آزاده کریمی – (+عکس) زینب موحد نقاشی جوان است که آثارش به واسطه نمایش بدن زن و پیوند آن با دنیای درونی و پیچیده آنها تامل برانگیز است. در تابلوهای این نقاش، نگاه مردسالارانه به نقد کشیده میشود. زن پشت پردهای از تور و گل زندگی میکند اما بیتفاوت به هر نگاه ناراستی.
صادق هدایت با داستان «عروسک پشت پرده» شاید تصویر کلیشه زن شرقی را بر اساس باور مردسالارانه نوشت، اما اکنون یک نقاش جوان عروسک پشت پرده را با باور تازه زنان ایران به تصویر کشیده است، زنانی که بیاعتنا نسبت به باورهای مردانه، هر طور که میخواهند زندگی میکنند.
زینب موحد نقاشی را با طی کردن دوره کوتاه آموزشی در سال ۷۷ آغاز کرد ولی تا شروع تحصیلات دانشگاهیاش به طور مستمر نقاشی میکرد. خودش در این باره می گوید: کلاس نقاشی را خیلی سریع رها کردم و خودم نقاشی کردن را به صورت جدی ادامه دادم. انگار تشنه نقاشی بودم. سال ۸۲ وارد دانشگاه هنر و معماری شدم و سال ۸۹ هم مدرک کارشناسی ارشد نقاشی را دریافت کردم.
او تاکنون ۷ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۳۰ نمایشگاه جمعی داشته است. آثار این هنرمند در ۳ نمایشگاه خارجی در کشورهای کویت و ایالات متحده امریکا نیز به نمایش در آمده است.
در آثار زینب موحد، زن و زنانگی موضوع اصلی و زیرساخت تعیینکنندهی آنهاست. زنان نقاشیهای او تنها، آرام ولی در آستانه شورش به نظر میرسند. این هنرمند در اغلب آثارش سکوت و هیاهویی توامان را به تصویر کشیده که با رنگهای سرد این احساس تشدید میشود.
در دنیای معاصر نمیتوان سبکی برای هنرمند تعیین کرد
از او میپرسم چطور به سبک کنونیاش در نقاشی رسیده، در پاسخ میگوید: «با واژه سبک مخالفم، دیگر نمیتوان در دنیای معاصر سبکی برای هنرمند تعیین کرد. حقیقت این است که هر هنرمندی دنیای شخصی خود را به آثارش تزریق میکند. فردیت و امضای من نیز حاصل همین اتفاق است و به مرور پدید آمده. قبل از دانشگاه ساخت و ساز و تا حدی نقاشی فیگوراتیو را یاد گرفتم و در دانشگاه با زبان نقاشی به شیوه آبستراکت به واسطه استاد خوبی که داشتم، آشنا شدم ولی بعد از دانشگاه متوجه شدم که انتزاع بستر خوبی برای به تصویر کشیدن دغدغه های من در نقاشی نیست. یک دوره تقریبا دوساله نمیتوانستم کار کنم، به دلیل همین تناقضی که در شیوه آموزش و حال و هوای درونی من بود. یک روز به خودم گفتم، باید چشمهایم را بر چیزهایی که آموزش به من حقنه کرده، ببندم و گوشهایم را بگیرم و هر کاری که دوست دارم را نقاشی کنم و از اینجا بود که روش نقاشی خودم را پیدا کردم.»
این هنرمند نقاش درباره اولین مجموعه نقاشی خود با عنوان «بند رخت» میگوید: «نشانهای مثل بند رخت حاصل دوره آغاز توجه به دنیای درونی خودم به عنوان یک نقاش است. بند رخت نشانه معناسازی است که به آن زن بودن، دغدغه زنان، هویت و چرایی زنان و چگونگی زیست زن را پیوند دادم. شروع کردم به عکس گرفتن و کولاژ کردن و در نهایت مجموعه بند رخت از کار در آمد. مجموعهای که بازخورد بسیار عجیبی داشت، از آدمهای عادی تا اساتید نقاشی واکنش خوبی به آن نشان دادند و همین مجموعه بود که مرا به عنوان یک نقاش شناساند.»
زینب با اشاره به رویکرد آثارش به مقوله زن، توضیح میدهد: «موضوع زنان را من انتخاب نکردم، بهتر است بگویم این موضوع سراغ من آمده و فکر میکنم تا مدتها هم درگیر مسئه زن خواهم بود، چرا که زن بودن مهمترین دغدغه فکری من است و طبیعی است که مستقیما برای کار به سراغ این کار بروم.»
