بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شد. برخلاف تمام نظرسنجیهایی که قبل از باز شدن حوزههای رایگیری منتشر شده بودند، اکثریت بریتانیاییها رای به جدائی از اتحادیه اروپا دادند. پیمانی که در سال ۱۹۷۲ به آن پیوسته بودند. در آن سالها در اروپا کسی با آغوش باز به استقبال بریتانیاییها نرفت.
رسال ۱۹۶۷ اولین تقاضای بریتانیا برای پیوستن به «بازار مشترک» (نام آن زمان این پیمان اروپائی) با مخالفت فرانسه مواجه شد و بریتانیا چند سالی پشت در ماند. البته این اولین بارهم نیست که بریتانیائیها به پای صندوق رای فراخوانده شدند تا دررابطه با باقی ماندن یا خروج از اروپای اقتصادی نظر خود را ابراز کنند. در سال ۱۹۷۵، برخلاف این بار، ۶۷ درصد از شرکت کنندگان رای به ماندن داده بودند.
خروج از اتحادیه اروپا که ۵۲ درصد از رأیدهندگان خواهان آن شدند روندی ساده نیست و از نظر زمانی نیز کوتاه نخواهد بود. مذاکرات برای خروج یکی از اعضای اتحادیه حداقل دو سال طول میکشد. در این دوسال هیچگونه تغییری در روابط اتحادیه اروپا و بریتانیا به وجود نخواهد آمد. البته کارشناسان مسائل اروپائی معتقدند که این روند بیش از این و چندین سال به طول خواهد انجامید و شاید این جدائی تازه پس از یک دهه وارد مرحله اجرائی شود. کم و بیش حدس زده میشود که ۸۰ هزاز توافق و قانون باید مورد بازنگری قرار گیرد. البته پسلرزههای سیاسی این رأی احتیاج به پیمودن این روند ندارد و از هم اکنون احساس میشود.
پسلرزهها در کشورهای اتحادیه اروپا
در تمامی کشورهای اروپائی در این سالها جریانهایی خواهان تعطیلی و فروپاشی اتحادیه اروپا رشد قابل توجهی داشتهاند. پس از بحران مالی یونان که واحد پولی اروپا، یعنی یورو را نیز دچار بحران ساخت، این جریانها توانستند توجه شمار بیشتری از شهروندان را به خود جلب کنند. جنبشها و احزاب پوپولیست نیز به این جریانات دامن زدند و با شعارهای عوامفریبانه چون «از اروپا خارج شویم تمام مشکلات حل خواهد شد» و یا «منشأ تمام این مشکلات واحد پولی مشترک است»، به تبلیغ پرداختند و بسیاری هم باور کردند. از سوی دیگر، نیروهای سیاسی سنتی و دولتها هم پاسخی مناسب برای پشت سر گذاشتن بحرانهای سیاسی و افتصادی ارائه ندادند.
خروج بریتانیا از اروپا، جریانهای پوپولیست و راست را که شمار آنها در سالهای اخیر در تناسب با شدت و کاهش بحرانها در اروپا قرار داشته، بهاحتمال زیاد برای مدتی تقویت خواهد کرد، به ویژه که کشورهای عضو اتحادیه اروپا درگیر چند چالش مهم چون موج گسترده پناهجویان و بحران اشتغال هستند. اگرچه روند منفی اقتصادی در عمده کشورهای اروپائی به پایان رسیده، ولی نتایج پایان این بحران به ویژه در زمینه کارآفرینی تا چند سال آینده برای مردم قابل لمس نخواهد بود. با پایان زمستان و آغاز تابستان، و با در نظر گرفتن شکست مذاکرات اروپا و ترکیه، انتظار میرود موج جدید پناهجویانی که از جنگ در عراق، سوریه و افغانستان میگریزند راهی اروپا شوند. از سوی دیگر در شهرهای ساحلی لیبی نیز چند صد هزار مهاجر و پناهجوی آفریقایی، که برخی از جنگ و بسیاری از فقر میگریزند در صف قاچاقچیان انسان ایستادهاند تا به آن سوی مدیترانه انتقال داده شوند.
هنوز شمارش آرای همهپرسی در بریتانیا پایان نیافته بود که مارین لوپن، رهبر «جبهه ملی» حزب راستگرا، خارجیستیز و ضد اتحادیه اروپای فرانسه خواهان برگزاری رفراندومی مشابه در این کشور شد. در ایتالیا ماتئو سالوینی، دبیرکل حزب جدائیطلب و خارجیستیز «اتحادیه شمال» نیز نتیجه همهپرسی در بریتانیا را «ناقوس مرگ» اتحادیه اروپا خواند. رسانههای اسپانیائی هم از تاثیر نتایج این رفراندوم بر انتخابات پارلمانی زودرس یکشنبه آینده نوشتند. در این انتخابات نیز یکی از احزاب پوپولیست تازهتاسیس که با نام «پودموس» یا «ما میتوانیم» دو سال پیش قدم به عرصه سیاست گذاشت و در انتخابات قبلی با به دست آوردن جایگاه سوم در پارلمان، سیاست این کشور را فلج کرد و اجازه تشکیل دولت را نداد، بعید نیست بتواند با توجه به نتایج رفراندوم بریتانیا از صندوقهای رای به عنوان سکاندار سیاست اسپانیا بیرون آید.
