کامیار بهرنگ- روز جهانی هواشناسی و روز جهانی آب بهانههای خوبی است که بار دیگر به سراغ مشکلات جدی زیستبوم ایران برویم. زمانی موضوع محیط زیست یک پدیدهی مورد علاقه برای بخشی خاص از جامعه بود اما امروزه با توجه به اینکه آلودگیهای محیط زیستی به شکلهای گوناگون زندگی مردم عادی در شهرها و حتی حاشیههای آنها را به خطر انداخته است، بسیاری از مردم به این موضوع توجه نشان میدهند.
دیگر مساله تهران تنها آلودگی هوا ناشی از بنزینهای غیراستاندارد نیست و پایتختنشینان نیز مزهی ناخوشایند توفان گرد و غبار را چشیدهاند. اهواز حالا دیگر شهری تنها در میان آلودگی نیست و بسیاری دیگر از شهرهای اطراف نیز درگیر این آلودگی شدهاند. با این حال میزان سرمایهگذاریها در حوزه محیط زیست بسیار پایین است. صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران چندی پیش در نامهای به مقایسه بودجه فرهنگی و محیط زیستی در جمهوری اسلامی پرداخت. بودجه تنها ۶۰۰۰ میلیارد تومانی نهادهای فرهنگی در بودجه کشور و ۱۷۴ میلیارد تومان بودجه محیط زیستی نشان از نگاه دولت و نهادهای تصمیم گیرنده به موضوع سرمایهگذاری در این حوزهها دارد.
هواشناسی نیز یکی از مهمترین موضوعاتی است که فعالین محیط زیست همواره نسبت به عدم پیشرفت آن در سالهای گذشته هشدار دادهاند. به همین مناسبت با اعظم بهرامی، کارشناس محیط زیست مقیم ایتالیا گفتگویی را انجام دادم. او هفته گذشته یک سخنرانی داشت با عنوان «تغییرات اقلیمی در ایران و کشورهای همسایه» .
– در ایران مشکلات متعددی در حوزه محیط زیست داریم، اما به بهانه روز جهانی هواشناسی ابتدا به مشکلات این حوزه و البته اهمیت آن بپردازیم.
– مشکل بزرگ هواشناسی در ایران بیشتر به امکانات باز میگردد. شما کافیست مقایسهای میان امکانات ایران و کشورهای همسایه حتی تاجیکستان و عراق انجام دهید. در عراق به دلیل اینکه کشورهای اروپایی و آمریکا امکان این را داشتهاند که حتی در نزدیکی مرز ایران تجهیزاتی را نصب کنند. به همین دلیل است که ما از محدودهی مشابه در عراق اطلاعات کاملی داریم اما در همان بخش در مرز ایران/ اطلاعات بسیار کمی و یا کلا هیچ اطلاعاتی نداریم.
متاسفانه باید بگویم که موضوع هواشناسی در ایران یک مساله فراموش شده است. هواشناسی در ایران به پیشبینیهای یکی دو روزهای است که برای مثال صدا و سیما منتشر میکند. باید گفت همین پیشبینیها هم بسیار غیرتخصصی صورت میگیرد در صورتی که در دنیا به عنوان یک علم به آن نگاه میکنند.
امروز در دنیا از هواشناسی در بخشهای گوناگونی استفاده میشود که تنها یکی از آنها در صنعت کشاورزی است. یکی از معضلاتی که ما در کشاورزی با آن دست به گریبان هستیم مساله امکانسنجی و تطبیق محصول با اقلیم است؛ برای مثال با این شرایط در اصفهان برنج نکاریم و یا نخلستانهای خوزستان را از بین ببریم تا جای آن نیشکر بکاریم. با کارهایی که خاک را از بین میبرد، سطح آبهای زیر زمینی را کاهش میدهد، آب را شور کند و حالا اینجاست که علم هواشناسی به کمک بهبود شرایط میآید که باز هم باید بگویم متاسفانه در ایران این اتفاق نیافتاده است.
شما شاهد این هستید که هواشناسی در ایران به کمک پروازها (صنعت هوایی) آمده است. امکانات ما از سال ۱۳۴۵ به روز نشدهاند و در سالهای گذشته خبر دقیقی از تجهیز و یا تکمیل (در سطحی وسیع و قابل قبول) این تجهیزات منتشر نشده است. حتی دانشکدهی تخصصی هواشناسی به صورت حرفهای نداریم؛ من پیش از این حتی پیشنهاد داده بودم مانند خیلی از سازمانها و وزارتخانههایی که دانشگاههای غیرانتفاعی تخصصی خودشان را به راه انداختهاند، سازمان محیط زیست با همکاری سازمان برنامه و وزارت علوم چنین کاری را برای دانشکده هواشناسی انجام دهد.
