نازی اکبری از سال ۱۹۸۷ مقیم بریتانیاست. او مدرک دکترای خود را از دانشگاه «میدل سکس» در رشتۀ «رواندرمانی کار عمومی» دریافت کرده است.
در سالهای اخیر دکتر اکبری مدیر عامل یک مرکز خیریه در شمال لندن، با هدف پیشبرد و ترویج سلامت روان برای مهاجران بوده است. او رواندرمانگر و روانپژوهی بسیار فعال است و هر سال در همایشهای متعددی در ایران و خارج از ایران شرکت میکند. دکتر اکبری به کار ترجمۀ آثار رواندرمانی نیز میپردازد. با او دربارۀ ترجمهاش از آخرین اثر اروین یالوم، یکی از مطرحترین رواندرمانگرانِ زندۀ دنیا، به گفتگو نشستیم.
-دلیل انتخاب «انسان موجودی یکروزه» برای ترجمه چه بود؟
-من ۱۷ سال است که مشغول رواندرمانی هستم. از همان ابتدای گذراندن دورۀ تعلیماتی برای این حرفه همیشه با اسم اروین یالوم، بهعنوان بنیانگذار مکتب هستیگرا در رواندرمانی برخورد داشتم. یالوم در رویکرد خودش به رواندرمانی از نظریهپردازان دیگر متفاوت است. جذابیت یالوم برای ما زمانی که دورۀ تعلیماتی را میگذراندیم در برخوردش به آموزش بود. یالوم به جای اینکه کتاب درسی بنویسد داستانها و تجارب خودش را به صورت شخصی و عینی در قالب داستان بازگو میکند. این به نظر من دلیل موفقیت یالوم در دنیاست و باعث شده کتابهایش به چندین زبان ترجمه شود. برای نمونه کتاب «اگزیستانیال تراپی» او در دانشگاهها تدریس میشود و ۴۵۰ بار در سراسر دنیا تجدید چاپ شده است.
او که آدم بسیار مطرحی است الان ۸۵ سال دارد و ما در کتابهای اخیرش سایۀ مرگ را هم میبینیم. یالوم انسانی است که موفق شده تاثیرات مهمی روی انسانهای دیگر بگذارد و نیز توانسته انبوهی از انسانها را برای رواندرمانگری تعلیم دهد. من هم علاقۀ خاصی به او دارم. از طرفی دیگر من در ایران رشتهی ادبی خواندم و شعر و داستان بسیار دوست دارم ولی فرصت اینکه رمان بنویسم را در طول زندگی حرفهایم پیدا نکردم. شاید همین هم در انتخابم در ترجمه کتابهای یالوم نقش داشته است. این اثر یالوم هم یک رُمان آموزشی است. داستان ۱۰ نفر از درمانجویان اوست که با مسئلۀ مرگ درگیر هستند؛ یا عزیزی را از دست دادهاند و یا خود رو به مرگ هستند. اسم این کتاب به انگلیسی Creatures of a Day یا «موجودات یک روزه» است. یالوم این ایده را از مارکوس اورلیوس امپراتور سیاستمدار و فیلسوف روم باستان گرفته است. هدف یالوم در انتخاب این عنوان آن است که انسان را از جایگاه «اشرف مخلوقات» پایین آورده و به ما گوشزد کند که همه ما موجودات فانی هستیم.