در ایتالیا «جنبش پنج ستاره» که نایجل فاراژ، رهبر جنبش ضد اتحادیه اروپائی بریتانیا و برنده اصلی همهپرسی پنجشنبه گذشته از آن به عنوان شریک در «کندن گور اتحادیه اروپا» نام برد نیز در دور دوم انتخابات شهرداریهای ایتالیا که هفته گذشته برگزار شد توانست کاندیداهای خود را در پایتخت سیاسی این کشور اروپائی، یعنی رم، و در پایتخت صنعتی همین کشور، یعنی تورین، بر کرسی شهرداری بنشاند. اگر در رم انتظار شکست کاندیداهای احزاب سنتی قابل پیشبینی بود، شکست در تورین را اما هیچ مفسر و نظرسنجی حساب نمیکرد. در هلند هم مخالفان ادامه حضور در اتحادیه اروپا که در این سالها افزایش پیدا کردهاند در آینده با صدای رساتری برگزاری رفراندومی شبیه آنچه در بریتانیا برگزار شد را پیگیری خواهند کرد.
پسلرزهها در بریتانیا
البته پسلرزههای سیاسی این رفراندوم در خود بریتانیا هم کم نخواهد بود. اسکاتلندیها که سال گذشته به استقلال از بریتانیا رای ندادند، و گفته میشود یکی از دلایل نتیجهی آن همهپرسی علاقه به ماندن در اتحادیه اروپا بود، در این ساعات میگویند که با توجه به رای مخالف اکثریت اسکاتلندیها به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، باقی ماندن آنها نیز در بریتانیائی که رای به جدائی از اروپا داده است باید مجددا مورد بررسی قرار گیرد. صداهای مشابهی از ایرلند شمالی نیز به گوش میرسد. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا پرونده یکی از قدیمیترین اختلافات مرزی این قاره را که با زحمت در سالهای گذشته بسته شد احتمالا دوباره خواهد گشود.
اسپانیا تنها چند سال بعد از ورود به اتحادیه اروپا پذیرفت پس از بیش از ۳۰۰ سال، دیگر در محافل بینالمللی مساله مالکیت بر جبلالطارق را مطرح نسازد. در همهپرسی پنجشنبه بیش از ۹۵ درصد از اهالی جبلالطارق، که انگلیسی را با لهجه اندلسی صحبت میکنند، رای به ماندن در اروپا دادند. حالا که بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شده است در این کوهپایه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا پس از خروج قطعی و عملی بریتانیا از اتحادیه اروپا، اسپانیا باز هم سکوت خود را در رابطه با مالکیت بریتانیا بر جبلالطارق، مالکیتی که اسپانیا هرگز نپذیرفته است، حفظ خواهد کرد؟ یا از متحدینش در اتحادیه اروپا خواهد خواست «اشغال» این جزیره را محکوم کنند و این پرونده را دوباره روی میز قرار خواهد داد؟
اتحادیه اروپا پس از جدایی
اروپای رسمی و دیوانسالار از بالاترین مقاماتش، یعنی رئیس کمیسیون (دولت)، رئیس پارلمان و نخست وزیر هلند که ریاست ادواری اتحادیه را عهدهدار است، خواسته است تا دوشنبه که اجلاس روسای جمهور و دولت ۲۷ کشور عضو (چون مشحص نیست کشور ۲۸ام هم حضور خواهد داشت یا نه) یک موضع رسمی را برای اعلام آماده سازد. البته تا قبل از این اجلاس قرار است نخست وزیران آلمان و ایتالیا، آنگلا مرکل و ماتئو رنزی، و رئیس جمهور فرانسه، فرانسوا اولاند، به عنوان روسای کشورهای تاثیرگذار اتحادیه اروپا، در کنفرانسی تلفنی در رابطه با نتایج همهپرسی پنجشنبه تبادل نظر کنند تا مواضعی مشابه در رابطه با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا اعلام نمایند. بسیاری از مفسران اروپائی معتقدند که باید به آینده نگاه کرد و موضعی نگرفت که همکاری در آینده را مشکل و یا حتی غیر ممکن سازد.
از صحبتهای پوپولیستی فاراژ و شرکای اروپائیش که بگذریم، چه در داخل اتحادیه و چه در خارج از آن، اقتصاد جهان صنعتی و پیشرفته آنچنان به هم گره خورده است که بحران بانکی در آمریکا، اقتصاد کشور اروپائی ایسلند را تحت تاثیر قرار میدهد، چه رسد به تاثیر متقابل کشورهائی که سالهاست در یک نظام اقتصادی همزیستی دارند. برای اینکه اقتصادهای درهم آمیخته کشورهای بزرگ اروپائی که بریتانیا هم با وجود خروج از اتحادیه اروپا بخشی از آن است، به یکدیگر لطمههای جبرانناپذیر وارد نکنند، نباید به احساسات زیاد میدان داد.
در سالهای گذشته بارها کشورهای بنیانگذار اتحادیه اروپا چون آلمان، ایتالیا و تا حدی هم فرانسه گناه عدم گسترش اروپای سیاسی و توقف آن در حیطه اقتصادی را به گردن بریتانیا میانداختند که در لحظات حساس مانند پیمان شنگن و برداشتن مرزها و یا تولد یورو به عنوان ارز مشترک، و یا تأسیس ارتش واحد اروپایی، راه خودش را جدا و یا سنگاندازی میکرد. حالا باید دید با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا آیا روند اتحاد سیاسی در این قاره سرعت خواهد گرفت یا رویای کنراد آدنائر و آلتیرو اسوینلی، پدران معنوی اتحادیه اروپا که بر ویرانههای جنگ جهانی دوم پایهگذاری شد برای همیشه به تاریخ سپرده خواهد شد.