شما نگاه کنید ما چند روز پیش یک توفان بارانی در دبی داشتیم، مساله اینجاست که وقوع این نوفان را سازمانهای غربی پیشبینی کرده بودند و وقتی به خبرهای هواشناسی دبی مراجعه کردیم متوجه شدیم که آنها از همین دادهها استفاده کرده بودند و نسبت به این توفان بارانی هشدارهای لازم را به شهروندان داده بودند. اما میتوان گفت همین پدیده مشابه اگر آن سوی خلیج فارس و در محدودهی مرزی ایران اتفاق افتاده بود، امکان پیشبینی دقیق آن بسیار محدود است چراکه ما از آنجا اطلاعات لازم را برای پیشبینی در دست نداریم.
– آیا این کمبود نقش دولت را شبکههای اجتماعی مردم و نهادهای مدنی میتوانند به شکلی پر کنند؟
– نکته اینجاست که ما یک سری ایستگاههای هواشناسی را میتوانیم به صورت خصوصی راهاندازی کنیم. در واقع این حرکتی شهروندمحور است که برای کمک به محیط زیست ایران انجام میشود. ایستگاههایی که ابزارهای متفاوتی را داشته و بسته به همین امکانات از ۱۰۰ یورو تا نزدیک ۷۰۰ یورو قیمتهای متفاوتی دارد؛ این دستگاهها به اینترنت منزل شما متصل میشوند و تمام این دستگاهها به یک شبکههای جهانی وصل هستند. ما در خاورمیانه شاهد یک گسترهی بسیار وسیع از این دستگاهها هستیم اما در ایران تنها یک نمونه در قم و دیگری در تهران است. این در حالیست که برای سازمانها و نهادهایی که حتی مستقل به روی مساله محیط زیست و هواشناسی کار میکنند این دستگاه میتواند بسیار مفید باشد.
– کمی بیشتر در مورد نقش مردم صحبت کنیم. اینکه دولت کاری نمیکند یا خیلی محدود فعالیتهایی را به پیش میبرد یک سوی تلخ ماجراست، اما مردم، رسانهها، شبکهها و رسانههای اجتماعی چگونه و با چه ابزاری میتوانند کار کنند؟
-به نظرم دو عامل مهم اقتصادی یعنی سرمایهگذاری به روی مساله محیط زیست پایدار؛ به معنی آنکه برای توسعه ابزاری و دانش سرمایهگذاری شود و اینکه امکانها را در بلندمدت ببینم. دومین موضوع هم افزایش دانش محیط زیستی شهروندان است، وقتی تمام افراد یک جامعه نسبت به موضوعات اقلیمی و پدیدههای هواشناسی آگاهی پیدا کنند به یقین مطالبههای بیشتری را مطرح خواهند کرد. جدا از اینکه این مطالبهها از مسئولان موجب سرمایهگذاری بیشتر میشود، سوی دیگر سکه نیز تخریب کمتر محیط زیست توسط خود شهروندان است. برای همین است که در بیشتر برنامههایی که در سال گذشته و در سطحی جهانی برگزار شده به مساله آموزش و بخصوص آموزش در حوزه کودکان و دانش آموزان تاکید شده است. این هزینه بسیار کمتری خواهد داشت تا اینکه در آینده بخواهیم اول آسیبها را ترمیم کرده و بعد از آن تازه به روی آموزش آن هم برای بزرگسالان تمرکز کنیم. در ایران اقدامات بسیار محدودی آغاز شده است، برای مثال نشریه «داروک» در حوزه کودکان به موضوع محیط زیست میپردازد، بسیار محدود مدارس محیط زیستی گزارش شده است و اقداماتی از این دست که بسیار خوب است اما به هیچ عنوان کافی نیست. مساله آموزش بسیار وسیعتر از این اقدامات است و منحصر کردن آن به چند تبلیغ تلویزیونی و یا کمپینهایی که فقط برویم درخت بکاریم بدون اینکه از آن مراقبت کنیم و احتمالا آن نهال به دلیل کمآبی و عدم رسیدگی چند وقت دیگر خشک میشود. به نظرم باید در یک هماهنگی وسیع از سوی سازمان محیط زیست، برنامه و بودجه، وزارت آموزش و پرورش و همچنین وزارت علوم و نهادهای رسانههایی یک اقدام عملی و جدی، همراه با یک سرمایهگذاری مشخص و بلند مدت انجام شود.
