هفته گذشته سوریه باز هم مرکز توجه جهانی بود. برقراری آتشبس میان نیروهای درگیر، موضوع دور جدید مذاکرات صلح و دورنمای آن، صحبتهای وزیر امور خارجه دولت اسد، سفرهای جان کری به پادشاهی سعودی و روسیه و البته سخنان قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس بخشی از تحرکات اخیر در این زمینه هستند.
در این میان، فرمان ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه مبنی بر خروج نیروهای نظامی این کشور از سوریه اهمیت ویژه داشت. به گفته سخنگوی مطبوعاتی پوتین، این تصمیم پس از آن اتخاذ شده که «روسیه به اهداف از پیش تعیین شده خود در سوریه دست یافته است».
اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد از این اقدام روسیه استقبال کرده و آن را «اقدامی مثبت در حل بحران» و همچنین «زمینهای مناسب برای همکاری روسیه و ایالات متحده آمریکا» در منطقه عنوان کردهاند.
با اینک بسیاری از رسانههای جهانی این اقدام روسیه را «دور از انتظار» تحلیل کرده و به گمانهزنی پیرامون دلایل آن پرداختهاند، اما مقامات جمهوری اسلامی همچون علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی گفتهاند که «خروج روسیه از سوریه بر اساس هماهنگی و برنامه های از پیش تعیین شده صورت گرفته و به هیچ عنوان غیرمنتظره نبوده است». با این سخن آنها میخواهند وانمود کنند که یار غار روسیه هستند و پیشاپیش از این تصمیم و «هماهنگی» و «برنامههای از پیش تعیین شده» با خبر بودهاند.
در همین حال محمد جواد ظریف نیز در نشست مشترکی که با وزیر امورخارجه استرالیا داشت، اقدام روسیه را «نشانهای مثبت در قبال آتشبس» در سوریه دانست و تاکید کرد که «اعلام روسیه برای خروج بخشی از نیروهایش از سوریه نشان میدهد آنها نیاز فوری و قریب الوقوع برای توسل به گزینه نظامی برای حفظ آتشبس نمیبینند».
صحبتهای وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی و درخواست پوتین از سرگئی لاوروف برای ایفای نقشی پررنگتر در مذاکرات صلح سوریه نشان میدهد که دو بازیگر اصلی مدافع دولت اسد (جمهوری اسلامی و روسیه) به روند مذاکرات امیدوار شده و در تلاش هستند که حال که احساس میکنند موقعیت اسد با حمایت آنها مستحکم به نظر میرسد، بر سر میز مذاکره بنشینند. برخی کارشناسان نیز آنچه روسیه «دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده در سوریه» نامیده است را همانا تثبیت نقش دولت اسد در مذاکرات، کنار زدن بخشی از نیروهای اسلامگرای تندرو به عنوان نمایندگان نیروهای مخالف اسد و البته تضمین حضور جمهوری اسلامی در روند مذاکرات صلح در سوریه تعبیر کردهاند. این همه در حالیست که گفته میشود بسیاری از منابع زمینی و نظامی نیروهای دولت اسلامی (داعش) در سوریه از بین رفته و نیروهای ارتش ملی سوریه (زیر نظر اسد) به پیشرویهای مهمی دست پیدا کردهاند.
جمهوری اسلامی و هراس از غرب
در این میان، قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس پس از مدتها در جمع سراسری فرماندهان سپاه پاسداران سخنرانی کرد و گفت: «اگر بنا باشد، روح انقلابی که ترسیم اساسی محتوای دینی ترسیم شده از ناحیه امام امت از جمهوری اسلامی رخت بربندد، تنها یک کلمه خاصی به عنوان جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند». این سخنان در حالیست که رهبر جمهوری اسلامی هفته گذشته با اشاره به اینکه «تکرار مساله استکبار و آمریکا از روی عادت نیست» و او از این بابت به شدت «احساس خطر» میکند تاکید کرده بود که « اگر نظام اسلامی در قبال نظم منحطّ جهانی، هویت خودش را از دست داد شکست خواهد خورد».
بخشی دیگر از سخنان قاسم سلیمانی پازل طرح این مسائل و نقش جمهوری اسلامی در بحران سوریه را نشان میدهد. او در بخشی دیگر از سخنان خود تاکید کرده است که «همه به ویژه جوانان باید متوجه باشند و در جلسهها و پچ پچهای سیاسی تابع این موارد نباشند و فکر نکنند که در کشور ما ماجراجویی صورت میگیرد».
