سیاوش پندار – در روزی که ژنو شاهد اشکهای آزادی بود، شاهزاده رضا پهلوی در میان صدای همخوانی سرود «ای ایران» با قدمهایی که هر یک حکایت از درد و شکوه ایران داشت، به سوی تریبون رفت. نه تنها به عنوان یک رهبر، بلکه به عنوان نمادی از هزاران سال تاریخ و فرهنگی که در برابر ستم ایستاده و به نمایندگی از مردمی که در مبارزه برای آزادی هرگز تسلیم نشدهاند.
شاهزاده رضا پهلوی در ژنو، تجلی روح هزاران ساله ملت ایران بود. وقتی بغض چهل و شش ساله ایران در گلوی شاهزاده شکست، گویی اشکهای همه ما در سراسر گیتی در یک لحظه سرازیر شد و یکی از لحظات دراماتیک تاریخ ایران رقم خورد. اشکهایی فروخورده از اشک آریامهر در ۲۶ دی ماه ۵۷ تا پشت بام مدرسه رفاه و تا خیابانهای ایران در سال ۱۴۰۱ و تا همین امروز. این اشکها، نه اشک ضعف، بلکه اشک شور و شوق به آزادی بودند، اشکهایی که هر قطرهشان حکایت از سالها تلاش برای آزادی ایران داشت، اشکهایی که غم دیروز را به امید امروز برای بازگشت دوباره ایران به دوران قدرت و آزادی خود به رهبری شاهزاده رضا پهلوی بدل کرده است.
ایرانیان در این روز باشکوه در خیابانهای ژنو، با دلهایی که برای وطن میتپید، بار دیگر با وحدتی بینظیر گرد هم آمدند و با شعارهای «جاوید شاه»، «شاه رضا پهلوی» و… که هر فریادشان، یک تجدید سوگند همراهی و وفاداری به شاهزاده رضا پهلوی در مسیر ساختن ایرانی آزاد و آباد بود، حماسهای بزرگ خلق کردند.
آنجا که شاهزاده با صدایی که از اعماق جانش برمیخاست، با قلبی که برای هر ایرانی میتپید، خطاب به جهان گفت: «ما منتظر چراغ سبز قدرتهای خارجی نیستیم و ایرانیان نیاز به ترحم و دلسوزی ندارند» و این سوال را خطاب به جامعه جهانی مطرح کرد که «آیا کنار ما خواهید ایستاد؟» جملهای بود برخاسته از قلب ایران و مانیفست شاهانهای از جنس کلام آریامهر. اعلامیه استقلالی بود که نشان داد ما، ایرانیان، برای آزادی و وحدت خودمان میجنگیم، دست در دست هم، با یا بدون همراهی جهان، با روحی شکستناپذیر.
فراز دیگری از سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی در این سخنرانی بی نظیر جایی بود که گفتند: «ما هرگز، هرگز اجازه نخواهیم داد کشورمان تکه تکه شود.» این جمله بیانی قدرتمند و شاهانه به نمایندگی از ملت بزرگ ایران بود که بار دیگر تعهد شاهزاده به وحدت و تمامیت ارضی ایران را نشان داد تا همگان بدانند در حفاظت از تمامیت ایران، ملت ایران متکی به ارادهای استوار و محکم، ایستاده است.
شاهزاده رضا پهلوی در ژنو فقط سخنرانی نکرد، بلکه مانند پادشاهی از دل تاریخ ایران همراه و همداستان با ملت ایران حماسهای نوشت، حماسهای که امید را دوباره زنده کرد، که قلبها را بهم پیوند داد و به همه یادآوری کرد که ایران، با تمام رنجها و امیدهایش، هنوز زنده است و هنوز برای آزادی میجنگد. او با هر کلمه، با هر اشک و با هر تنفس، به ما یادآوری کرد که ایران، با تمام تاریخ و فرهنگاش، سزاوار آزادی است، و ما، همه با هم، آن را به دست خواهیم آورد.
*سیاوش پندار استاد علوم سیاسی