[دیدگاه]
کیهان آنلاین – ۱۹ بهمن ۹۳ – در لغت نامهها، از جلمه لغتنامه زنده یاد دکتر محمد معین، «فجر» را سپیدی صبح، سپیدهدم معنی کردهاند که خود بر دو نوع است ـ یکی فجر کاذب یا صبح کاذب که تاریکی آن بر روشنی غلبه دارد و یکی فجر صادق یا صبح صادق که روشنی بر تاریکی غلبه دارد و نوید طلوع آفتار و روشنایی روز و گرمای زندگی روزانه را میدهد.
در تب و تاب انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ که صحنهگردان اصلی آن، نه مذهبیون و مسلمانان افراطی، بلکه چهرههای سرشناس سیاسی از طیف ملی و تودهای و انواع گروههای چپ، ملیـ مذهبیها و طبقه به اصطلاح روشنفکر جامعه بودند از روز بازگشت خمینی (۱۲ بهمن) تا روزی را که وی عملاً قدرت را به دست گرفت و بر سر حکمرانی نشست (۲۲ بهمن) ده روز «فجر» نامیدند و از آن تاریخ تا کنون این ده روز را به عنوان «دهه فجر» در جمهوری ولایت فقیه جشن میگیرند. رهبران سیاسی و فکری سادهاندیش آن دوران (گویی که آن «هیچی» معروف را نشنیده باشند) بازگشت و به تخت نشستن خمینی را «فجر» و لابد فجر صادق تلقی کردند به این خیال باطل که در پی آن خورشید طلوع میکند و روزهای زندگی مردم ایران را روشن و گرم میسازد. رهبران جبهه ملی بشارت دادند که این برای اولین بار در تاریخ است که خورشید از غرب (از فرانسه که خمینی از آن جا به ایران بازگشت) طلوع میکند و همین خورشید است که به ایران روشنی و گرما خواهد بخشید.
امّا پس از سی و شش سال نه تنها خورشید طلوع نکرده بلکه گویی، فجر که باید زاینده آفتاب باشد در مسیری معکوس حرکت کرده و سیاهی شب و دیجور را بر زندگی مردم ایران مسلط کرده است. امسال دهه فجر را در شرایطی جشن گرفتند که مملکت گرفتار انواع مصیبتها و معضلاتی است که رفع آنها نیاز به تغییرات کلی در اساس و بنیان حکومت و برقراری نظامی سکولار و متضمن آزادی و دموکراسی دارد. امروز کار به جایی رسیده که احمد علمالهدی امام جمعه تندرو مشهد در خطبههای نماز جمعه گفته است، نسل سوم انقلاب باور و اعتقاد خود به انقلاب اسلامی را از دست داده است. به گفته او نسل سوم میگوید بنیصدر که خائن از آب درآمد، دولت خاتمی هم که با برنامه اصلاحات به نظام لطمه زد و کنار گذاشته شد و کارنامه احمدینژاد هم این بود که کشور را گرفتار مصائب فراوان کرد که نتیجه آن را میبینیم، اگر حاصل کار ما این است، اساساً چرا انقلاب کردیم و حکومت پهلوی را ساقط ساختیم؟!
آنچه علمالهدی از قول نسل سوم انقلاب نقل میکند کاملاً درست است با این تفاوت که این فقط عقیده نسل سوم نیست، بلکه حتی کسانی که در انقلاب حضور داشتند و هنوز حیات دارند همین سؤال را میکنند.
بی آنکه قصد بررسی خدمات دوران پهلوی در میان باشد (که خود بحث مفصل و مستقلی را میطلبد) واقعیت این است که ما از دوران رضا شاه تازه از خواب قرون وسطا به در آمده بودیم و با اقداماتی که در دوران رضا شاه و پس از آن محمدرضا شاه صورت گرفت به تدریج جامعه آماده پذیرش دموکراسی و آزادیهای کامل سیاسی و اجتماعی شده بود، امّا درست در زمانی که میخواستیم در دوره «فضای باز سیاسی» دو ساله آخر شاه فقید، برای ورود به جرگه جوامع دموکراتیک گام برداریم، توفان انقلاب اسلامی به پا خاست و ما را بار دیگر به دوران قرون وسطای اسلامی پرتاب کرد و آنچه را که طی بیش از پنج دهه با زحمات و مرارتهای فراوان رشته بودیم پنبه ساخت و امید به آزادی و دموکراسی را به طور کامل از بین برد.
مقدمات دسترسی به دموکراسی از جمله احداث مدارس و دانشگاهها و سوادآموزی، بنیانگذاری ساختار دولتی و تشکیل وزارتخانهها به شکل مدرن و امروزی، پایهگذاری و تقویت ارتش نوین، بیرون راندن نیروهای بیگانه از کشور و ایجاد استقلال واقعی، تبدیل شدن به قدرت اول در منطقه، تثبیت وضع سیاسی و برقراری روابط متوازن و محترمانه با کلیه کشورهای جهان، تثبیت اوضاع اقتصادی و تأمین رفاه عمومی و دهها تحول دیگر در دوره پهلوی انجام شد که هر یک بحث مفصلی دارد. امّا گام اساسی برای اصلاحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در همان انقلاب سفید سال ۴۲ برداشته شد که طی آن زنان ایرانی صاحب حق رأی، رعایا صاحب زمین، کارگران صاحب سود سهام کارخانجات شدند و سپاهیان دانش و بهداشت و آبادانی رهسپار دهات و روستاها گشتند تا شرایط زندگی مردم را بهبود بخشند و پس از آن هم اصولی اساسی برای بهبود اوضاع اداری و اجتماعی کشور به اجرا گذاشته شد که مجموعاً کلیه شئون زندگی مردم را بهبود بخشید و جامعه را برای رسیدن به مرحله دموکراسی و آزادی آماده ساخت.
امّا دریغا که وقتی حکومت آماده برداشتن گام نهایی گشت و فضای باز سیاسی را اعلام کرد، رهبران سیاسی و فکری جامعه به جای استفاده از فرصت و حرکت به سوی تمدن واقعی، در یک عقبگرد حیرتانگیز به دنبال روحانیون واپسگرایی رفتند و نهایتاً مردم را به دامی انداختند که بیرون آمدن از آن به آسانی امکانپذیر نیست.
اوضاعی را که ایران امروز گرفتار آن است نیازی به توضیح و تشریح نیست. خفقان سیاسی و اجتماعی، فقدان آزادی حتی آزادیهای خصوصی، فقر و فحشاء و اعتیاد، بحران اقتصادی و دزدی و چپاول میلیاردی مقامات و نهادهای حکومتی، فقر فرهنگی و بهداشتی، خصومت بیدلیل با کشورهای غربی و کشورهای همسایه، حمایت از گروههای تروریستی، مداخله در امور داخلی کشورهای منطقه، و بذل و بخشش پول مردم ایران با هدف استقرار حکومت شیعه، گسترش چشمگیر جرم و جنایت در جامعه و دهها مورد خانمانسوز دیگر، نتیجهای است که مردم ایران از انقلاب اسلامی به دست آوردهاند. بیهوده نیست که برخی به طنز «دهه فجر» را «دهه زجر» نام نهادهاند.