جمهوری اسلامی و مجاهدین خلق؛
دشمنِ دشمنِ من، دوستِ من است؟

شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵ برابر با ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۶


رضا تقی‌زاده – حضور نیوت گنگریچ، رهبر پیشین مجلس نمایندگان آمریکا و جان بولتون سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل، کنار شاهزاده ترکی الفیصل، رییس سابق سازمان اطلاعات جاسوس عربستان سعودی (استخبارات) طی اجتماع سالانه «مجاهدین خلق« در پاریس، تاکید تازه‌ای بر این مضمون بود که دشمن دشمن من، دوست من است!

نشست سالانه مجاهدین در پاریس، ژوییه ۲۰۱۶
نشست سالانه مجاهدین در پاریس، ژوییه ۲۰۱۶

مشارکت شماری از چهره‌های شناخته شده سیاسی در اجتماع اخیر مجاهدین یادآور تمثیل دیگری است پیرامون «حب علی و بغض معاویه»، به این ترتیب که نارضایتی جمهوری‌خواهان طالب قدرت در آمریکا از مناسبات دوستانه دمکرات‌ها با حکومت مذهبی تهران و همچنین آمادگی سعودی‌ها برای به چالش کشیدن جمهوری اسلامی را نمی‌توان و نباید لزوما به پشتیبانی بی منظور از مجاهدین خلق نسبت داد.

مجاهدین خلق، در جریان نمایش اخیر پاریس توسط شاخه‌ای (غیر شاغل) از جمهوری‌خواهان و نماینده (غیر رسمی) پادشاهی عربستان، طی یک وضعیت انتقالی در صحنه بین‌الملل، «وسیله» قرار گرفته‌اند؛ وسیله‌ای که می‌تواند طی وضعیت اضطراری دیگری به یک هدف خطرناک برای فردای ایران تبدیل شود.

با وجود زمین نهادن اسلحه و تلاش برای تغییر چهره یک گروه تروریستی آماده تخریب و تشنه قدرت به یک جریان سیاسی طالب آزادی و دارای برنامه برای اداره کشور، آنچه مجاهدین خلق به دست نیاورده‌اند پایگاهی است قابل تکیه در افکار عمومی داخل ایران.

نخستین تلاش مجاهدین برای رسیدن به قدرت و آزمون میزان حمایت مردم از آنها در سال ۱۳۵۸ و در جریان برگزاری نخستین انتخابات برای تعیین رییس جمهور حکومت اسلامی صورت گرفت که مسعود رجوی بعد از اعلام نامزدی، از راه یافتن به لیست نهایی و رقابت با امثال بنی صدر، احمد مدنی و حسن حبیبی بازماند.

آخرین تلاش مجاهدین برای رسیدن به قدرت در ایران، هجوم نظامی مرداد سال ۱۳۶۷ بود که به نحو فاجعه‌باری با تحمل بیش از ۲۰۰۰ کشته (و متعاقبا هزاران اعدام در زندان‌های جمهوری اسلامی) به شکست کشیده شد.

مجاهدین خلق خلاف انتظار مسعود رجوی که اعلام کرده بود ۴۸ ساعت بعد از آغاز عملیات «فروغ جاویدان» به تهران خواهد رسید، در طول جنگ از حمایت مردم محلی محروم ماندند.

مجاهدین خلق طی تمام سال‌های ادامه حیات در تبعید که طول آن از عمر یک نسل گذشته به شیوه استالینی اداره شده و در عمل فرقه‌ای است متکی بر کیش شخصیت و نه یک جریان  یا گروه سیاسی مترقی و حتی متعارف.

پنهان نگاه داشتن چگونگی مرگ مسعود رجوی که افشای آن در اجتماع اخیر پاریس از سوی ترکی الفیصل صورت گرفت نمادی از فرهنگ پرده‌پوشی در رفتار و تفکر مجاهدین است و بدون تردید در صورت یافتن فرصت حکمرانی در سطح کشور نیز پیاده خواهد شد.