– به نظر شما به عنوان یک رواندرمانگر که نگاه دقیقی به محیط اجتماعی ایرانیانِ خارج و داخل کشور دارید فکر میکنید چه چیزی در آثار یالوم و چه چیزی در اعماق جامعۀ ایران هست که او را نزد ایرانیان محبوب میکند و باعث میشود که آثار او در ایران خوب به فروش رسد؟
– یالوم در ایران از خیلی وقت پیش محبوب بوده است. همین محبوبیتش هم باعث توجه مردم به آثار و حرفهایش میشود. نویسندگان دیگری هم در مکتب یالوم هستند که چون کمتر شناخته شده هستند مردم به آنها به اندازۀ یالوم توجه نشان نمیدهند. در نتیجه هدفمندتر است که کتابهای یالوم را ترجمه و منتشر ساخت. ولی اگر به قسمت اصلی پرسش شما بپردازم من هنوز جواب روشنی برای آن ندارم. اتفاقاً قرار است با چند نفر دیگر پژوهشی در ایران انجام بدهیم و ببینیم چرا یالوم در ایران این قدر محبوبیت دارد. به عنوان نمونه بگویم کتاب «وقتی که نیچه گریست» او که به ۱۹ زبان و از جمله فارسی ترجمه شده است ۱۷ بار در ایران در طی چهار سال گذشته تجدید چاپ شده است. در کشوری که کتابخوانی رواج چندانی ندارد این رقم خیره کننده است. البته من خودم گمانهایی برای این محبوبیت یالوم در ایران دارم و فکر میکنم که نگاه فلسفی او یک مقدار به عرفان ایرانی نزدیک است. ولی دراین مورد باید بیشتر پژوهش کرد. دیگر اینکه مسائل وجودی یا «اگزیستانیال» برای همۀ انسانها موضوع بسیار مهم و جذابی است. دیگر آنکه یالوم از قالبهای رواندرمانی فاصله میگیرد. او عینیگرا است. خودش میگوید که اگر دو مراجعه کننده با مشکلی مشترک پیش من بیایند لزوماً به یک راه حل در مورد آن دو نمیرسیم و هر یک از آنها چیز خاصی را از جلسات میگیرند. این نشان میدهد که در رواندرمانی نمیشود یک لباس تنِ همه کنیم.
-ممکن است بیشتر در این مورد توضیح بدهید؟
-ببینید، چندین مکتب در رواندرمانی وجود دارد که قالبهای خاصی دارند. مثلاً روانکاوی میگوید که روانکاو هیچ چیزی در حین رواندرمانی نباید به درمانجو بگوید و سکوت مطلق باید اختیار کند. حتی دکور مطب و لباس روانکاو هم نباید تغییر کند. ولی یالوم به رواندرمانگرتوصیه میکند که هرچند باید از چارچوبها و تکنیکهای رواندرمانی استفاده و نیز مرزها را رعایت کرد ولی خود رواندرمانگر هم میبایست یک انسان واقعی باشد و با مراجعه کننده همدلی کند. یالوم میگوید که رابطه حرف آخر را میزند. به قول او- که من در مقدمۀ خودم در کتاب آوردهام- «انسانها از رابطه به وجود میآیند، در رابطه رشد میکنند، در رابطه آسیب میبینند و در رابطه ترمیم میشوند». انتقادی که من به همکاران خودم در ایران دارم آن است که برای مراجعین و درمانجویان خیلی به اصطلاح «ریش سفیدی» میکنند. انگار که آن بالا نشستهاند و «دستور» صادر میکنند و توصیه میکنند، به جای اینکه با مراجعه کننده همراهی و همدلی کنند و پتانسیلهای او را بیرون بیاورند و کمک کنند که بیدار شود و مسیرش را پیدا کند. یالوم میگوید که رواندرمانگر در برابر درمانجو باید خودش باشد و میتواند از خودش هم صحبت کند.
-یعنی رواندرمانگر خودش و دنیای درونی خودش را هم میتواند عریان کند؟
-اصطلاح جالبی را به کار بردید. خودش میگوید «تراپیست عریان». یالوم اگر احساس کند که تعریفِ داستانِهای خودش به طرف مقابل کمک خواهد کرد، این کار را میکند. البته این نباید به این تصورِ اشتباه منجر شود که تراپیست فکر کند که «خودش بودن» یعنی هر چه دل تنگش میخواهد بگوید و انجام دهد.
در فرهنگ ما هر کس که تهاجمیتر عمل کند بیشتر پسندیده میشود. بتسازی را دوست داریم. این طرف مقابل هم بالاخره انسان است و وقتی او را مرتباً بالا میبریم به راستی مشکل است که متواضع باقی بماند. آن روی سکه هم آن است که ما از نظر فرهنگی عادت کردهایم که هدایت بشویم. ما یاد نگرفتیم که نظرمان را بگوییم و منِ خودمان را بیان کنیم. این مسئلۀ و ضعف تاریخی ماست. ما مسئولیتپذیر نیستیم و دوست داریم کس دیگری برای ما تصمیم بگیرد و اگر تصمیم خرابی بود مقصر ما نباشم و یکی دیگر باشد. ما دنبال ناجی میگردیم.
