با پایان پنجمین دور انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دور نخست دهمین دور مجلس شورای اسلامی به نظر میرسد که با وجود رد صلاحیتهای گسترده امید اصلاحطلبان به ناامیدی بدل نشده است. «فهرست امید»، فهرست مورد حمایت اصلاحطلبان و حامیان دولت حسن روحانی، در انتخابات مجلس شورای اسلامی همه ۳۰ صندلی حوزه تهران را از آن خود کرد و تا اینجا ۸۳ نفر از این فهرست به مجلس راه یافتهاند. در مجلس خبرگان نیز از ۱۶ صندلی حوزه تهران ۱۵ نفر از این فهرست راهی مجلس شدند و محمد یزدی رئیس فعلی خبرگان رهبری و محمدتقی مصباح یزدی پدر معنوی جبهه پایداری از راهیابی به یکی از حساسترین دورههای مجلس خبرگان بازماندند.
حالا اصلاحطلبان خود را برای دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی آماده میکنند و محمدرضا عارف منتخب اول تهران و رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان از جوانان اصلاحطلب خواسته است تا تنورانتخابات را گرم نگاه دارند.
دستارودهای اصلاحطلبان در انتخاباتی که بسیاری از چهرههای شاخص آنها رد صلاحیت شده بودند تا حدودی مشخص است اما هزینههای ائتلافی که آنها با گروههای حامیان دولت و اصولگرایان معتدل انجام دادند چیست؟
سیامک قادری روزنامهنگار در این باره به کیهان لندن میگوید: «ائتلافهایی که معمولا در نظامهای پارلمانی صورت میگیرد در چارچوبهایی روشن و بر پایه پرنسیبهای حزبی با هدف سهیم شدن در قدرت است و این ائتلافها بیشتر با گروههایی صورت میگیرد که از نظر تفکر، روش و هدف با هم مشابهت داشته باشند. اصلاحطلبان در هر دو مجلس با کسانی ائتلاف کردهاند که از نظر فکری، عملی و سابقه فعالیت سیاسی در مقابل آنها بودهاند».
به گفته او «شاید بتوان از منظر دستاوردهای یک جدال انتخاباتی مرسوم، نتیجه انتخابات را برای نیروهای تحولخواه و تغییرطلب شیرین دانست اما مشکل اصلی این است که چنین ائتلافی با توجه به بیآبرو بودن طیف سرسپردگان ولایت موجب درهمآمیختگی تفکر اصلاحطلبی با گروه مقابل شده است».
این روزنامهنگار اضافه میکند که به نظر نمیرسد این پیروزی بتواند مسیر بازگشت چهرههای شاخص اصلاحطلب را که در سال ۸۸ از ردههای حکومت کنار زده شدند، هموار کند.
محمدجواد اکبرین روزنامهنگار نیز در گفتگویی با کیهان لندن با تاکید بر اینکه آنچه اتفاق افتاد ائتلاف نبود بلکه پیشنهاد و حمایت اصلاحطلبان از فهرستی شامل اصلاحطلبان و میانهورها بود اضافه میکند: «اگر بپذیریم که تصویر بیرونی آن، نوعی ائتلاف بود هزینه و تاوان این شبه ائتلاف، بیش از هر چیز در تحمل چالشهاییست که با طیف خشمگین اصولگرایان خواهد داشت».
به گفته او « مروری بر واکنشها در چند روزی که از انتخابات گذشته نشان میدهد که بخشی از اصولگرایانِ عاقلتر، به این فکر میکنند که چرا به این روز افتادهاند که حتی با حذف رقیب هم از سایهی او شکست میخورند؟ فکر کردن به این موضوع اتفاق خوبیست که میتواند باعث بازسازی اصولگرایان شود اما در مقابل، بخش دیگری از این جریان، باز هم خشمگینانه یا دارد دنبال دستهای انگلیسی میگردد یا به مردم تهران بد و بیراه میگوید».
اکبرین اضافه میکند: «این بخش به فکر بازسازی نیست بلکه در صدد انتقام است و مهمترین هزینه و چالش پیش روی میانهروها و اصلاحطلبان پیروز، مدیریت این وضعیت است».
بسیاری از کارشناسان، حضور چشمگیر مردم در انتخابات را «رای سلبی» توصیف کردهاند به این معنی که بیشتر آرا به نشانه اعتراض به رد صلاحیتهای گسترده اصلاحطلبان و تلاش برای رای نیاوردن افرادی از جناح مقابل به صندوقها ریخته شد.