فیگور نقاشیهایم خودم هستم
یکی از عناصر ویژه آثار زینب موحد «بیچهره» بودن زن است، در این باره میگوید: «هدف این است که مخاطب، هویت این زنان را تشخیص ندهد. فیگور نقاشیهایم خودم هستم و میتوانم صورت خودم را بکشم ولی نمیخواهم مخاطب احساس کند که زینب موحد را میبیند. میخواهم یک زن نوعی را ببیند. حتی یک پیرزن شهرستانی هم میتواند گاهی با این کارها همذاتپنداری کند و یا در تقابل او یک زن کاملا مدرن با تجربیاتی کاملا متفاوت هم میتواند ارتباط برقرار کند. چون از تجربه زیستی همه ما زنها میآید و همه ما آن فضا و موقعیت را لمس میکنیم.»
او زنان بیچهره را از مهمترین ویژگیهای فردی نقاشیهای خودش میداند و اضافه میکند: «این بیچهره بودن، اعتراض آگاهانه و نرمی هم به اهمیت بیش از حد به بدن زن است. هم به خاطر کار یدی که در جایگاه مادر و همسر در خانه انجام میدهد و همین طور به لحاظ جنسی و سکس. توقعی که از تن زن، تن زیبای زن در جامعه امروز وجود دارد، روز به روز بیشتر میشود. به همین دلیل صورت زن را حذف میکنم، صورتی که پنجره روح و عقل است. میخواهم با حرص بگویم، زن ظاهر تبدیل به تن شده و این همان چیزی است که میخواستید! دیگر چه اهمیتی دارد که پشت این پرده یا بند رخت صورت چه کسی است؟»
زنان بیچهرهی تابلوهای زینب، روی مبل راحتی خانه نشستهاند، بالای پشت بام سیگار میکشند، روزنامه و کتاب میخوانند، در آینه خود را تماشا میکنند. این زنان پیچیده و غرق در گلهای رنگین و تورهای سفیدند، شاید پیچیده در یک رخت، لباس گلدار و یا تور عروس.
نقشهای گلدار، پوسته کلیشهای زن است
موحد در پاسخ به این پرسش که چرا از عنصر نقشهای گلدار استفاده میکند، میگوید: «۴ تا ۵ سال از این موتیفها در کارم استفاده کردم که نشانگر پوستهی کلیشهای، نخنما و پوسیده زندگی زن است. میتواند گلهای چادر مادربزرگ هر از یک از ما و یا پیراهن مادر من و تو باشد. و یا حتی روی تاپ و شلوار من به عنوان یک دختر معاصر. اینها در زندگی زن جاریست. با آنها تکراری بودن و کلیشهای شدن مفهوم زن و وظایفی که برایش تعریف شده را نشان میدهم. انگار که زن در این موتیفها حل میشود و چیزی از او باقی نمیماند. فقط یک دست، موی زن و شکلهای شاخص از تن زن را میبینیم ولی کلیت یک زن زیر این اجبارها و تکرارها پنهان شده است.»
از زینب میپرسم چرا زنان تابلوهایش را از حصار خانه بیرون نمیآورد تا قدم به اجتماع بگذارند؛ میگوید: «همه چیز قرار نیست در خدمت مفهوم یک کار باشد. ضرورتی ندیدم که مثلا زن را در خیابان تصویر کنم. چون اگر بخواهم خیابان بکشم، باید المانهای دیگری را اضافه کنم، جدول، علائم رانندگی یا ماشین بکشم. اینها مرا به زیادهگویی میاندازد، در حالی که همین عناصری که انتخاب میکنم برای آنچه میخواهم بگویم کفایت میکند.»
او با اشاره به عناصر تکرار شونده در آثارش میافزاید: «عناصری که در کارهایم استفاده میکنم شاید به نظر شبیه برسند ولی همواره ترکیب و شکل متفاوتی دارند و همیشه هم عناصر تازه وارد کارم میشوند. هر بار با عناصر تازهای بازی میکنم و توانستهام در فضای بستهای که انتخاب کردهام، حرف بزنم.»
از زیادهگویی در نقاشی پرهیز دارم
موحد با تاکید بر خلوت بودن تابلوهایش از عناصر اضافی میگوید: «پسزمینه کارهای من دو بعدی است ولی زن سه بعدی کار میشود. در واقع یک رفت و برگشت بین فضای دو بعدی و سه بعدی است که به نوعی یک بازی تصویری است که به بیان کار من بسیار کمک میکند. کاملا آگاهانه از زیادهگویی دوری میکنم، و چون ذهنم طبقهبندی شده، به راحتی سراغ هر چیزی که میخواهم، میروم. هر عنصر تصویری بار معنایی و خوانش متفاوتی دارد. من یک مفهوم مشخص، با نشانههای مشخص و در یک فضای مشخص ارائه میکنم. البته هر مخاطبی از این اثر مسلما خوانش فردی خودش را دارد.»