سلیمانی همچنین با انتقاد از نقش عربستان سعودی در بیثبات کردن منطقه خاورمیانه اضافه کرد: «ما در هیچ کشوری به دنبال این نبودیم که برادران سنی را شیعه کنیم و اتفاقا برعکس، جان خود را سپر سنیها کردهایم. دشمنان با ایجاد گروههای تکفیری به دنبال به زانو در آوردن جمهوری اسلامی ایران و شیعه بودند… آیا اینکه ایران اسلامی از جان و مال مسلمانان دفاع کند به معنای ماجراجویی است؟»
در همین زمینه، جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا چندی پیش در جلسه اعضای کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان این کشور تایید کرده بود که «سپاه پاسداران در واقع از سوریه عقبنشینی کرده است. آیتالله خامنهای تعداد قابل توجهی از نیروهای ایران را [از سوریه] بیرون آورده و حضور آنها در سوریه به طور واقعی کاهش یافته است».
این عقبنشینی را البته باید بیشتر در چهارچوب حضور روسیه و مناسبات دوستانهی آن با رژیم ایران ارزیابی کرد که ظاهرا توانسته جمهوری اسلامی را قانع کند که جدی گرفته شدن پشت میز مذاکره را با حضور نظامی در سوریه تاخت بزند. حضوری که مانند خود روسیه نه تنها به طور تمام و کمال پایان نیافته است بلکه حسن روحانی رییس جمهوری اسلامی نیز هفته پیش اعلام کرد که «حرم اهل بیت» از «خطوط قرمز» نظام به شمار میرود و دولت ایران دفاع از این حرمها را که در کشورهای مختلف منطقه مستقر هستند، رسالت و وظیفهی خود میداند.
تقسیم وظیفه در رابطه با روسیه و سوریه و غرب
محمد جواد ظریف که توانست در مذاکرات اتمی چهرهی معقولی از جمهوری اسلامی را به نمایش بگذارد و «نرمش قهرمانانه رهبر» را در برابر قدرتهای جهانی عملی سازد، حالا با پایان یافتن مذاکرات و نهایی شدن رفع بخش بزرگی از تحریمها، در برابر زمزمههای تغییر در وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی قرار گرفته است. اینکه ظریف و تیم او در مذاکرات آیا به سوی تفاهم منطقهای حرکت خواهند کرد و یا ماموری دیگر وظیفه پشبرد دستگاه سیاست خارجی را برعهده خواهد گرفت، موضوعی است که دیر یا زود مشخص خواهد شد. اما در هفتهی گذشته خبری به نقل از شبکه «المیادین» منتشر شده که در واقع گزارش دیدار هیاتی فلسطینی با قاسم سلیمانی است. این فرمانده سپاه قدس در این دیدار تاکید کرده است که «دکتر ظریف تنها یک ماموریت داشت و آن هم نهایی کردن مذاکرات [اتمی] بود».
محدودیت «مأموریت» وزیر امور خارجه ایران که این گونه از زبان قاسم سلیمانی مطرح شده در عرصههای گوناگونی دیده میشود؛ از یک سو، علیاکبر ولایتی با اینکه رابطه خوبی با حسن روحانی و البته شخص ظریف دارد اما اوست که عملا به رابط بین ایران و روسیه بدل شده است. و از سوی دیگر، در مورد کشورهای منطقه نیز با توجه به نفوذ سپاه قدس باید گفت که دست وزارت امور خارجه در این زمینه به شدت خالی است.
به راستی، در مناسبات رژیم ایران با دولتهای روسیه و سوریه، دولت حسن روحانی در کجا ایستاده است؟ آیا روحانی خواهد توانست بر زمینهی دو انتخابات اخیر در هفتم اسفند که پیامدهای آن هنوز به درستی مشخص نیست، به سود تقویت دستگاه خود استفاده کند؟ یا اینکه امثال قاسم سلیمانی موفق خواهند شد در اجرای اوامر «رهبر» مبنی بر انقلابیگری و مبارزهی خستگیناپذیر با «دشمن» و «نفوذ» چنان چوب لای چرخ دولت «تدبیر و اعتدال» بگذارند که روحانی هم مانند خاتمی، پس از عبور دادن رژیم از یک بحران (بحران اتمی) دستانش را به نشانهی تسلیم بالا ببرد؟