اختر قاسمی – نهمین جشنواره تئاتر ایرانی در شهر هایدلبرگ آلمان بعد از ۵ روز به پایان رسید.
جشنواره در روز چهارشنبه ۲۱ ژانویه با کنسرت لئوناردو تاج آبادی خواننده ایرانی ساکن پاریس، آغاز به کار کرد. لئوناردو که به عنوان خواننده بینالمللی اپرا سالهاست در اروپا مشغول به کار است، با همراهی فاطی محمدی بازیگر و کارگردان تئاتر قطعهای از اپرای «رومئو و ژولیت» را اجرا کردند که مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت.
فستیوال تئاتر ایرانی هایدلبرگ از نه سال پیش به همت غلام آل بویه شکل گرفت. در گفتگویی که با او داشتم، در این باره چنین گفت: «ده سال پیش ما به این فکر افتادیم که مانند فستیوال تئاتر کلن که سالهاست در غرب آلمان برگزار میشود فستیوالی را برای این منطقه آلمان و در هایدلبرگ برگزار کنیم و به همین دلیل با دیگر دوستان اهل تئاتر همچون زنده یاد فرهاد
مجد آبادی و همچنین منوچهر رادین صحبت کردم که آنها هم موافقت بودند و به این شکل این ایده شکل گرفت.»
به گفته مدیر جشنواره هایدلبرگ امسال تعداد گروههای علاقمند به شرکت در این فستیوال از هر سال دیگر بیشتر بود که از بین ۲۱ گروه داوطلب سرانجام ۱۰ گروه انتخاب شدند.
جشنواره تئاتر هایدلبرگ از حمایت مالی اداره فرهنگ و هنر و شهرداری مرکزی هایدلبرگ برخوردار است و تئاتر آماتور هایدلبرگ نیز یکی دیگر از حامیان این جشنواره است.
غلام آل بویه درباره انتخاب نمایشها میگوید، آنها الزاما بر اساس محتوای کار انتخاب نمیشوند بلکه نمایشهایی که تا به حال در جشنواره شرکت نداشتند و یا برای اولین بار به روی صحنه میروند اولویت دارند. با این حال میتوان گفت که نمایشهای این دور جشنواره عمدتا نمایشهای خوب و موفقی بودند.
جشنواره تئاتر هایدلبرگ از چند سال پیش تندیسی را که کار یک هنرمند ساکن این شهر است به عنوان جایزهای از سوی تماشاگران به بهترین تئاتر جشنواره هدیه میدهد. این جایزه اولین بار به زندهیاد فرهاد مجدآبادی کارگردان نمایش «هیاهوی بسیار برای همه چیز» اثری از «داریو فو» تعلق گرفت.
امسال، اولین نمایش جشنواره، نمایش «آشغال» یا «کثافت» از نویسنده آلمانی روبرت اشنایدر و به زبان آلمانی بود که به کارگردانی و بازیگری سعید مولا هنرمند ایرانی ساکن فرایبورگ اجرا شد.
نمایش «آشغال» در باره یک مهاجر عرب است که همیشه رویای زندگی در آلمان و یادگیری زبان آلمانی و فلسفه و ادبیات آلمان را دارد، ولی بعد از مدتی اقامت در آلمان و عدم موفقیت اجتماعی به یک کارگر ساده گلفروش تبدیل میشود و رویای او درباره زندگی در آلمان به پذیریش تحقیرها و تبعیضهای روا شده به او ختم میشود.
در دومین روز جشنواره نیز نمایشی به زبان آلمانی با نام «هر یکشنبه» به کارگردانی «کورنلیوس گولکه» با اقتباس آزاد از
نمایش «هیچ چیزی قشنگ تر از این نیست که…» اثر اولیوریوکوسکی به روی صحنه رفت.
«قلادهای برای یک سگ مرده» در روز سوم به نمایش در آمد. سارا صیادی و سینا فیض بر اساس نوشتهای از محمد چرمشیر این اثر را کارگردانی و به خوبی بازی کردند. نمایش، داستان زندگی سگهای خیابانی است که بی تشابه با زندگی برخی از آدمها نیست که هر روز به دلیلی کشته میشوند.
صدرالدین زاهد با مهارت خاص خود نمایش «افسانه ببر» اثر «داریو فو» را کارگردانی و اجرا کرد. او این اثر را تا به حال بارها در اروپا و امریکا و استرالیا به نمایش در آورده و هر بار نیز مورد استقبال تماشاگران قرار گرفته است. «افسانه ببر» داستان سربازی است که از سوی همرزمانش در کوههای هیمالیا رها میشود. سربازی که از جانب انسانها، یاران خود، رها شده اما از محبت یک حیوان وحشی، ببری ماده، برخوردار میشود.
در روز قبل از پایان جشنواره، یعنی روز شنبه ۲۴ ژانویه سه نمایش به اجرا در آمد. نمایش کودکان با نام «جادوگر کوچک» به زبان آلمانی از اوتفرید پرویسلر و با بازی و کارگردانی گئورگ فایت دمانت و سپس نمایش « روز دروغ» کاری از یعقوب کشاورز که بر اساس نمایشنامهای با همین نام از محمد یعقوبی بود.