– درعرصۀ رواندرمانی این نگاه نوین متاثر از یالوم به چه نوع رابطهای با مراجعه کننده یا درمانجو میانجامد؟
-وقتی ما را تعلیم میدهند به ما میگویند که صندلیمان را با مراجعه کننده در یک سطح قراردهیم و یا پشت میز ننشینیم. یعنی ما باید کاملاً یک رابطۀ برابر با درمانجو برقرار کنیم. در ایران در بسیاری موارد چنین نیست. در شیوههای جدیدی که من تعلیم دیدهام ما به مراجعه کننده «مریض» و «بیمار» نمیگوییم. این نامگذاری یعنی همه را با چوب اختلال روانی راندن. در حالی که کسی که مشکل روانی دارد لزوماً بیمارنیست. کسی که بیماری دو قطبی دارد و یا روانپریشی دارد با کسی که دچار افسردگی خفیف است متفاوت است. در بریتانیا هم قبلاً به همه «بیمار» میگفتند ولی این اکنون تغییر کرده است و یک درمانجو لزوما بیمار نیست. دیگر آنکه من پیرو شیوۀ ترکیبی در رواندرمانگری هستم. در اینجا ما یک لباس نداریم که تن همه بکنیم. روانکاوان یک لباس فرویدی دارند که تن همه میکنند. ولی ما بسته به نیاز درمانجو از شیوههای درمانی متفاوت استفاده میکنیم. میشود گفت که یک جعبه ابزار داریم و بسته به نیاز از ابزارهای مختلف استفاده میکنیم. تخصص من در «رواندرمانی رفتارشناختی» است. سخن کلیدی در این شیوه آن است که نوعی که شما فکر میکنید همان طور هم حس میکنید. مثلاً دو نفر که از همسرشان جدا شدهاند میتوانند دو حس کاملاً متضاد داشته باشند. یکی احساس رهایی از قفس کند و دیگری دچار افسردگی شود. یالوم هم به نوعی همین نگاه را دارد. او میگوید که اگر موفق شویم نوع نگاه و تفکرمان را تغییر دهیم حسمان را نیز تغییر میدهیم. دیگر آنکه «رواندرمانی رفتارشناختی» میگوید آن کلماتی که شما استفاده میکنید هر یک بار معنایی دارند. اگر این بار معنایی منفی باشد به طور اتوماتیک حس و رفتار منفی ایجاد میکند. این منفی و یا مثبتبینی در مثال معروف لیوان با «نیمه پُر» و یا «نیمه خالی» متجلی میشود. ما در فارسی انواع و اقسام کلمات را برای بیان احساسات داریم. ولی وقتی یک مراجعه کنندۀ ایرانی پیش من میآید و از او میپرسم که چه احساسی دارد، معمولاً میگوید داغونم. میپرسم داغون یعنی چی؟ میگوید حالم خرابه. حالم خرابه یعنی چی؟ جواب میدهد که قاطی کردم. تمام اینها یعنی تماس با احساس. ولی اگر از یک انگلیسی همین سئوال را بکنید معمولاً میگوید من امروز مثلاً غمگین هستم یا اضطراب دارم یا دلشوره دارم یا شادم یا نگرانم. ببینید ما در فارسی تمام کلمات را برای بیان احساسات داریم ولی ترجیح میدهیم به صورت منفی بیان کنیم. واقعیت آن است که یاد هم نگرفتهایم.
-آیا یالوم که یهودی است واقعهی هولوکاست را تجربه کرده است؟
-یالوم از یک خانوادۀ یهودی در روسیه آمده که بعد از جنگ حهانی اول به آمریکا مهاجرت کردند و خود او در واشنگتن دی سی به دنیا آمده است. همیشه در آثارش مینویسد که او و خانوادهاش از خوش شانسها بودهاند. یالوم کتابی دارد با عنوان «پلیس را صدا خواهند زد» که من آن را ترجمه کردهام و به صورت «ای بوک» در اینترنت است. این کتاب در مورد یکی از دوستانش است که در سنین بالا خاطرات خودش را ازهولوکاست بازگو کرده است. یالوم، همچنان که از نوشتههایش دیده میشود، نوعی احساس گناه دارد از اینکه در این «دوزخ روی زمین» نبوده است.
-البته هولوکاست سایۀ سنگینی بر زندگی تمام یهودیان انداخته است. کمی هم از مصاحبه خودتان با یالوم برایمان بگویید.