اگر چه کنکاش افکار عمومی و نتیجه نظرسنجی در هیچ کشوری که بر آن حکومت پلیسی و امنیتی حاکم است، نظیر ایران امروز، نمی‌تواند مستقل، مستند و علمی تلقی شود، در مورد سنجش نظر و نگاه مردم نسبت به مجاهدین خلق، با وجود تحمل حکومت استبداد مذهبی، کوچکترین گمانه‌ای نمی‌توان یافت که ارزیابی عمومی را از مجاهدین خلق مثبت نشان دهد. نگاه و نظر مردم نسبت به مجاهدین خلق را شاید بتوان تنها در کفه مقایسه با عملکرد ۳۸ ساله جمهوری اسلامی قرار داد: دو گزینه نامطلوب، کهنه و مردود.

مجاهدین خلق بی تردید سازمان یافته‌ترین مخالفان تبعیدی حکومت مذهبی ایران شمرده می‌شوند. اما، داشتن سازمان و بضاعت برگزاری اجتماعات، شرط داشتن مشروعیت برای رسیدن به قدرت سیاسی در یک کشور نیست؛ التزام به رعایت آزادی و احترام به رعایت برابری حقوق انسان‌هاست که کیش شخصیت، فرقه‌گرایی و نظام پادگانی مجاهدین خلق در چارچوب آن نمی‌گنجد.

شاخص‌ترین وجه مجاهدین، که آنان را خطرناکتر از حکومت جمهوری اسلامی می‌سازد، بی هویتی است و تعهد فکری بر این تعلیم ماکیاولی که  «هدف وسیله را توجیه می‌کند.»

مجاهدین خلق جمهوری اسلامی را دشمن معرفی می‌کنند، و هدف خود را کنار زدن آنها. دشمنی جمهوری اسلامی با ایران و ارزش‌های ایرانی راز پوشیده‌ای نیست. اما نکته اینجاست که، دشمن دشمن من، تا زمانی دوست خواهد بود که دشمن اصلی از میان نرفته باشد. خطر اصلی در دادن فرصت به «دوست نیابتی» برای نشستن به جای او است!

مجاهدین خلق نه متعهد به مارکسیسم‌اند و نه معتقد به اسلام ناب محمدی. فرهنگ رفتاری مجاهدین خلق از زمان به دست گرفتن اسلحه در سال ۱۳۴۴ و مبادرت به ترور و قتل دو مستشار آمریکایی در تهران (سرهنگ شفر و سرهنگ ترنر) در سال ۱۳۵۴، تا زمان ایستادن مریم رجوی در پاریس، شانه به شانه با نیوت گنگریچ و جان بولتن، که دست راستی‌ترین دولتمردان جمهوری‌خواه آمریکا شمرده می‌شوند، تغییر فکری نکرده‌اند.

مجاهدین خلق برای رسیدن به قدرت از بیعت با خمینی در انقلاب شوم سال ۵۷  آغاز کردند، و پس از سر خوردگی و محروم ماندن از قدرت در دامان صدام نشستند و حمله نظامی به مرزهای ایران در جریان جنگ با عراق را تدارک دیدند. مجاهدین برای دل خوش کردن مرد اطلاعاتی دیروز سعودی‌ها و دریافت چند دلار بیشتر و یا شنیدن چند نوید شیرین‌تر، سی سال بعد از خوش‌رقصی برای صدام، زنان و مردان هم‌پوش و تعلیم آواز گرفته را به صف می‌کنند که به زبان عربی شعار و شعر برکناری حکومت اسلامی و آزادی ایران را سر دهند!

نمایش سیاسی اخیر مجاهدین خلق در پاریس، بیدار باش است و حجتی بر جدی بودن مخاطرات و سنگینی هزینه‌های ادامه رفتار انفعالی دیگر مخالفان غیر پادگانی جمهوری اسلامی که به مصداق «بستن سنگ و رها کردن سگ» به جای انجام کار میدانی در تقابل با حکومت استبداد مذهبی، در گروه‌های کوچک و جلسات مجازی هفتگی جمع می‌شوند تا ضمن مرور کم هزینه وقایع روز و توجیه دلایل تبری از دیگر گروه‌های هم‌اندیش، بهانه‌ای برای ادامه تعویق پرداختن به تکلیف اصلی خود در مقابل مردم ایران پیدا کنند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=47651