او همچنین درباره استفاده از رنگ و حفظ زیبایی بصری تابلوهایش، میگوید: «از آنجایی که کانسپت کار من یک فضای تلخ است و از حالهای بد زن میگویم، از محدودیت و خط قرمزهایش، اگر بخواهم در زیباییشناسی هم سیاه عمل کنم، بسیار تیره میشود. برای همین زیبایی تصویر برایم اهمیت دارد و دوست دارم کارم زیبا باشد. میتوانم تصویر تلخ و سیاهی بکشم، که موفق هم میتواند باشد ولی من سکوت پسزمینه، خلوتی و نظم کارم را دوست دارم.»
به اروتیسم ذاتی زن در نقاشیهایم رسیدهام
زینب موحد با بیان اینکه شهود و اتفاق را از فیلتر آگاهی و عقلانیت در آثارش عبور میدهد، اضافه میکند: «حداقل ۸۰ درصد کار از قبل در ذهنم هست و رویاپردازی قبل از نقاشی، شروع میشود. ولی معمولا به صورت اتفاقی یک سری عنصر وارد کارم میشود. نظم آثار من به دلیل مهار شهود نیست، بلکه شهود و اتفاق را از فیلتر آگاهی و عقلانیت عبور میدهم. چون اگر غیر از این باشد با ساختار و جنس کار من همخوانی ندارد. من نمیتوانم مثل یک نقاش آبستره کار کنم، باید هیجان را کنترل کنم و به ساختار و جنس کار خودم نزدیک کنم.»
از این نقاش جوان درباره تاثیرات سانسور بر کارهایش میپرسم، بخصوص اینکه سوژههای تابلوهای او زنان هستند، میگوید: «سانسور به من کمک کرد تا شیوه و زبان شخصی کارم را بهتر پیدا کنم. هیچ وقت دغدغه نقاشی زن به صورت سکسی را نداشتم. ذات زن همیشه اروتیسم را با خودش دارد، حتی در حجاب و پوشش ساده. اصلا نیازی نیست که زن را لخت بکشم تا این اروتیسم دیده شود. دوست دارم زن نقاشی من با وجود محجوب و گاهی پوشیده بودن و با همان لباسهای معمولی و زیبا، زنانه و احیانا اروتیک باشد. این محدودیت کمک کرده تا به این اروتیسم ذاتی و ناب زن بهتر برسم.»
زن امروزی مردسالاری را برنمیتابد
«خروس» در مجموعه آثار موخر زینب با عنوان «ما خواب و تو بیدار» عنصر تازهای است، خروسی بر پیکر یک مانکن، نشسته بر نقش گلها و پیچیده در توری زنانه. تقابل خروس و زنانگی، نگاهی منتقدانهتر به آثار این هنرمند بخشیده است، نگاهی که حتی شاید ضدمرد نیز بتوان تعبیرش کرد. اما او میگوید: «نه، ضد مرد نیستند، چون شخصا چنین روحیهای ندارم. در تابلوهای خروس، جامعه مردسالار را به ریشخند کشیدم. همین عنوان «ما خواب و تو بیدار» انگار چشمک میزنی و میگویی باشد تو میفهمی، نه ما! خروس نماد نرینگی است که با گردن کلفت و هیبت مردانه در فضای زنانهای ایستاده که پر از تور و گل است. فضای این دوره نقاشیهایم درباره زن است ولی زنی در آن وجود ندارد.»
او ادامه میدهد: «در کارهای آخرم زن از موقعیتهای قبلی عبور کرده، یعنی خروس دلخوش به این پارچه گلدار سنتی است ولی زن از آن عبور کرده است. رها شده و به گندمزار رسیده است. چون زن امروزی دیگر این ذهنیت مرسالارانه را برنمیتابد.»
این نقاش با اشاره به برخی طعنهها به جامعه زنان میگوید: «در بعضی از تابلوهایم اشاره به این موضوع دارم، همه اتفاق مردسالاری را نباید به گردن مردها انداخت. زنها هم در طول این تاریخ با مردان همراه بودهاند. اینکه میپذیری، استقبال میکنی، گوش میدهی و دامن میزنی، یعنی شریک جریان هستی.»