معاون وزیر آوزش و پرورش اعلام کرد از سال تحصیلی آینده والدینی که مانع تحصیل فرزندانشان بشوند با مجازاتی چون سه ماه حبس تعزیری و یک میلیون تومان جریمه مواجه خواهند شد. بر طبق گفتههای علی باقرزاده، وزارت آموزش و پرورش شاکی چنین پروندههائی خواهد بود و دادگاهها نیز به این شکایات خارج از نوبت رسیدگی خواهند کرد.
هیات دولت، به گفته علی باقرزاده، طرحی را نیز روانه مجلس شورای اسلامی کرده است که بر مبنای آن افراد بیسواد از برخی حقوق اجتماعی، مثل دریافت گواهینامه رانندگی، محروم خواهند شد، که البته مجلس کنونی با آن موافقت نکرده است. افراد بیسوادی که تحت پوشش کمیته امدام امام قرار دارند نیز، برپایه این طرح که البته مشکل به نظر میآید در مجلس آینده نیز به تصویب برسد، در صورتی یارانه دریافت خواهند کرد که در کلاسهای نهضت سوادآموزی شرکت کنند.
گذشته از اینکه محروم ساختن قشری از جامعه که به هر حال از محرومیت و محدویتهای زیادی به خاطر بیسوادی و یا کمسوادی رنج میبرد تا چه اندازه میتواند درست باشد، باید این پرسش را مطرح ساخت چرا در هزاره سوم میلادی ایران هنوز نتوانسته است این معضل را حل کند.
اختلاف در آمار
در جمهوری اسلامی حتی بر سر شمار و آمار بیسوادان نیز توافق وجود ندارد، چه رسد به ارائه راهکارهای مناسب برای حل آن. محمد مهدی زاده، معاون آموزشی سازمان سوادآموزی کشور، در گفتگو با روزنامه هامون مدعی است که بر اساس آمار و آخرین سرشماری که در سال ۱۳۹۰ صورت گرفته است، در کشور بیش از ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار بیسواد وجود دارد، که به آنها باید شمار کودکان بازمانده از تحصیل را نیز افزود. تنها در استان سیستان و بلوچستان، به گفته مهدی زاده، «بالغ بر ۱۰۰ هزار کودک به مدرسه نمیروند».
علی باقرزاده ، معاون کنونی وزارت آموزش و پرورش، زمانی که ریاست سازمان نهضت سوادآموزی را بر عهده داشت میگفت بر پایه دادههای مرکز آمار ایران و سرشماری سال ۱۳۹۰ شمار بیسوادان کشور ۹ میلیون و ۸۶۰ هزار نفر است. همین مسئول دولتی در آن زمان اشاره میکرد که یکی از چالشهای اصلی نهضت سوادآموزی عدم اطلاع از آمار دقیق بیسوادان و همچنین نام و هویت آنهاست، و اضافه میکرد که نهاد تحت مدیریت او با کمبود بودجه برای ریشهکن ساختن بیسوادی مواجه است.
محمد مهدیزاده که در گفتگو با روزنامه هامون صحبت از ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار بیسواد میکند، در گفتگوی دیگری با ایسنا یا خبرگزاری دانشجویان ایران شمار بیسوادان در کشور را به دو میلیون نفر کاهش میدهد. این دو گفتگو در سال ۱۳۹۴ انجام گرفتهاند و بین آنها بیش از سه ماه فاصله نیست. احتمالا معجزهای رخ داده که طی فقط سه ماه نهضت سوادآموزی توانسته ۷ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر را باسواد سازد. در هر دو مورد محمد مهدیزاده منبع آمار خود را سرشماری سال ۱۳۹۰ اعلام میکند. البته بازی با آمار و دستکاری کردن ارقام در جمهوری اسلامی تازگی ندارد و ما در بسیاری موارد شاهد این چنین تغییرات شگفت انگیزی در کوتاهمدت بودهایم. کافیست به آمار رشد نرخ تورم و یا بیکاری در چند سال اخیر مراجعه کنیم تا متوجه بشویم که چگونه این آمار به آسانی در سخنان مسئولین تاب میخورند و بنا به موقعیت کاهش و افزایش مییابند.
مرکز آمار ایران شمار بیسوادان کشور بر مبنای سرشماری سال ۱۳۹۰ را ۹ میلیون و ۷۱۹ هزار و ۷۱۲ نفر اعلام کرده است که ۳ میلیون و ۴۵۶ هزار و ۱۸۱ نفر از آنها در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال قرار دارند. البته در همین آمار اشاره میشود که از سطح سواد ۶۰۰ هزار نفر دیکر اطلاعی در دست نیست و حدس زده میشود که حداقل ۱۵درصد آنها کاملا بیسواد باشند. تحلیلگران مرکز آمار جمهوری اسلامی میگویند اگر نهضت سوادآموزی با سرعت کنونی پیش رود، ریشهکن کردن بیسوادی سالها به طول خواهد انجامید.
