ولید فارِس (ایندیپندنت عربی) – آنچه در واشنگتن دیده میشود و جهان و خاورمیانه آن را مشاهده میکند، این است که کاخ سفید در قبال سیاست دولت دونالد ترامپ نسبت به رژیم خمینی، در دو محور موازی حرکت میکند. آنچه رسانهها در گزارشهای معتبر و شهروندان آمریکایی و کشورهای خاورمیانه درک میکنند، این است که کاخ سفید درواقع دو مسیر متفاوت را دنبال میکند.
مسیر اول: مذاکره و فشار دیپلماتیک
مسیر اول شامل دعوت از نظام ایران برای مذاکره درباره امضای یک توافق جدید بجای توافق هستهای پیشین است. این مسیر همچنین همراه با تحرکات نظامی و میدانی آمریکا در منطقه، از جمله در سه دریای خلیج فارس، دریای سرخ و دریای مدیترانه است.
ارتباط بین دولت ترامپ به ویژه تیم مذاکرهکنندهاش و نظام ایران از طریق یک میانجی عرب یا اروپایی، اما در اصل آمریکایی برقرار شده است. این درواقع همان مسیری است که پیشتر توسط باراک اوباما و جو بایدن پیموده شد و هدف آن رسیدن به تفاهمی میان تهران و واشنگتن برای کاهش تنش و دستیابی به یک توافق استراتژیک بود.
چنین توافقی ظاهرا در مذاکراتی که به برجام منجر شد، حاصل گردید.
برخی در منطقه بر این باورند که رویکرد ترامپ در قبال رهبری رژیم ایران همان رویکرد اوباما نسبت به ملایان حاکم بر ایران است، اما این تحلیل نادرست است. دعوت ترامپ از رهبران جمهوری اسلامی برای مذاکره به معنای احیای توافق پیشین نیست، بلکه او به دنبال توافقی کاملاً متفاوت است.
بر اساس اطلاعات موجود و بحثهای صورتگرفته در کنگره و دولت، ترامپ دو هدف را از طریق دیپلماسی دنبال میکند:
اول: اجتناب از جنگ؛ ترامپ ترجیح نمیدهد جنگی را آغاز کند، اما از قدرت نظامی آمریکا به عنوان اهرمی برای فشار بر رژیم ایران استفاده میکند.
دوم: فشار حداکثری برای امتیاز گرفتن؛ ترامپ در حال آماده ساختن یک کمپین فشار علیه حکومت ایران و گروههای شبهنظامی وابسته به آن است تا آنها را مجبور کند یا به شروط او تن دهند، یا همه چیز را از دست خواهند داد.
نقش کنگره و متحدان آمریکا
برخلاف پروندههایی مانند غزه و جنگ اوکراین، ترامپ شخصاً کنترل روند مذاکرات با رژیم ایران را در دست دارد زیرا این مسئله برای اکثریت کنگره به ویژه گروههایی مانند مسیحیان، یهودیان و سایر حامیان روابط استراتژیک آمریکا و اسرائیل، اهمیت حیاتی دارد.
شروط آمریکا برای رژیم ایران
حکومت ایران باید تعهد دهد که مواد هستهای را نه برای اهداف نظامی و نه حتی غیرنظامی تولید نکند.
جمهوری اسلامی نباید به سلاحهای استراتژیک که میتوانند منافع آمریکا و متحدان عربیاش را تهدید کنند، دست یابد.
همچنین باید حمایت از گروههای شبهنظامی را متوقف کند.
ترامپ بر این باور است که ائتلاف عربی متشکل از سعودی، امارات و دیگر کشورها و اسرائیل باید یا در مذاکرات حضور داشته باشند یا در صورت لزوم، در مهار و مقابله با رژیم ایران نقش ایفا کنند.
مسیر دوم: راهکار نظامی
اگر مذاکره به نتیجه نرسد، ترامپ گزینه نظامی را در نظر دارد. او از طریق افزایش حضور نیروهای آمریکایی در منطقه و استقرار ناوها و جنگندهها، پیامی واضح به تهران ارسال میکند. از دیدگاه کاخ سفید، اگر رژیم ایران بطور مستقیم وارد رویارویی شود، آمریکا نیز آماده اقدام است.
برنامههای پنتاگون
واشنگتن سناریوهای مختلفی را بررسی کرده است، که شامل حمله به تأسیسات هستهای و نفتی ایران و تمرکز بر تضعیف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میشود که ستون فقرات نظام ایران به شمار میرود.
ارتباط با روسیه و جنگ اوکراین
ترامپ بر این باور است که اگر بتواند در اوکراین به یک توافق صلح با روسیه دست یابد، نفوذ مسکو بر ایران کاهش خواهد یافت. اگر روسیه در ازای امتیازات سرزمینی در دریای سیاه، همکاری خود با تهران را کاهش دهد، فشار بر رژیم ایران افزایش خواهد یافت.
جمعبندی: سیاست دوگانه ترامپ
ترامپ ابتدا پیشنهاد مذاکره میدهد، اما همزمان دستورات لازم برای آمادگی جهت حمله نظامی را صادر میکند.
اگر مذاکرات پیشرفت کند، حمله به تعویق میافتد، اما آمادگیهای نظامی متوقف یا برچیده نمیشود.
اگر رژیم ایران فشار را افزایش دهد، آمریکا آماده اقدام نظامی است.
سؤال اساسی اینست که آیا لابیهای آمریکایی از جمله لابیهای عربی و اسرائیلی، و همچنین اپوزیسیون ایرانی در واشنگتن، دولت ترامپ را به سمت اقدام نظامی سوق خواهند داد یا توافقی حاصل خواهد شد؟ پاسخ به این پرسش هنوز نامشخص است، زیرا متغیرهای متعددی، از جمله تصمیمات حکومت ایران و تغییرات در سیاست بینالمللی، در تعیین مسیر آینده نقش دارند.
*منبع ایندیپندنت عربی
*نویسنده: ولید فارِس مشاور سابق ترامپ در امور خاورمیانه
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن