مانی تهرانی – (+عکس، موزیک) همین چند روز پیش بود که رهبر جمهوری اسلامی در دیدار جمعی از دانشجویان دانشگاههای کشور گفت که من در موارد جزئی اداره کشور دخالت نمیکنم. اما گویا همه مسائل فرهنگی برای او از این دایره خارج و در این میان موسیقی یک شاخص است.
با وجود اینکه گفتهاند خود در جوانیاش سه تار مینواخته، دست کم از دوره محمد خاتمی فیلمی مشهور از مخالفت علنی او با آموزش موسیقی و برگزاری کنسرت در دانشگاهها در فضای مجازی وجود دارد. سلف او هم با موسیقی سر سازش نداشت و بارها هنرمندان این عرصه را با کلمات تحقیرآمیز خطاب قرار داده بود مگر آنان که با فرم سرود و تهییج افکار عمومی در جهت خواستهای سیاسی حاکم قرار میگرفتند. برای همین در ایران بعد از انقلاب علاوه بر آن دسته آهنگسازان و آوازخوانانی که بر چسب طاغوتی خوردند و ناچار به ترک وطن شدند، با هنرمندانی که ماندند و گوشه نشستند و سکوت پیشه کردند هم هیچگاه رفتار مهربانی صورت نگرفت. حتی در دوره خاتمی که دولت به موسیقی نگاه حرام و نجس نداشت هم گروههای فشار مانند حزب الله و بسیج و خودسر به آزار و اذیت اهالی موسیقی از جمله به هم زدن کنسرتها میپرداختند.
از نظر صنفی هم هنرمندان موسیقی مانند مشاغل دیگر صاحب بیمه، صندوق تعاونی و تأمین اجتماعی به شکل معمول و متعارف نشدند.
در بررسی تأثیر این محدودیتها خیلیها دوران درخشان موسیقی ایران در دهه پنجاه خورشیدی را مثال میزنند که هنوز هم موسیقی پاپ ایرانی از آن دوران طلایی تغذیه میکند. از سوی دیگر روند رشد انواع موسیقی در ایران نشان میدهد که سانسور نتوانسته سد راه این سیل خروشان شود. برخوردها اما همچنان ادامه دارد و چه بسا در مقاطعی شدت هم میگیرد. امروز وزارت ارشاد دولت روحانی در کلام از موزیسینها حمایت میکند. کلامی که ضمانت اجرایی ندارد و در عمل حتی مجوزهایی که توسط وزارتخانه مربوطه برای برگزاری کنسرت صادر میشود از سوی نهادهای قضایی و انتظامی لغو میشوند، بدون پاسخگویی و حتی امکان دسترسی به مسئولان این نهادها. البته برخی دولتمردان که از حداقل آشنایی با جامعه امروز برخوردارند، دریافتهاند که این موانع تا چه اندازه بیاثر و خندهدار است. اما همچنان الزام مجوز و بگیر و ببندهای هنرمندان و آثارشان در کشور ادامه دارد. مهدی رجبیان آهنگساز، نوازنده سهتار و بنیانگذار وبسایت برگ موزیک در روزهایی که مشغول ضبط یک اثر پژوهشی به نام «تاریخ ایران به روایت سه تار» بود با اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی به سه سال حبس تعزیری محکوم و روانه زندان شد. همچنین تعدادی از سازندگان کلیپهای موسیقی در تهران بازداشت شدند و فعالیت آنها که کلیپهایشان از شبکههای ماهوارهای و یا وبسایتهای خارج از کشور پخش میشود غیر قانونی و جرم اعلام شده.
بابک امینی نوازنده و آهنگساز ایرانی که شانزده سال پیش به همراه گوگوش از ایران خارج شده، همچنان تا امروز رهبر ارکستر و یار ثابت کنسرتهای شاهماهی هنر ایران است. با او درباره نگاه امنیتی به موسیقی، درگذشت حبیب محبیان و دلیل ادامه محدودیتهای این خواننده پس از مرگ، تعطیلی موقت ارکستر سمفونیک تهران، تجربه کنسرت آنلاین در ایران و موضوعاتی بیشتر در این زمینه صحبت کردهایم.