برخی هم نتایج انتخابات هفتم اسفند ماه را شکستی تمام عیار برای اصولگرایان توصیف میکنند و از «پیروزی خیرهکننده» اصلاحطلبان گفتند. اما آرایش سیاسی اصلاحطلبان در این انتخابات تا چه اندازه ریشه و نشانی از خواستههای اصلاحطلبانه داشته است؟ آیا میتوان گفت که در این انتخابات به نحوی مرزبندی بین اصلاحطلب و اصولگرا بازتعریف شد؟
محمدجواد اکبرین میگوید: «به گمانم این مرز اصلاحطلبی و اصولگرایی نیست که با این شبه ائتلاف تغییر کرده؛ بلکه این مرز میان حوزهی نظر از عمل است که بیشتر از همیشه تفکیک شده است».
به گفته او «در حوزهی نظر، منظر اصلاحطلبی تغییری نکرده است؛ اصلاحطلبان مطالبات مشخصی دارند که سالهاست به صورت مسالمتآمیز آنها را دنبال میکنند؛ مطالباتی که برای تحقق آنها با موانع بسیاری رو به رو هستند و نیاز به زمان دارند تا به تدریج این موانع را مدیریت و بر آنها غلبه کنند».
اکبرین اضافه میکند: «حالا همین چیزی که نامش را گذاشتهام «مدیریت موانع» باعث شده تا اصلاحطلبان در این مرحله در کنار اصولگرایان میانهرو قرار بگیرند و راه را برای قدمهای بعدی هموارتر کنند».
سیامک قادری اما این سوال را پرسشی محوری در ائتلاف شکل گرفته میداند و اضافه میکند: «همین درهم آمیخته شدن مرز اصلاحطلبی و اصولگرایی بود که صدای اعتراضهایی را در اردوگاه اصلاحطلبان بلند کرد».
به گفته او بیشتر این صداهای مخالف متعلق به بدنه جنبش اعتراضی سال ۸۸ است؛ کسانی که دغدغه قدرت و حاکمیت ندارند و برگزاری انتخاباتی درست و منصفانه برایشان مقدس است.
نام علی مطهری در انتخابات مجلس در «فهرست امید» قرار داشت. او هفته گذشته و با حضور در یک برنامه تلویزیونی در مورد قرار گرفتنش در این فهرست گفت که با آنکه به صورت مستقل وارد عرصه انتخابات شده بود مانعی برای حضور در فهرستهای انتخاباتی مختلف نداشت.
او اضافه کرد که بابت قرار گرفتنش در فهرست اصلاحطلبان از آنها قدردان است و اگر اصولگراها هم نام او را در لیست خود قرار میدادند از آنها تشکر میکرد. آیا سخنان علی مطهری تا چه حد حکایت از اتحاد لرزان بین گروههای ائتلافی دارد و سرانجام این ائتلاف چه خواهد بود؟
سیامک قادری میگوید: «ائتلاف همان طور که از نامش پیدا است فصلی و موقتی است و احزاب و گروههایی که در این ائتلاف حضور دارند کوچکترین نزدیکی فکری و فلسفی ندارند و هرگز هم نداشتهاند. بنابراین این ماه عسل به زودی تمام خواهد شد و اختلافهای اساسی خود را نشان خواهد داد».
محمدجواد اکبرین اما معتقد است که «مفاهمه و تفاهم» میان اصلاحطلبان و میانهورها بیشتر خواهد شد و افراد بیشتری به این مجموعه میپیوندند.
او اضافه میکند: «فکر میکنم تکمیل هدف «مهار تندروها» نقشههای حسابشدهای میطلبد که این شبه ائتلاف تازه قدم اول آن بود و حتی اگر سختگیریها بر فعالیت اصلاحطلبان ادامه یابد بازهم پیروزی با چنین شبه ائتلافهایی است و دامنهشان گستردهتر میشود؛ زیرا جامعه و مطالباتش خود را بر اصحاب سیاست تحمیل میکند و عاقلترها میفهمند چه اتفاقی دارد میافتد و برای نجات خود و منزلت اجتماعیشان هم که شده به مردم نزدیکتر میشوند و این یعنی پیروزی میانمدت و درازمدت لیست امید».
این همه در حالیست که جریان اصلاحطلبی از رفتار سیاسی خود در انتخابات اخیر بسیار راضی و خشنود به نظر میرسد اما آینده نشان خواهد داد که آیا این جریان با ائتلافی که مبتکر و شریک آن بوده است به اهداف خود نزدیکتر خواهد شد و یا با این اقدام سنگ بزرگی در مسیر حرکتی قرار داده که آن را «اصلاحطلبانه» میخواند.