کامیار بهرنگ- لیگ برتر انگلستان به پایان رسید اما این دورهی آن پر بود از شگفتیهایی که به باور جادا سانبورا، محقق بخش مدیریت مجمع جهانی اقتصاد اگر به آنها با دقت نگاه شود «میتواند به شما برای اینکه یک مدیر بهتر باشید کمک کند». او این شگفتیها را در شش بخش جداگانه بررسی کرده و نشان میدهد «فارغ از اینکه هوادار کدام تیم هستید، در کجا کار میکنید یا حتی در خانواده خود» با آنها میتوانید مدیریت موفقتری را تجربه کنید.
۱) تیر دروازه را جابجا نکنید
حالا بسیاری از شما داستان تیم لسترسیتی را میدانید؛ تیمی که فصل گذشته در آستانه سقوط به دسته پایینتر قرار داشت و امسال چند هفته مانده به پایان لیگ جشن قهرمانی گرفت. زمانی که کلودیو رانیری به عنوان سرمربی این تیم انتخاب شد تنها یک هدف داشت؛ جلوگیری از سقوط به دسته پایینتر.
در اواسط این فصل بود که آنها به صدر جدول رسیدند. اینجا بود که بسیاری از کارشناسان شروع به گمانهزنی کردند که آیا این تیم میتواند در پایان فصل نیز این صدرنشینی را حفظ کند. در واقع آنها در این نیم فصل تنها یکبار بازنده شده بود. رانیری خود گفته بود: «من به همه بازیکنانم گفته بودم که ما تنها ۵ امتیاز دیگر (برای ماندن) نیاز داریم. من یک هدف ۴۰ امتیازی از آغاز فصل مقابل خود قرار داده بودیم و زمانی که به آن رسیدیم هدفهای خود را تغییر دادیم». رانیری از جاهطلبی چیزی کم ندارد و شخصیتی بسیار ثابتقدم و البته قابل پیشبینی دارد. او برای رسیدن به هدفهای خود فشار زیادی روی بازیکنان آورد. آنها میدانستند که چه در انتظار آنهاست و متوجه شده بودند که موفقیت به چه صورت است.
۲) رهبری یک نقش است و نه موقعیت
کاپیتانها نقش بسیار مهمی در هدایت یک تیم دارند. کاپیتان بودن البته الزاما نه به معنی بهترین و نه حتی مهمترین بازیکن است.
در این فصل ۱۰۰ بازیکن که بیشترین زمان حضور در زمین را داشتهاند نزدیک به ۳۰ درصد بیشتر از ۲۰ کاپیتان باشگاهها بازی کردهاند. تنها ۸ کاپیتان توانسته بودند به اندازه کافی در زمین حضور داشته باشند تا در این لیست صدتایی قرار گیرند. آسیبدیدگی، سن یا تغییرات تاکتیکی موجب شده است که کاپیتانها کمتر در بازیها حضور داشته باشند. اما آنها هر جا که باشند، وسط زمین، روی نیمکت ذخیرهها، حتی در رختکن یا میان زمین تمرین، باید وظیفه هدایت و راهنمایی خود را انجام دهند.
موقعیت رسمی شما به عنوان مدیر و هدایتکننده الزاما به شما جایگاهی «بهتر» یا «مهمتر» نخواهد داد. توجه داشته باشید که رهبری تنها یک نقش است.
۳) اهمیت تناسب فرهنگی
مدیریت (هدایت) در یک اکوسیستم مشخص به وقوع میپیوندد که معمولا پیش از ورود شخص مدیر یا هدایتکننده شکل گرفته است. در لیگ برتر این موضوع شامل هواداران، بازیکنان و صاحبان و حامیان مالی، کارمندان باشگاه و حتی تاریخ آن باشگاه و البته شهر میشود. اینها مجموعهای هستند که فرهنگ یک باشگاه را ساختهاند.
یک مدیر موفق هم آنها را میفهمد و هم تلاش میکند رابطهای متعادل بین آنها برقرار کند.
به وضعیت باشگاه منچستر یونایتد در ۲ دهه گذشته نگاه کنید (البته هواداران لیورپول و منچستر سینی لطفا کمی آرامش نشان دهند). تعادل و یا شدت این موضوع به خوبی روی نتایج این تیم تاثیر مستقیمی داشته است. زمانی که هواداران، کارمندان، حامیان مالی و بازیکنان غرور داشتند این موضوع به روشنی وقتی بازیکنان وارد میدان میشدند نیز دیده میشد. سِر آلکس فرگوسن از این فرهنگ لذت میبرد. جانشینان او اما از دیوید مویز و لوئیس ونگال چنین برداشتی نداشتند و بیراه نیست که امروز باشگاه در تقابل با خودش قرار گرفته است.
به عنوان یک مدیر بنا نیست که در همه زمینهها حضوری موفق داشته باشید. اما باید جایگاه خود را پیدا کنید. زمانی که شما آن را پیدا کردید میتوانید با فرهنگ مناسب ارتباط بگیرید. اینگونه موفق خواهید بود و از مسیرتان به سوی موفقیت لذت خواهید برد.