-در حالی در ایران شاهد دستگیری اهالی موسیقی از جمله حکم زندان برای یک آهنگساز و نوازنده سه تار و همچنین سازندگان کلیپهای موسیقی هستیم که اصلأ سیاسی نیستند اما به آنها اتهام اقدام علیه امنیت ملی زده میشود، شما رابطه دولت و موسیقی را چگونه میبینید؟ چرا در ایران موسیقی هم امنیتی میشود؟
-این برخوردها کار اشتباهی است و در بلندمدت، سیاست کوچکتر از آن است که بتواند روی هنر و هنرمند تأثیر بگذارد. هنر در وجود و فرهنگ مردم نهفته است و نمیتوان آن را از مردم جدا کرد. مثل همان تلاشهایی که برای از بین بردن اسمهای ایرانی، مراسم چهارشنبه سوری و عید نوروز انجام شد. شاید با فشار بتوان در کوتاهمدت به فرهنگ آسیب وارد کرد اما در درازمدت هرگز نمیتوان فرهنگ و هنر را از مردم جدا کرد. درعالم موسیقی هم وقتی کسی استعداد دارد باید کار کند و نمیتوان حد و مرز گذاشت و گفت آقا، خانم فقط باید به شیوهای که من میگویم کار کنی یا کاری را انجام دهی که ما میگوییم. این شیوه برخورد با موسیقی، دیکتاتوری است. پیشرفت تکنولوژی این محدودیتها را بی معنی و بیاثر کرده. در مورد ماهواره هم همین داستان بود و الان به جایی رسیده که هر کسی با موبایلش هم میتواند تلویزیونهای ماهوارهای تماشا کند.
-فکر میکنید موسیقی برای حکومت چه خطری دارد که اتهام اقدام علیه امنیت ملی را علیه موزیسینها مطرح میکند؟
-موسیقی برای هیچکس خطری ندارد. دلیل اصلی بگیر و ببندها و اتهامات این است که میخواهند بر فضای فرهنگی کشور کنترل بیشتری داشته باشند. مثلأ در مورد ماهواره هم به همین شکل اوایل میخواستند فقط تلویزیونهای متعلق و یا مورد تأیید حکومت دیده شود، اما در نهایت هیچ موقع نتوانستند چنین کنترلی را اعمال کنند. هنر در ایران و در همه جای جهان به سیاست کاری ندارد. هنر باید آزاد باشد چون برای مردم است و نمیتوان روی آن ممیزی گذاشت. تصمیم گیری در مورد فرم، شکل و چگونگی ارائه هنر به عهده هنرمند است و بس.
-در غرب اقدامی به نام سیاستگذاری دولت برای سمت و سو دادن به نوع خاصی از هنر وجود دارد؟
-نه، سمت و سو دادن دولت که ممکن نیست. در زمان قدیم شاعران و آهنگسازانی در وصف پادشاهان اثر تولید میکردند، اما امروز این مسئله خندهدار است. البته در ایران وقتی هنرمند باید برای انتشار اثرش مجوز بگیرد شبیه همین اتفاق رخ میدهد.
-یکی از مسئولان وزارت ارشاد جمهوری اسلامی به تازگی گفته در عصر ارتباطات، الزام هنرمندان به اخذ مجوز اقدامی بیهوده و خندهدار است، فکر میکنید چرا با وجود اینکه میدانند خندهدار است باز هم ادامه میدهند؟
-سطح سواد و اطلاعات اغلب این تصمیمگیرندگان از جهان پیرامون کم و نادرست است. نمیدانند که هر چه هم فشار و نیرو و هزینه صرف کنند، باز هم به پای سرعت تحولات تکنولوژی نمیرسند. الان هم خیلی از هنرمندان کاری به مجوز ندارند و کار خودشان را انجام میدهند. حالا ممکن است در این بین تعدادی را هم دستگیر کنند، اما نمیتوانند در این روند تغییری ایجاد کنند.
-عدهای معتقدند که فشارها موثر بوده و توانسته به حیات موسیقی در کشور لطمه بزند…
-من شانزده سال است که از ایران خارج شدهام و وقتی روند شانزده سال گذشته ایران را مرور میکنم میبینم موسیقی در ایران در حال رشد روزافزون است. هرگز ما تا به حال این قدر در ایران خواننده نداشتهایم و این حجم موسیقی و موزیک ویدئو در هیچ زمان دیگری تولید نشده است. این حجم تولید که امروز میبینیم در تاریخ موسیقی ایران بیسابقه است.
-از نظر کیفی چطور؟
-خب، طبیعتأ وقتی کمیت بالا میرود روی کیفیت بخشی از کارها تأثیر میگذارد. اما من هرگز به خودم اجازه نمیدهم که بگویم چه کاری بد و چه کاری خوب است. فکر میکنم مسیر هنری باید باز باشد. حتی یک بچه کوچک با کیفیت پایین هم باید اجازه داشته باشد کار هنری اش را ادامه دهد.
