کامیار بهرنگ- نوروز با همهی شادمانههایش فرا رسید؛ یکی از داستانهای نوروزی ما ایرانیان رسم خوبی است به نام «خانه تکانی». این آیین البته در سالهای گذشته سبب بحثهای بسیاری شده است. از شستن فرشها در حیاط خانه با آب لولهکشی و وسواس به خرج دادن برای برخی امور تا شوخیهای آقایان خانه در مورد کارِ خانه.
بسیاری بر این باورند آقایان خانه یک بار در سال کار میکنند و برای همین هم از خانهتکانی متنفر هستند. (به بخشهایی از این شوخیها و البته جدیهای نوروزی در گزارش «نه های نوروزی و مجازی از جدّی تا شوخی» اشاره کردهام).
اما این موضوع کار در خانه مختص به نوروز نیست و مدتی است که گروهی به دنبال طرح این موضوع هستند. گروهی که مدتهاست در تلاش هستند تا با تمرکز بر شبکهها و رسانههای اجتماعی و با نگاه به تبلیغات تلویزیونی و یا گفتگوهای صورت گرفته در دیگر رسانهها موضوع کارِ خانگی را از یک «کار زنانه» و «وظیفهی زنانه» خارج کنند. برای پرداختن بیشتر به این موضوع به سراغ کمپین «کارِ خانگی» و یکی از گردانندگان این گروه رفتم که مایل نیست نامش برده شود.
– چه چیزی موجب شد که شما به دنبال چنین کمپینی رفتید؟ در واقع میخواهم بدانم آیا الزاما این نگاه که «کار خانگی کار زنانه» است در فرهنگ ایرانی جای دارد و یا آنچه امروز در تبلیغات تلویزیونی در خیلی از کشورها دیده میشود شما را مجاب کرد تا این کمپین را راه بیاندازید؟
– توجه کم به مقولهی کار خانگی دلیل اصلی خلق چنین ایدهای بود. به خصوص اینکه کار خانگی عموما به حوزهی خصوصی زندگی ها رانده شده. به نظر می رسد «شخصی» تلقی کردن تقسیم کاری که در خانهها و بین زوجین (بسته به نوع اشتغال و مهارت ها و فعالیت های هر کدام) وجود دارد، این باور را به وجود آورده که برای «کار خانگی» نمیتوان مبنا و قاعدهای در نظر گرفت یا نگاهی دقیق و تخصصی به آن داشت.
شاید به همین دلیل هم توجه جامعه به این کار که عموما خاموش و بی مزد توسط زنان صورت می گیرد، کمتر بوده است.
زنانه تلقی کردن کار خانگی، نه فقط در ایران، که در دیگر نقاط جهان هم، پیش از پررنگ شدن اشتغال بیرون از منزل زنان، عرف کلی جامعه بوده و همچنان هست. نه فقط در ایران، بلکه بیشتر پژوهشگران معتقدند انقلاب جنسیتی در بیشتر نقاط دنیا، در محیط کار متوقف شده و فقط زنان را به اشتغال بیرون از منزل ترغیب کرده؛ اما به خانه ها راه نیافته و متقابلا مردان را به کار خانگی وانداشته است. بسیاری از تبلیغات تلویزیونی و همین طور ساخت سریالها و فیلمهای سینمایی هم، عموما فرهنگ کلی جامعه را بازنمایی می کنند. نمیتوان گفت تبلیغات تلویزیونی از فرهنگ جامعه فاصلهی بسیار زیادی دارند.
– در مورد تبلیغات دوست دارم بیشتر صحبت کنیم. مساله این است که تبلیغ در واقع از یک منشاء واقعی ریشه میگیرد، در جامعه ایران هم این نگاه وجود دارد پس در تبلیغ نمایان میشود. اما این موضوع فقط مختص ایران نیست. شاید بتوان گفت بیشتر کشورهای جهان کارِ خانه را کار زنان میدانند. نظر شما چیست؟
– البته واقعیت این است که تبلیغات و فرهنگ جامعه، با یکدیگر به نوعی رابطهی متقابل دارند. مشابه عرضه و تقاضایی که هر دو به نوعی در شکل دادن آن دیگری موثرند. در این مدت که من گاهی به تبلیغات کلیشهای و جنسیت زده که زنانه دانستن کار خانگی را بازتولید میکنند در شبکه های اجتماعی انتقاد کردهام، بوده اند طراحان و سناریو نویسان همین تبلیغات، که پاسخ دادهاند، کمپانیها و دارندگان محصولاتی که به آنها سفارش طراحی تبلیغات تلویزیونی را میدهند، در مقابل سناریوهایی که برابری طلبانه و فارغ از جنسیت زدگی نوشته میشوند، مقاومت میکنند و اصرار دارند که تبلیغاتشان حتما با همان الگوی سابق «زن خانه دار، مرد شاغل» نوشته شود، یا استفاده کنندهی محصولات شوینده یا خوراکی یا لوازم آشپزخانه و لوازم برقی دیگر، حتما زنان باشند. به باور آنها مخاطبین محصولات آنان زنان هستند و تبلیغاتی هم که زنان را در نقشهای کلیشهای نشان دهد، با استقبال بیشتری روبرو خواهد شد!
از سوی دیگر میدانیم که نقش رسانه در تولید و بازتولید فرهنگ، تا چه حد قوی و اثرگذار است. وقتی اعضای جامعه همیشه بر صفحهی تلویزیون مردان را روی کاناپه مشغول روزنامه خواندن میبینند، در بلند مدت به این باور میرسند که زنان با سیاست و اقتصاد واخبار روز، میانه ای ندارند! همینطور اگر مردی را در زندگی روزمرهی خود مشغول پاک کردن سبزی ببینند، حتما تعجب خواهند کرد، چرا که یکی از مهمترین منابع شناخت آنها (رسانه) هرگز مردان را مشغول چنین کاری نمایش نداده؛ مگر اینکه قصدش تحقیر آن مرد، یا چه بسا «زن صفت» یا ضعیف و بدبخت تصویر کردن آن مرد بوده باشد!
البته اگر اشتباه نکنم در بعضی کشورها که در زدودن کلیشه های جنسیتی از فرهنگ خود موفق بوده اند، این به بخشی از قوانین رسانه بدل شده که تولیدکنندگان مجوز انتشار تبلیغاتی که تبعیضهای جنسیتی را بازتولید کنند، ندارند. اما در ایران چنین منع قانونی و فرهنگی ای وجود ندارد و رسانه همچنان «زن خوب» را، زنی مشغول به کار خانگی نمایش می دهد. البته این را اضافه کنم که جدا از تبعیضهای جنسیتی (از جمله زنانه دانستن کار خانگی) که امری بیشتر فرهنگی است، حتی نظارتی بر صداقت یا کلاهبردار بودن شرکتی که محصول خود را تبلیغ میکند نیز صورت نمیگیرد یا حتی هماهنگیای بین وزارت بهداشت کشور (که تابحال بارها نسبت به تبلیغ خوراکیهای مضر برای سلامت کودکان هشدار داده) و رسانه نیز وجود ندارد. با این اوصاف زنانه نپنداشتن کار خانگی، که نیاز پررنگی به تغییر باورهای فرهنگی جامعه دارد و همچنین نیازمند تغییر رویکردهای فرهنگی در سطح کلان، برای برنامه ریزی بلند مدت کشور، چیزیست که نمی توان در کوتاه مدت توقع تغییر آن را داشت.
– آیا شما به دنبال «زنانه- مردانه» کردن امور هستید و یا میخواهید که فقط تاکید داشته باشید که کار خانه، کار همه است؟
– دقیقا برعکس. تلاش غالب برابری طلبان، به حاشیه راندن جنسیت و به متن آوردن انسانیت است. یعنی انسانی دیدن امور و نه «زنانه-مردانه» کردن آنها. مساله در واقع بسیار ساده است؛ برای پیشرفت و توسعهی هرجامعهای دو شکل کار صورت می گیرد: کارهای تولیدی و کارهای بازتولیدی. کارهای تولیدی به آن دسته کارهایی گفته میشود که به تولید کالا و خدماتی منجر میشود که قابل خرید و فروش هستند. کار بازتولیدی شامل وظایفی است که به مراقبت، خدمت رسانی و حمایت از جریان کار تولیدی مربوط میشود. در واقع نیروی انسانی مورد نیاز برای کار تولیدی (که ما آن را «شغل» میدانیم)، بدون وجود کار بازتولیدی (برخورداری از خوراک، پوشاک، تامین سلامت و آسایش و …) قادر به ادامهی نقش خود نیستند. جامعهی جنسیت زده که در آن تبعیضهای جنسیتی به قوت خود باقیست، برای کار تولیدی (یا همان مشاغل)، درآمد و مزایایی (همچون زمان فراغت از کار، بیمه، بازنشستگی و …) درنظر گرفته، و آن را سابقا فقط وظیفهی مردان میدانسته و نتیجهی آن را «نان آوری» قلمداد کرده است. اما کار بازتولیدی، تحت عنوان «خانه داری» حتی در افواه عامیانه هم «کار» تلقی نمیشود، عموما وظیفه ی زنان (قشر فرودست و وابسته به مردان) دانسته میشود و البته که درآمد و مزایایی ندارد، نه اقتصادی و نه اجتماعی (همچون منزلت اجتماعی یا اعتبار و ارزشمندی).
در سالهای اخیر زنان با ارتقای تحصیلات و مهارتهای خود توانستهاند در کار تولیدی جامعهی خود ایفاگر نقشهای مهمی باشند، اما متاسفانه کار بازتولیدی یا همان «کار خانگی» را نیز جامعه همچنان «وظیفه» ی اصلی زنان میداند. این همان چیزیست که باید تغییر کند.
– در مدتی که این کمپین را راه انداختهاید چه بازخوردهایی داشتید و دورنمای کار را چگونه ارزیابی میکنید؟
این چهارمین سالی بود که در دعوتی عمومی از همه خواستیم در یک روز مشترک (۱۴ اسفند ماه) از کار خانگی بنویسند. خوشبختانه همه ساله عدهی زیادی از این ایده استقبال کردهاند و حتی بعضی ابراز خشنودی کردهاند از اینکه چه خوب که برای چنین مسالهای که کمتر کسی به آن توجه میکند، «یک روز» در نظر گرفته شده! چرا که با «کار خانگی» تقریبا همهی اعضای جامعه درگیرند، و میتوان گفت برای اغلب زنان (از خانهدار تا شاغل، از زنان عادی تا فعالین حقوق زنان) نوعی رنج مشترک تلقی میشود.
در این مدت علاوه بر روزِ نوشتن از کار خانگی، فراخوانهای دیگری نیز اجرا شده؛ به طور مثال مطرح کردن کار خانگی در مهمانیها و دعوت به نوشتن از آن، یا خلق بازی نوشتن از کارهای دوست داشتنی و نفرت انگیز از میان کارهای خانگی، یا اخیرا دعوت به نوشتن از رسم خانه تکانی. آنچه برای خود من در این میان جالب بوده، این است که الگوی سنتی زنانه پنداشتن کار خانگی، با عمومیت و فراوانی بسیار بالایی در بین اقشار مختلف مردم ایران، با طبقات اجتماعی متفاوت، با تحصیلات و بستر فرهنگی متفاوت، ساکنان شهرهای بزرگ و شهرستانهای کوچک، و حتی مهاجرینی که دهههاست خارج از ایران و حتی در کشورهای به لحاظ توسعهی انسانی پیشرفته و برابری طلب زندگی میکنند، همچنان برقرار است.
با این حال به شخصه به اصلاح این شرایط در نسل جدید و متوقف شدن آموزش این باورهای نادرست به نسلهای آینده خوشبین هستم. بسیار پیش آمده که نکات جالب و دقیقی را دربارهی کار خانگی، از زبان زنان خانهدار یا دختران جوانی که شاید خود را فمینیست هم نمیدانستهاند بخوانم یا بشنوم. این شرایط را هر چند کُند، اما در حال تغییر میبینم. همین که در این چند ساله اصطلاح «کار خانگی» بیش از پیش، شنیده و خوانده میشود را به فال نیک می گیرم.
– برای شما در کار ارزشمندی که پیگیری میکنید آرزوی موفقیت میکنم.
– من هم از شما که به سراغ این موضوع آمدهاید تشکر میکنم و همین طور از تک تک کسانی که حتی با نوشتن یک جمله دربارهی این موضوع، تلاش کردهاند این سکوت طولانی راجع به کار خانگی را بشکنند.
*مقاله کیهان لندن در همین زمینه:
عجیبترین شغل دنیا؛ تقدیم به همه زنان خانهدار؛ اردیبهشت ۱۳۷۸ (آوریل ۱۹۹۹)