رضا چاوک – پنجاه و چهارمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم روتردام که از ۳۰ ژانویه آغاز شده بود، روز یکشنبه ۹ فوریه به کار خود پایان داد. مدیریت امسال جشنواره با وانیا کالوجرچیچ Vanja Kaludjercic بود.
امسال ۴۸۲ فیلم (۲۳۴ فیلم بلند، ۲۴۸ فیلم کوتاه و نیمهبلند) از ۹۴ کشور در بخشهای مختلف این جشنواره در ۱۴۰۵ نوبت اکران به نمایش درآمدند. در این میان ۲۰۱ فیلم اولین نمایش جهانی را در این جشنواره داشتند. ویژگی فستیوال فیلم روتردام در اینست که با وجود این حجم از نمایش برای بیش از سیصد هزار تماشاگر مشتاق و حدود سه هزار میهمان، معمولاً صندلی هیچ نمایشی خالی نمیماند.
امسال نیز چون سالهای گذشته نمایش فیلمهای مستقل و تجربی در کانون توجه این جشنواره قرار داشت.
فیلم های بازگشایی و پایانی جشنواره
جشنواره با فیلم هلندی «فابولا» Fabula ساخته میشیل تن هورن Michiel ten Horn گشایش یافت و با فیلم «شهر میدان نبرد است» This City is a Battlefield پایان یافت. این فیلم اثر فیلمساز اندونزیایی مولی سوریا Mouly Surya است که با کمک مالی فوندز هوبرت بالز وابسته به فستیوال فیلم روتردام ساخته شده بود.
بخش مسابقه و جایزه
جشنواره جهانی فیلم روتردام گرچه در سالهای اول به صورت غیرمسابقهای برگزار میشد، ولی از سال ۱۹۹۵ به شکل رقابتی درآمد و جایزهای به نام جایزه ببر Tiger Award نیز به برگزیدگان خود اهدا میکند.
امسال نیز هیئت داوران بخش اصلی جشنواره، متشکل از پنج فیلمساز یا دست اندرکار سینما بودند. یکی از اعضای هیئت داوران سهیلا گلستانی بازیگر فیلم «درخت انجیر معابد» از محمد رسولاف بود ولی به علت ممانعت رژیم جمهوری اسلامی از خروج او، نتوانست در جشنواره حضور پیدا کند.
امسال چهارده فیلم برای دریافت سه جایزه ببر طلایی و چهل هزار یورو جایره نقدی رقابت داشتند که سرانجام فیلم «آتش یا مرگ» Fiumo O morel ساختهی ایگو بسینوویچ Igor Bezinović فیلمساز کرواسی به عنوان برنده ببر طلایی این دوره جشنواره معرفی شد.
همچنین دو جایزه ده هزار یورویی ویژه هیئت داوران به فیلمهای L,abre de I,authenticte از سامی بلوجی Sammy Baloji از جمهوری کنگو و فیلم «در خانه والدینم» Im haus meiner Eltem ساختهی تیم الریش Tim Ellrich از آلمان تعلق گرفت.
همزمان با اهدای جوایز بالا، «انجمن بینالمللی منتقدان فیلم» نیز از میان پانزده فیلم شرکتکننده در بخش «آینده درخشان»، فیلم «اتش یا مرگ» Fiumo O morel ساختهی ایگور بسینوویچ Igor Bezinović را بهترین فیلم تشخیص داد و جایزه منتقدان را به وی اهدا کرد.
فیلمهای برگزیده تماشاگران
در این بخش بازدیدکنندگان جشنواره بیشترین آرای خود را به فیلم «من هنوز اینجام» I’m still here به کارگردانی والتر سالس Walter Salles از برزیل و فرانسه دادند و این فیلم مقام اول انتخاب تماشاگران را به خود اختصاص داد و برنده جایزه ده هزار یورویی این بخش شد.
فیلمهای کوتاه
دراین بخش ٢۵ فیلم کوتاه (حداکثر ۶۳ دقیقهای) شرکت داشتند که در پایان فیلمهای Merging bodies ساختهی آدریان پاچی Adrian Paci از ایتالیا، فیلم «یک دگردیسی» A Metamorphosis به کارگردانی آنگ لین تل Aung Lin Htel از میانمار و فیلم Temo Re ساختهی آنکا گوجابیدزه Anka Gujabidze از گرجستان، اول تا سوم شدند و جایزه پنج هزار یورویی بطور یکسان به هر کدام از سازندگان آنها اهدا شد.
فیلمهای ایرانی شرکتکننده در جشنواره
امسال پنج فیلم ایرانی و یک فیلم از کانادا به زبان فارسی در جشنواره حضور داشتند.