نمایش «روز دروغ» با بازیگری خوب علیرضا نیکی داستان زندگی زن وشوهری است که برای ادامه تحصیل و زندگی بهتر به سوئد مهاجرت میکنند. گرچه دیالوگهای این نمایش ظاهرا نظر مرد نمایش نیست و بر اساس سنت « دروغ» اول آوریل که در غرب رایج است، یا همان دروغ سیزده خودمان، به زن گفته میشود اما ورای دروغها، یک تصویر منفی از زن ایرانیِ خارج از کشور و کلا زندگی زن و شوهرها در خارج از کشور به نمایش گذاشته میشود. زن ایرانیِ نمایش، زنی خودخواه است که زندگی خوب خود را در ایران به حراج گذاشته تا به بهانه تحصیل آزادانه به دنبال خوشگذرانی های خود باشد و به همسر خود خیانت نیز میکند.
سومین نمایش این روز کاری بسیار زیبا با کارگردانی و بازیگری مشترک سوسن فرخ نیا و داریوش رضوانی به نام «شیرینی تلخ» بر اساس نمایشی از حامد احمدی بود که داستان غمانگیز و دردآوری را به نمایش گذاشت که ناشی از شرایط بعد از انقلاب اسلامی بر جامعه بود. شرایط گاه فجیعی که عشاق هم از آن زیان دیدند.
نمایش زندگی زن و مردی است که در جوانی عاشق هم میشوند و بعد از ۲۵ سال همدیگر را به طور اتفاقی در لندن میبینند و گذشته را با کنار هم چیدن قطعات پازل سالهایی که پشت سر نهادهاند، مرور میکنند. شاید ایرادی که بتوان به این نمایش گرفت این باشد که تماشاگر آن طور که باید از بازی دو بازیگر، به عشقی که بین این زن و مرد وجود داشته پی نمیبرد. با این همه این نمایش بسیار تاثیرگذار است. به ویژه در بخش پایانی نمایش که سوسن فرخ نیا با فریاد به سمت نقشه ایران میرود و آنرا خراب میکند، چرا که در مییابد عامل اعدام فرزندش همین کسی است که پیش از آن عاشقش بوده است. این صحنه چنان تاثیرگذار است که تماشاگر مبهوت میماند اما متاسفانه روند نمایش این اجازه را به تماشاگر نمیدهد تا بعد از چنین صحنه تاثیرگذاری دست کم چند ثانیه با خود و نمایش تنها باشد تا بتواند دوباره به دنیای واقعی برگردد، سریع چراغها روشن میشود و بازیگران برای تشکر به وسط صحنه میآیند.
آخرین روز جشنواره با نمایش زیبای «وطنی که بنفشه نبود» نوشته و به کارگردانی فرشته وزیری نصب که توانست جایزه تماشاگران را نیز به خود اختصاص دهد، آغاز شد. «وطنی که بنفشه نبود» نمایش دیگری از دردهای بعد از انقلاب سال ۵۷ است. شرایطی که میلیونها ایرانی را مجبور به مهاجرت کرده است. درد و اندوه یک زن زندانی که بعد از مهاجرت به دلیل فشارها، و طولانی بودن روند پناهندگی و تنهایی دست به خودکشی میزند و در یک آسایشگاه برای درمانی طولانی بستری میگردد. زن ابتدا از صحبت با روانکاو خود سر باز میزند اما بعد تصمیم میگیرد به شکل نمایش، سرگذشت خود را بیان کند. این نمایش با بازی خوب بازیگرانش به ویژه علی کامرانی، روزیتا فضایی و فروز فروغی که از بازیگران پرسابقه و حرفهای تئاتر هستند خوش درخشید.
آخرین نمایش نهمین جشنواره تئاتر هایدلبرگ « دوزخ» نام داشت با کارگردانی و بازیگری سودابه فرخ نیا که یکی دیگر از کارهای خوب جشنواره بود. سودابه فرخ نیا در کنار رضا بهرنگ و ناهید نعیمی این اثر ژان پل سارتر را بسیار موفق به روی صحنه برد. نمایش «دوزخ» که آن را در زبان فارسی با عنوان «پشت درهای بسته» نیز میشناسیم از دنیای پس از مرگ صحبت میکند. دوزخ از «ترس» انسان که حتی بعد از مرگ هم بر او چیره است میگوید. در این نمایش میبینیم که چگونه سارتر تلاش میکند پایان راه زندگی، یعنی «مرگ» را از دید انسانی بنگرد که مُرده است و راهی جز پذیرش مرگ ندارد.
بخش پایانی فستیوال هایدلبرگ با نمایش کمدی « دادگاه خواهر شیرین عبادی» با بازیگری و کارگردانی هادی خرسندی به همراه پروانه سلطانی بود. این نمایش شلوغترین و پرتماشاگرترین اجرای جشنواره تئاتر هایدلبرگ را به خود اختصاص داد. نمایشی که بعد از تماشای آثاری که بیانگر دردهای جامعه بودند ساعاتی نیز تماشاگران را به خنده واداشت و فضای جشنواره را دگرگون ساخت.