رهبری واحد ملی و سیاسی دامن میزنند تا افراد نپذیرند که یک رهبر واحد ملی و سیاسی میتواند نماینده یک حرکت جمعی باشد و نه منافع شخصی.
شاهزاده رضا پهلوی بارها تاکید کرده است که مردم تصمیمگیرنده نهایی هستند و اراده نهایی برای تصمیمگیری از آنِ ملت ایران است و هدف شاهزاده رضا پهلوی تسهیل مسیر گذار به سکولاردموکراسی است و نه تصاحب قدرت و برقراری استبداد. چنانکه نلسون ماندلا با رهبری خود سرنگونی رژیم آپارتاید را ممکن کرد و دموکراسی را ممکن نمود.
اما ما موظف و مجبوریم که از این انسداد سیاسی عبور کنیم. ما بدون حمایت پر قدرت مردمی در کف جامعه و در درون و بیرون ایران از شاهزاده رضا پهلوی، نمیتوانیم از وی انتظار معجزه در پیشبرد فشار حداکثری به رژیم و حمایت حداکثری از مبارزین انقلاب ملی را داشته باشیم. نشان دادن حمایت علنی از رهبر انقلاب ملی، توجه قدرتهای موثر جهانی به لزوم سرنگونی رژیم جمهوری جانیان اسلامی را ممکن میسازد و پادزهر هر مذاکره و معاملهای با رژیم است.
*محمد حیدری سخنگو و دبیر هیأت اجرایی جمعیت جمهوریخواهان حامی شاهزاده رضا پهلوی