«درخت انجیر معابد» The Seed of the Sacred Fig
بر خلاف سالهای اخیر که نمایش فیلمهای رسولاف در جشنواره فیلم روتردام بدون حضور او نمایش داده میشد و هربار فضای جشنواره مملو از درخواست برای رفع ممنوع الخروجی و یا آزادی او بود، امسال رسولاف همزمان با نمایش فیلم «درخت انجیر معابد» به عنوان میهمان ویژه فستیوال حضور داشت.
هرچند این فیلم در بخشهای رقابتی جشنواره شرکت نداشت ولی استقبال بینظیری توسط تماشاگران مشتاق هلندی از این فیلم به عمل آمد. رسولاف در فیلم «درخت انجیر معابد» به طرز ماهرانهای فعالیتهای سیاسی را با درام خانوادهای ازهمگسیخته بهم پیوند میزند. اعضای خانواده در بستر اعتراضات زن، زندگی، آزادی، واکنشهای متفاوتی دارند.
دختران نوجوان (رضوان و ثنا) از سرنوشت نامعلوم دوست خود صدف که در جریان تظاهرات خیابانی مجروح و اسیر شده، شوکه شدهاند. در همین حال، پدرشان (ایمان) به عنوان بازرس تحقیق منصوب میشود و تحت فشار قرار میگیرد تا برای محاکمه معترضان دستگیر شده شتاب و شدت عمل بیشتری داشته باشد. نیمه دوم فیلم هیجانانگیزتر است و در آن «ایمان» دچار پارانوئید فزاینده علیه همسر و فرزندانش میشود.

«تهران، تاریخ ناتمام» Tehran, An Unfinished History
«تهران، تاریخ ناتمام» فیلم بلند و تاثیرگذار دیگری بود از سعید نوری. این فیلم مستند، نگاهی گسترده به شهری دارد که دیگر وجود ندارد: شهری با تضادهای بزرگ، تضادهای قابل مشاهده و کمتر قابل مشاهده.
سینمای قبل از ۱۹۷۹ ایران یکی از غنیترین و ناشناختهترین گنجینههایی است که در مورد آن بسیار کم نوشته شده- حتی به فارسی. به لطف حمایت سخاوتمندانه آرشیو فیلم ملی ایران، سعید نوری در طول چهار پنج سال از میان صدها فیلم ساخته شده قبل از انقلاب و تبدیل دیجیتال آنها، ساکنین تهران و مردان و زنانی را که با آرزوهای متفاوت از روستاها و شهرستانهای مختلف راهی پایتخت میشوند روایت میکند.
تهرانی که در این فیلم میبینیم یا مدتهاست از بین رفته یا به گفته برخی زیرزمینی شده است: شهری جهانی با جدیدترین مدهای لندن و پاریس، اما همچنین شهری با شکاف بسیار دردناک بین غنی و فقیر.
سینمای ایران با همه اینها برخورد کرد، گاه بسیار ملودراماتیک، سپس با ظرافت، صادقانه و ملایم. «تهران، تاریخ ناتمام» هدیهای است برای همه سینمادوستان کنجکاو و همه تاریخدانان سینما که میدانند نه تنها جامعهشناس، بلکه باید رویاپرداز نیز باشند.
«جماعت» The Crowd
سهند کبیری کارگردان با استعداد ایرانی، اولین فیلم بلند خود، به نام «جماعت» را به جشنواره فیلم روتردام آورد. با توجه به اینکه این فیلم بدون مجوزهای رایج از وزارت ارشاد و سایر ارگانهای دولتی ساخته شده و هر لحظه امکان لو رفتن پروژه و ممانعت از ادامه ساخت می رفت، کبیری این فیلم را در دوازده روز فیلمبرداری کرد. فیلم «جماعت» پرترهای است که زندگی روزمره نسل زِد و باهوش ایران را ترسیم میکند و حال و هوای تازهای به سینمای ایران میبخشد.
گروهی از جوانان در تدارک یک جشن خداحافظی برای دوستشان (رامان) هستند که در حال مهاجرت است. دوستان رامان راهی عالی برای این وداع پیدا می کنند. با این حال، برنامه های پارتی با درگیری مواجه میشود. از جمله یک بحث حل نشده بر سر دوستی که در یک تصادف جان خود را از دست داده و یک برادر بزرگتر محافظه کار که زندگی این جوانان را با دیده تحقیر مینگرد، تلاش می کند تا پارتی را متوقف کند.
سهند کبیری تلاش میکند پرترهای شخصی از زندگی جوانان طبقه متوسط ایران معاصر را به تصویر بکشد: پر جنب و جوش و چالشبرانگیز. در روزهای نمایش فیلم سعید کبیری کارگردان فیلم و بیش از ده نفر از بازیگران و دیگر عوامل فیلم در جشنواره حضور داشتند.