-یعنی تصمیم گیری و رتبهبندی را به عهده بازار و مخاطب میدانید؟
-بله، در همه امور همین رویه درست است. مک دونالد همبرگر درست میکند به قیمت دو دلار، مستر شف هم همبرگر درست میکند به قیمت صد دلار. مشتری خودش انتخاب میکند که از کدام خریداری کند. ذهن و روح بخشی از مخاطبان موسیقی برای کارهایی که از نظرهارمونی پیچیدگی کمتری دارد و برای موسیقی عامیانه، آمادهتر است. کارهای پیچیده برای کسانی است که گوش و ذهن و روحشان تربیت شده و پذیرا است. هر دو نوع موسیقی باید در کنار هم وجود داشته باشد و نمیتوان مردم را به گوش کردن به نوع خاصی از موسیقی مجبور کرد.
-از طرفی همچنان میبینیم که دریافت مجوز برای هنرمندان داخل کشور خیلی مهم است، دلیل این اهمیت دادن به مجوز را چه میدانید؟
-طبیعتأ وقتی در ایران زندگی میکنند دوست ندارند کارهایشان با ترس و لرز عرضه شود. میخواهند به راه و روش قانونی کار کنند. اما این قوانین اشتباه باید اصلاح شود.
-در همین قانون فعلی متولی موسیقی معاونت موسیقی وزارت ارشاد است، اما در حال حاضر این وزارتخانه مجوز کنسرت صادر میکند و دادستانی در شهرها مجوز را باطل میکند. فکر میکنید واقعأ بین ارشاد و دادستانی چنین اختلافی وجود دارد و یا این یک بازی است برای مستهلک کردن هنرمندان؟
-بله، این درگیریهای داخلی خودشان است. به جز موسیقی در همه زمینههای دیگر هم در ایران وضع همین است. مثلأ شهرداری برای ویلاسازی در وسط جنگل مجوز صادر کرده. دو سال یعد که ویلاها ساخته شده و مردم ساکن شدهاند با حکم تخریب همان شهرداری، منطقه تخلیه میشود.
-راهکار موزیسینها در چنین شرایطی چیست؟
-فقط باید بی وقفه موسیقی تولید کنند و حتی اگر مجوز نمیگیرد روی یوتیوب و یا وبسایت شخصیشان منتشر کنند. آرتیست اگر بیکار بماند دیوانه میشود.
-به تازگی ارکستر سمفونیک تهران موقتأ تعطیل شد، رهبر آن به اروپا بازگشت و از دلایل تعطیلی، نبود بودجه عنوان شده تا جایی که نوازندگان به دلیل معوقات طولانی حقوق ماهیانه خود حاضر به ادامه کار نبودند. این مشکل از کجا ناشی میشود؟
-در کشور ما همه امور چندین صاحب مختلف و متضاد دارد. از سیستم تصمیمگیری در خود وزارت ارشاد گرفته تا ارکستر سمفونیک که یکی از زیرمجموعههایش است. ارکستر سمفونیک تهران مجموعه بزرگی است که هماهنگی و مدیریت آن کار سادهای نیست. وقتی هیچ یک از خواستههای رهبر ارکستر سمفونیک عملی نمیشود و نوازندگان به طور روزانه مثل یک کارمند زحمت میکشند و حاصل چند دهه عمر خود در نوازندگی را به پای ارکستر سمفونیک میریزند و در نهایت حتی دستمزد ماهیانه آنها پرداخت نمیشود، طبیعتأ آقای علی رهبری هم خجالت میکشد و استعفا میدهد و کشور را ترک میکند.
-الان برخی از موزیسینها در ایران به عنوان جایگزین مجوز، برای عرضه آثار خود به کنسرت آنلاین روی آوردهاند، آیا این کار در دنیا سابقه دارد؟ و در ایران تا چه اندازه میتواند موفق باشد؟
-بله، الان این قدر سرعت تحولات تکنولوژیک بالا هست که راههای مختلفی برای دور زدن سانسور وجود داشته باشد از جمله کنسرت آنلاین. خیلی از کنسرتهای بزرگ در دنیا به صورت آنلاین برگزار میشود. اما شاید توانایی مردم برای شرکت در چنین کنسرتهایی محدود باشد و در مقابل هنرمندان میخواهند تعداد بیشتری از مردم حاصل کار آنها را ببینند.
-دستآورد اقتصادی کنسرت آنلاین چطور است؟
-برای بچههای داخل ایران هیچی…
-میتوانند از طریق اعلام شماره حساب هنرمند و صدور کد تماشا، بلیت اینترنتی بفروشند…
-بعید میدانم در ایران چنین اجازه و امکانی داشته باشند.