– آیا نشانههایی از فعالیت سمنهای محیط زیستی و موفقیت آنها وجود دارد؟
– در این زمینه دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست و چند سازمان مردم نهاد (سمن) دیگر بسیار فعالیت میکنند و اتفاقا کارهای بسیار مثبتی را انجام میدهند اما اینها بسیار پراکنده و بدون پشتوانههای کافی برای اقدامات لازم هستند. مجموعه اقدامات آنها در مواردی اتفاقا نتایج بسیار مثبتی هم داشته است که نمونه آن را میتوان در اقدام این سمنها در جنگلهای بلوط زاگرس مشاهده کرد. نمونهی دیگر هم در اقدامی که مردم برای نجات چشمه بل (در زبان محلی کانی بڵ) انجام داده میتوان اشاره کرد. با وجود اینکه وزارت نیرو ساخت سد به روی آن را تصویب کرده بود اما مردم با ارسال نامه و تشکیل زنجیرههای انسانی اعتراض کردند. بر اثر مجموعهی فعالیتهای سمنهای محلی و ارتباطی که با معصومه ابتکار گرفتند، سرانجام کار متوقف شد. نمونههای زیادی در مورد این اقدامات وجود دارد، یک نمونه دیگر میتوانم به مساله گازرسانی البرز اشاره کنم؛ در واقع اینها میخواستند بخشی از دماوند را بشکافند تا خط لوله گاز به چند منطقه کم جمعیت کشیده شود. جالب اینجاست که این مناطق هنوز مدرسه ندارند و میخواستند با آسیبی به این وحشتناکی، گازرسانی کنند. در حالی که در کشورهایی همچون ایتالیا که در بخش شمالی پر از کوه است راههای جایگزین برای گازرسانی صورت میگیرد. بر همین اساس آنجا هم اعتراضاتی صورت گرفت و نمونههای علمی و جهانی برای مقامات مسئول ارسال شد و خوشبختانه فعلا این پروژه متوقف شده است.
– در آستانه نوروز ما شاهد بحثهایی در حوزه مصرف آب بودیم، از نشستن فرش و خانهتکانیهای بیش از اندازه تا حتی داستان پخت و پزهای نوروزی. اما خوب اینها بیشتر شبیه یک شوخی اینترنتی بودند تا یک اقدام عملی برای مقابله با کم آبی. به نظر شما چه زمینههایی موجب شکلگیری این امواج احساسی میشوند و راه اقدام درست را چه میدانید؟
– این هم در مورد مساله آموزش است و هم در بخش سرمایهگذاری حوزه محیط زیست برای پرورش نیروهای متخصص؛ بیشتر این پروژهها بدون دانش کافی اتفاق میافتد و به صورت خودجوش گسترش پیدا میکند. اما مثل این است که در نبود رسانههای آزاد و عدم دسترسی به اطلاعات و آمار این مشکل بیشتر میشود. ما حتی امروز در ایران یک بانک اطلاعات برای بررسی میزان آسیبهای زیست محیطی نداریم، برای شما باز هم از ایتالیا مثال میزنم که چند استان درگیر مساله افزایش میزان سرطان شده بودند. بررسیهای زیادی انجام شد و مشخص شد که به دفن زباله در این مناطق مربوط میشود اما در ایران ما امکان این کار را نداریم. برای مثال استان خوزستان شدیدا درگیر آلودگیهای گوناگون آب و خاک و هواست، اما ما هیچ بانک اطلاعاتی نداریم که به ما بگوید که این آلودگیهای چه میزان ارتباط با افزایش بیماریها در این منطقه دارد. ما میدانیم که این ارتباط وجود دارد اما به لحاظ تئوری امکان بررسی آن را نداریم تا دلایلش مشخص شود و راهکارهای مقابله با آن را بررسی کنیم. آزادی رسانهها و همچنین آزادی دسترسی به اطلاعات جهانی در این حوزه بسیار مهم است. برای مردم عادی هم افزایش آگاهی بسیار مهم است چرا که آنها هم اثرات مخرب آلودگیهای زیست محیطی را در زندگی روزمره خود مشاهده میکنند. اینجا نقش سمنها و مجموعههای محیط زیستی بسیار مهم است چراکه اگر اینها را افرادی متخصص راهاندازی کرده باشند، میتوانند موج مثبت راه بیاندازند و به این شکل فرهنگسازیهای درست انجام دهند.
وقتی شما رسانهی مستقل و آزاد ندارید، سمنها و نهادهای محیط زیستی بودجههای کافی نداشته باشند، همچنین مجوزهای داده شده با هزار محدودیت همراه باشد و یا حتی بدتر از آن نمایندگان مجلسی که وارد کمیسیون محیط زیست میشوند سواد کافی در این حوزه ندارند بنابراین انتظار زیادی نمیتوان داشت.
در ایران خط را کس دیگری مشخص میکند و در نبود رسانه آزاد است که آن سیاست توسط رسانههای دولتی تبلیغ میشود، در مدرسهها بسیاری از معلمان ما متاسفانه سواد محیط زیستی ندارند که به شاگردان خود منتقل کنند و فضای کار گروهی هم برای دانشآموزان وجود ندارد تا چیزی را بیاموزند و آن را به خانواده خود منتقل کنند، به همین دلیل است که شما شاهد این هستید که در یک بیبرنامگی وسیع بسر میبریم.
البته باید بگویم در ایران شاهد این هستیم که شبکههای خیلی خوبی میان فعالین محیط زیست شکل گرفته که تلاش میکنند با یکدیگر همکاری داشته باشند. این همکاری کمک میکند صدای سمنهای گوناگون شنیده شود و برای مثال فعالین محیط زیست در تهران از تصمیمات و کارهای فعالین کردستان با خبر باشند. این ارتباط البته با فعالین محیط زیست خارج از کشور هم مهم است چراکه میتوانیم آنها را به روز کرده و بگوییم که برای مثال چنین سمیناری برگزار شده و چنان تصمیمهایی هم گرفته شده است.