۴) مدیریت مرتبط با مردم نیازمند اعتماد مداوم است
چلسی با اینکه فصل گذشته قهرمان لیگ برتر انگلستان شد اما امسال امکان ارائه بازیهای خوبی را پیدا نکرد. با وجود اینکه بیشتر بازیکنان این فصل همانهایی بودند که کاپ قهرمانی را بالای سر بردند اما امسال جایگاهی بهتر از رتبه نهم به دست نیاوردند. مولفههای بسیاری در این اتفاق موثر است اما مهمترین آنها را باید در وجود خوزه مورینیو (که خود را آقای خاص مینامند) دید، چراکه او اعتمادش را به بازیکنان از دست داد.
در اوایل فصل زمانی که پزشک تیم زودتر از فرمان مورینیو برای درمان یکی از بازیکنان ارزشمند تیمش به وسط زمین رفت، از او به شدت انتقاد کرد. برخی میگویند مورینیو تنها میخواست مشکلات تیم را با موضوعی انحرافی به حاشیه ببرد. بسیاری از بازیکنان رابطه بسیار خوبی را با دکتر تیم داشتند و با وجود اینکه او از تیم اخراج شد، تعدادی از آنها در مراسم عروسی او شرکت کردند. در ماههای بعد چلسی بازیهای بسیار بدی انجام داد و خوزه مورینیو کمتر از یک سال پس از فتح جام از تیم اخراج شد.
این اصلا مهم نیست که شما تا چه حد خوب هستید و چه موفقیتهایی در گذشته به دست آوردهاید، آنچه اینجا اهمیت دارد، اعتماد است. جیانپریو پتریگلیاری در مصاحبه با مجله Harvard Business Review گفته است: «زمانی که شما در جایگاه قدرت قرار میگیرید راههای بسیاری برای انجام آنچه میخواهید در پیش دارید؛ زورگویی، فریب، دستکاری کردن امور و حتی تهدید. اما زمانی که شما اعتماد افرادی را که بناست همراه شما باشند از دست بدهید دیگر نمیتوانید با هیچ کدام از این روشها مدیر و مدیر خوبی باشید».
۵) مدیریت خود و دیگران
مسوولیت و احساسات، هر دو، از ضرورتهای یک مدیر خوب است تا بتواند با ذهنی باز، فرصتهایی را که دیگران نمیتوانند به آنها دست پیدا کنند مهیا کرده و از تکرار اشتباهات رایج جلوگیری کند.
این سناریو آشنا را در نظر بگیرید: یک مربی جدید وارد تیم میشود و بازیکنان را بر اساس برداشتهای اولیه و شاید برخی معیارهای ساده تحلیل میکند. او در آینده هم بر اساس همین قضاوت است که به پیش میرود (در اقتصاد به آن تمایل به تصدیق گفته میشود). اگر آن قضاوت منفی باشد، مربی شروع به اصلاح یا تقویت آن میکند که بیشتر و به صورت ناخودآگاه با فشار بیشتر به بازیکن برای تمرین همراه خواهد شد. در چنین شرایطی بازیکن به دلیل تحمل بیش از اندازه فشارها از فرم خارج میشود و تیم ارزش خود را از دست میدهد.
این مدل را شاید بتوان «عارضهی برنامهریزی برای شکست» (setup to fail syndrome) نامید که در روابط تیمهای ورزشی، محل کار، گروههای اجتماعی و حتی خانواده نیز مشاهده میشود. غلبه بر آن نیازمند مدیرانی قوی است که با خودآگاهی کامل بتوانند عوامل تخریب پویایی یک مجموعه را پیدا کنند و قدرت تغییر آن را داشته باشند تا اعضای آن مجموعه امکان توفیق بیشتر را به دست آورند.
۶) مدیران هرگز از تیمهای خود بزرگتر نیستند
بارها و بارها این مدیران بودند که افتخارات بزرگی به دست آوردند. اما در بیشتر مواقع مدیریت ضربههای سختی نیز خورده است. اگر مدیر باهوشترین یا ماهرترین فردی باشد که در اتاق (یا استادیوم) حضور دارد اما باید توجه داشت که تنها فرد هوشمند نخواهد بود. رهبران خوب این موضوع را به خوبی میدانند؛ آنها تجربه، مهارت و ایدههای کل تیم را طراحی میکنند چرا که این ویژگی است که یک مهارت واقعی است.
توجه داشته باشید که این مربیان نیستند که جام برتر انگلستان را میبرند بلکه برندگان اصلی همانا بازیکنان هستند.
در لیگ برتر، شما دائما شاهد تغییر مربیان هستید. در این فصل ۹ مربی از کار اخراج شدند یا استعفا دادند. فصل گذشته هم ۱۱ مربی تغییر کرد، فصل پیش از آن هم ۱۳ مربی و این در حالی صورت گرفته که اینجا تنها ۲۰ تیم حضور دارد.
در دنیای خارج از فوتبال شاید نقش رهبریها و مدیران بیشتر از تغییرات در این ورزش ادامه داشته باشد اما نباید فراموش کرد که هیچ کدام ابدی نیستند. زمانی که یک فصل به پایان میرسد باید به این فکر کرد که نقش ما در مدیریت و هدایت یک گروه شغلی یا ورزشی و هنری و یا جامعه با آنچه به ما محول شده چه تناسبی داشته است.
*منبع: مجمع جهانی اقتصاد