«سانشاین اکسپرس» Sunshine Express
«سانشایناکسپرس» نخستین فیلم بلند و داستانی امیرعلی نوایی است که در تهران ساخته شده و اولین نمایش جهانی خود را در فستیوال روتردام داشت.
شرکتکنندگان که هر کدام در یک بازی، نقشی از یک شخصیت خاص به آنها اختصاص داده شده، در یک سفر خیالی با یک قطار دکوری به جزیرهای میروند تا برنده یک جایزه نقدی شوند، پس از آن، رقابت آنها تبدیل به دنیای کوچکی از محدودیتهایی میشود که در زندگی واقعی خود تجربه میکنند.
آنها در این بازی بینام به نقطه عزیمت میرسند. در آنجا یک بازرس شناسههای آنها را چک میکند و قبل از اینکه سوار قطار ساختگی به جزیره خیالی هرمیا شوند به آنها گفته میشود که نقش کدام شخصیت را بازی میکنند.
آنها باید شخصیت خود را برای برنده شدن حفظ کنند و تمام وظایف را انجام دهند. اما با حرکت قطار، برخی از شرکتکنندگان این احساس را پیدا میکنند که چیزهای بیشتری برای بازی وجود دارد. قطار به طرز آزاردهندهای به عامل واقع گرایانهای تبدیل میشود که مقصد واقعی آن نامشخص است.
«سانشاین اکسپرس» یک فیلم تمثیلی درخشان است درباره اینکه چگونه نظامهای توتالیتر خود را از طریق همدستی جمعی حفظ میکنند. نوایی این مفهوم را با عناصر رقابتی یک مسابقه تلویزیونی و جرعهای از فضای کافکایی در هم میآمیزد تا دنیایی را خلق کند که بازتابی از زندگی شرکتکنندگان است. این بازی هیچ آزادی به همراه ندارد، بلکه برعکس، اسارت آنها را تشدید میکند، چرا که اراده آزاد در آن توهمی بیش نیست و اجبار همواره با خشونت همراه نیست، بلکه میتواند از طریق دستکاریهای روانی و عاطفی اعمال شود.
در جهانی که ترس بر آن حکمفرماست، نوایی درام خود را به گونهای فزاینده خفقانآور میسازد تا نشان دهد که حتی افراد درستکار نیز ممکن است به انجام بیرحمانهترین اعمال سوق داده شوند.
بجزامیر علی نوایی چند تن دیگر از دست اندرکاران و بازیگران فیلم، از جمله بابک کریمی در جشنواره روتردام حضور داشتند.
«غفلت» Negligence
این فیلم قدیمی که در سال ۱۳۳۲ ساخته شده، به سفارش جشنواره فیلم روتردام توسط سعید نوری از فیلمخانه ملی ایران تهیه و تبدیل به دیجیتال شده و به جشنواره آورده شد.
«یک زبان جهانی» Une langue universelle
علاوه بر پنج فیلم ایرانی، فیلم کانادایی «یک زبان جهانی» با بازیگران ایرانی و به زبان فارسی نیز در جشنواره حضور داشت.
در شهری که ترکیبی از مانیتوبای معاصر و تهران دهه نود است، مسیرهای دو دختر، یک راهنمای تور و یک کارمند دولتی بهم گره میخورد. این دو دختر جوان و پرانرژی تلاش میکنند اسکناس یخزده ای را از دل سرما بیرون بکشند. یک راهنمای تور گروهی گیج و مبهوت را در شهری زمستانی هدایت میکند و یک کارمند دولتی پیادهروی طولانی خود را به سمت خانه آغاز میکند.
در این شهر عجیب و غریب و منحصر به فرد، زبان فارسی را میتوان بر تابلوی رستوران زنجیرهای تیم هورتون مشاهده کرد، «مخزن دستمال کاغذی» به عنوان یکی از بناهای شاخص شهر شناخته میشود و یک کیف گمشده که روی نیمکتی قرار دارد، عنوان میراث جهانی یونسکو را به خود اختصاص داده است!
ماتیو رانکین فیلمساز کانادایی با این فیلم نه تنها یادآور طراحی صحنههای خاص وس اندرسون است، بلکه به زیبایی از شاعرانه بودن موج نوی سینمای ایران و علاقهاش به سینمای مؤلف ایرانی الهام میگیرد. او با این فیلم، عشق خود را به وینیپگ (شهری در غرب کانادا) و سینمای ایران در ادای احترامی دلنشین و منحصر به فرد به نمایش میگذارد. فیلم ترکیبی است خلاقانه از طنز، احساس و فضای سوررئال.