زنان و مناطق محروم
نهاد سازمان ملل که توسعه انسانی را رصد میکند (UNDP) سه شاخص را برای رشد انسانی و توسعه اقتصادی کشورها مورد بررسی قرار میدهد که یکی از آنها باسوادی است. بر اساس آخرین آماری که این نهاد درباره ایران ارائه داده است، ۱۵ درصد از جمعیت ۷۷ میلیونی کشور بیسواد مطلق به حساب میآیند. نرخ بیسوادی در میان مردان برابر با ۱۰.۷ درصد و در میان زنان ۱۹.۳ درصد است. جایگاه ایران در آمار سال گذشته یونسکو یا صندوق فرهنگی سازمان ملل متحد ۸۷ام در میان ۱۳۰ کشور است. اگر نگاهی به جایگاه ایران در منطقه بیاندازیم، نام جمهوری اسلامی را از بین ۲۴ کشور، در رتبه ۱۷ پیدا خواهیم کرد. در همین ردهبندی اشاره میشود که در برخی از کشورهای همجوار ایران چون ترکمنستان، تاجیکستان و آذربایجان آمار بیسوادی برابر با صفر است. در مقایسه با کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس نیز ایران در موقعیت پایینتری نسبت به پادشاهی عربستان، قطر و بحرین قرار دارد.
در ایران بیشترین آمار بیسوادی گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال مربوط به استان سیستان و بلوچستان است، در حالی که استانهای مازندران و سمنان بهترین وضعیت را دارند. البته در آماری که ارائه میشود مشخص نیست مرز بین بیسوادی و با سوادی چگونه و با چه معیارهایی مشخص میشود. در برخی موارد تنها نوشتن نام و نام خانوادگی، فرد را در شمار باسوادان قرار میدهد، در حالی که بر اساس معیارهای رایج در سطح جهانی باسواد به کسانی گفته می شود که حداقل پنج سال روی نیمکت مدرسه نشسته باشند. اگرچه برخی از کشورها این رقم را به ۸ سال افزایش دادهاند.
وضعیت زنان در آمار رسمی کشور وخیمتر است. در اطلس وضعیت زنان کشور که معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری منتشر کرده است در ۴۰ شهر عمده ایران شمار بیسوادی در زنان نگران کننده است. بر اساس این اطلس، نرخ بیسوادی دختران ۶ سال به بالا در استانهای آذربایجان شرقی و غربی و همچنین سیستان و بلوچستان بسیار بالاست. در تفسیر همین آمار اشاره میشود که نرخ بالای بیسوادی زنان در جمهوری اسلامی یکی از بزرگترین مشکلات توسعه کشور است. جالب اینجاست که در اطلس معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری نیز آمار بیسوادی در کشور متفاوت از آمار دیگر نهادهاست و اشاره شده که یک سوم مردان و دوسوم زنان کشور بیسواد مطلق هستند.
بیسوادی کودکان
آنچه اما بیش از همه نگران کننده است بیسوادی کودکان است. آمار رسمی میگویند در سال ۱۳۸۵ شمار کودکان محروم از تحصیل در کشور سه و نیم میلیون بوده است. بنار بر آمار نهضت سواد آموزی در سال ۱۳۹۴، شمار آنها حداقل به مقدار یک میلیون نفر افزایش یافته است. کارشناسان دلایل متعددی را موجب افزایش کودکان محروم از تحصیل یا بازمانده از تحصیل میدانند ولی بر دو عامل تکیه دارند: وضعیت اقتصادی والدین کودکان و مشکلات در سازماندهی آموزش و پرورش در برخی از استانها و بویژه در مناطق روستائی. در هر دو مورد دولت مقصر اصلی است و با پیشنهاد جریمه و نقدی والدین گویا در نظر دارد شانه از زیر مسئولیتهای خویش خالی کند. البته در مواردی هم خانوادهها بیتقصیر نیستند، ولی زمانی که کودکی باید با پای پیاده مسافتی بین ۱۰ تا ۲۰ کیلومتر را برای رفتن به مدرسه و بازگشت به خانه طی کند، و یا هر سال والدین باید هزینههایی را متحمل شوند که از توان مالی آنها خارج است، نمی توان گناه محرومیت از تحصیل را به گردن خانواده و والدین انداخت. و یا در نمونهی به شدت تکاندهندهای مانند استان محرومی چون سیستان وبلوچستان که هزاران کودک حتی شناسنامه هم ندارند، تقصیر بازماندن کودکان از تحصیل را به گردن خانوادهها انداختن به راستی بیمسوولیتی و به شدت دور از انصاف است.