-من هیچ آشنایی شخصی با آروین یالوم نداشتم. او همیشه برای من یک استاد بود و من شاگردی از راه دور. برای من انجام مصاحبه با او یک افتخار و یک لحظۀ تاریخی بود. در ایران حق تالیف (کپی رایت) وجود ندارد ولی من موقعی که تصمیم به ترجمۀ این کتاب گرفتم از نظر اخلاقی خودم را ملزم دیدم که اجازۀ ترجمه را از او بگیرم. ایمیلی به او فرستادم بدون اینکه امیدوارباشم جواب مرا بدهد. به او گفتم که کتابِ «خیره به خورشید» او در ایران مورد استقبال قرار گرفته و در مورد موفقیت خارقالعادۀ «وقتی که نیچه گریست» برایش نوشتم. خیلی سریع جوابم را داد و اجازه ترجمه را داد. من راستی پر درآورده بودم و پرواز میکردم. بعد وقتی که دیدم چه تعداد بالایی ایرانی عضو فیس بوک او هستند فکر کردم که پیشنهاد انجام مصاحبه را به او بدهم و سئوالهایی را که من و همکارانم در ایران و خارج از او دارند با او مطرح کنم. در اینجا هم کاملاً ناامید بودم. ولی به هرحال این تقاضا را مطرح کردم و گفتم خیلی از همکاران من در ایران آرزویشان این است که چنین گفتگویی صورت بگیرد. این را هم گفتم دو حالت دارد، یا اجازه بدهید شما را پس از انتشار کتاب به ایران دعوت کنم و برنامهای داشته باشیم و یا اگر نه از طریق اسکایپ گفتگو کنیم. من به راستی شوکه شدم وقتی جواب مرا داد و گفت که به دلیل سن بالا نمیتواند به ایران سفر کند ولی مصاحبه با اسکایپ پس از ترجمۀ کتاب را به راحتی پذیرفت.
– با توجه به شیوه و شخصیت او قبول مصاحبه از طرف او منطقی به نظر نمیرسید؟
-بالاخره آروین یالوم ازفرزانگان و مانند فروید زمانه ماست و من یکی از هزاران شاگردان و پیروان او هستم ولی او متواضعانه پیشنهادِ مصاحبه را پذیرفت. من هم از همکاران خودم در ایران خواستم که سئوالات خودشان را برایم بفرستند که این هم بسیار هیجان ایجاد کرد و لیست پرسشها پشت سر هم آمد. مصاحبه در تاریخ ۱۳ اکتبر ۲۰۱۵ از طریق اسکایپ انجام شد که نوشتار آن در آخر کتاب آمده است . فیلم ۲۰ دقیقهای آن هم موجود است که در آن خطاب یالوم به ایرانیهاست. فیلم این مصاحبه هم در برنامۀ رونمایی کتاب در ایران پخش شد ولی هنوز آن را در اینترنت منتشر نکردهام. خود او هم خبر انجام این مصاحبه را در صفحۀ فیس بوک خود آورده است.
– در مورد نشست رونمایی و معرفی کتاب در ایران برایمان بگویید. برنامه چطور بود و چقدر مورد استقبال قرارگرفت مخصوصاً که این رونمایی و معرفی کتاب همزمان شده بود با نمایشگاه کتاب در ایران. و در اینجا چگونه میشود کتاب شما را تهیه کرد؟
-این برنامه را انجمن جامعهشناسی و خانۀ اندیشمندان و البته با حضور انتشارات ققنوس که ناشر کتاب است برگزار کرد. با وجود فرصت کم برای اطلاعرسانی، استقبال خوبی از برنامه شد و بیش از ۱۰۰ نفر در این جلسه شرکت کردند و برای برخی نیز جا نبود. تا حالا هم کتاب فروش خوبی کرده است. تعدادی از این کتاب را من به لندن آوردهام که درآمد فروش آنها به خیریۀ خانۀ کودکان افغانستان که برای کودکان افعانستانی بدون شناسنامه مدرسه تشکیل داده است میرسد.
قیمت کتاب معادل ۱۰ پوند است و علاقمندان برای دریافت آن در خارج از کشور میتوانند به وب سایت من مراجعه کنند.
-سپاس فراوان دکتر اکبری از وقتی که در اختیار کیهان لندن گذاشتید.