-حبیب محبیان به ایران بازگشته بود که بتواند با مجوز و در ایران بخواند. اما نه برای انتشار آلبوم و نه برگزاری کنسرت به او مجوز ندادند و حتی بعد از مرگش اجازه تشییع جنازه او در تهران صادر نشد. در حالی که موسیقی بخشی از جوانانی که در داخل کشور تولید میشود و حتی مجوز هم میگیرد با کلام جنسی و ادبیاتی همراه است که ظاهرا نباید مورد قبول رژیم باشد. این محدودیتهای بیمورد، ترس و حساسیت نسبت به خارجنشینها از کجا ناشی میشود؟
-شاید از میزان بالای محبوبیت هنرمندان این طرف میترسند. هر کدام از خوانندههای مطرح خارج از کشور اگر بتوانند روزی در ایران کنسرت برگزار کنند، به حدی شلوغ خواهد شد که حتی تصور آن جمعیت هم برای مسئولان فعلی ترسناک باشد.
-از تازهترین کارهای خودتان بگویید…
-سرپرست ارکستر خانم گوگوش هستم که به طور مداوم به تور کنسرت میرویم. در تازهترین تور مشترک که شش ماه طول کشید، یک کنسرت با باند بزرگی شامل سی و دو نوازنده روی استیج در شهر لس آنجلس برنامه اجرا کردیم و کنسرت پایانی این تور هم در شهر شیکاگو برگزار شد. الان دو ماه گروه تعطیل است تا ماه اوت که دوباره تور کنسرتهای مشترک با خانم گوگوش را از سر میگیریم. البته در این فاصله ماه ژوییه با فرامرز اصلانی و حامد نیکپی کنسرت دارم. شش موزیک ویدئو هم در دست تولید دارم که امسال و در ماههای آینده به بازار میآید. آواز، یکی را خودم میخوانم، یکی هم دوست خوبم آرش میخواند و دیگری هم بیکلام است.
-اگر منظورتان آرش لباف باشد سبک او با شما خیلی متفاوت است، کدام یک به دیگری نزدیک شدهاید؟
-نه، منظورم هنرمند دیگریست که فرم کارهایش شبیه خودم است. چهار کار دیگر را هم با فرامرز اصلانی انجام دادهایم که به زودی ویدئوی آن ساخته میشود.
-میتوانید نام ببرید…؟
-هنوز کارها تکمیل نشده و اسم مشخص ندارد و یا اگر هم دارد هنوز ممکن است اسمش تغییر کند. اسمهای فعلی “ساندی”، “تو رو میخوام”، “خدا رو شکر” و “چیزی بگو” از آقای اصلانی است.
-الان در چه مرحلهای هستند؟
-روی فرمش کار میکنیم. در مرحله تنظیم است و نوازندهها را به استودیو میآوریم تک تک روی صدا و تکمیل قطعات کار میکنیم. کاری که آرش اجرا کرده، سه کاری که خودم در آن حضور دارم و قطعهای که برای دوست خوبم هومن جاوید تنظیم کردهام در مراحل پایانی است و به زودی به بازار میآید.
-استفاده از تکنولوژی در کنسرتهای غربی زیاد شده اما هنوز در کنسرتهای ایرانی این تکنیکها به چشم نمیخورد. برای تیم کنسرت شما و خانم گوگوش که حرفهای هستید چقدر این میل به تجربههای نو وجود دارد؟
-استفاده از تکنولوژی مدرن به تکنیسین حرفهای و سرمایه زیاد نیازمند است. یکی از معضلات کنسرتهای ایرانی هم این است که کنسرتگذارها از افراد محلی آن منطقه هستند که میخواهند از همه نظر حداکثر صرفهجویی را انجام دهند. این مسئله از نظر تکنیکی روی سطح کنسرتها تأثیر میگذارد. آن بخشی که در اختیار ما است صدا و نور است و برای این منظور بهترین صدابردار و نورپرداز ممکن را انتخاب کردهایم که با بهترین تجهیزات فنی همیشه همراه تیم است.
-چرا از کنسرتگذار ثابت استفاده نمیکنید؟
-امکانپذیر نیست. برای کنسرتهای ایرانی خارج از کشور، محلهای برگزاری کنسرت و فروش بلیت در اختیار افراد محلی مشخصی قرار دارد که هنرمندان ناچار هستند با یکی از اینها کار کنند.
-شکایتهای زیادی علیه این افراد از زبان مردم و هنرمندان میشنویم، عمده این شکایتها مربوط به چیست؟
-بله متأسفانه اغلب اینها افراد غیرمتخصصی هستند که صرفأ از این راه تجارت میکنند.