[دیدگاه]
نامهای سرگشاده به اپوزیسیون حکومت جمهوری اسلامی
کیهان آنلاین – ۲۲ بهمن ۹۳ – امروز ۳۶ سال پس از انقلاب چه آنهائی که در انتظار حضور امام زمان بوده و هستند و چه آنهائی که بنا به دلایل مادی ودسترسی به قدرت حاکم، مردم را به وعده دلخوش میکنند نمیتوانند این مهم را نادیده انگارند که ۳۶ سال حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران جز ویرانی، بی هویتی و ناهنجاریهای بنیانبرافکن هیچ دستآورد دیگری برای ایران و ایرانیان نداشته است.
فهرست کردن فجایعی که در طول این دوران به وجود آمده بدون تردید در تاریخ معاصر ایران بی سابقه است. بی تردید اشاره به ویرانگریهای حاکمیت جمهوری اسلامی با اعلامیهها و مقالات و سخنرانیها و مصاحبهها اگر چه هر چه بیشتر به شناخت و ماهیت این حکومت در میان ایرانیان و جهانیان انجامیده است ولی ابعاد گسترده این ویرانی و بی هویتی همچنان ادامه دارد.
امروز ما ناگزیر هستیم به زمانهای از دست شده خود نگاه کنیم و به این سوال پاسخ دهیم که آیا میتوان به برابری و آزادی در ایران چشم داشت و به عمر این حکومت ایدئولوژیک دینی پایان داد و اگر چنین است چگونه میتوان بدان دست یافت؟
کارنامه فعالیتهای سیاسی ما در این بیشتر از سه دهه گذشته نمایانگر این است که تمامی نیروهای سیاسی در جریانات فکری متفاوت تلاش داشتهاند که راهی برای خروج از این بنبست فاجعهبار جمهوری اسلامی داشته باشند؛ اگر چه با انصاف سیاسی- اجتماعی باید اذعان داشت که اگر این تلاشها به نتیجه هم نرسیده- ولی قابل ارزش است- و خود نیز انگیزه بیشتری بر این مهم میباشد که به دلایل به نتیجه نرسیدنش بیشتر بیاندیشیم.
واقعیت این است که امروز بیشتر از افشاگری و مقاله و سخنرانی و مصاحبه و فیس بوک و… باید ببینیم که با تمامی خواست و توانی که در مردم ایران و خاصه نیروهای سیاسی ایرانی وجود دارد چرا از ما مخالفین حکومت اسلامی کاری ساخته نبوده است و این حکومت ضد بشری همچنان پابر جاست؟
- آیا تنها دلیلاش این است که این حکومت بدترین نوع از حکومتهای دیکتاتوری است و سرکوب میکند؟ آیا حکومتهای دیکتاتوری دیگری را سراغ داریم که سرکوب نکرده و یا نمیکنند؟
- آیا دلیل دیگرش این است که ایادی جمهوری اسلامی با امکانات گسترده در خارج از ایران با همراهی چند رسانه فارسی زبان دولتی که حامی حداقل بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی هستند اجازه پخش هیچ صدای مخالفی را نمیدهند؟ آیا باید منتظر بود که دولتها و رسانههای دولتی انگلیسی- آمریکائی برای ما دل بسوزانند و منافع ملی خود را فراموش کنند؟
- آیا ما ایرانیانی که خارج از ایران زندگی میکنیم و به نسبت امکان و آزادی بیشتری داریم فراموش کردهایم که هموطنانمان چه دوران سیاهی را در حکومت جمهوری اسلامی میگذرانند؟
- آیا شعارهای ایران- ایران و دیگر شعارهائی که نشانگر عمق وابستگی و پیوستگی ما به مردم و سرزمینمان بود دیگر از رونق افتاده است و به گهگاهی و چند نفری دور میزی نشستنی انجامیده است؟
- آیا ما که میان خودمان و وابستگان حکومت جمهوری اسلامی که اپوزیسیون مصنوعی و دست پرورده حکومت هستند تفاوتهای بسیار قائل هستیم، تصورمان بر این است که مردم آنها را نمیشناسند و اگر میشناسند نباید توقعشان از ما بیشتر باشد؟
- آیا میدانیم که مردم خسته و عصبانی از حکومت، از شعارهای بی محتوای ما هم خسته شدهاند؟
- آیا میدانیم که مردم ما، مردم بسیار باهوشی هستند که اگر بپذیرند و اعتماد کنند برای هر گونه فداکاری در راه براندازی این حکومت هر آنچه از دستشان ساخته باشد کوتاهی نخواهند کرد؟
- آیا ما با نام اپوزیسیون جمهوری اسلامی میدانیم که چه وظیفهای در قبال مردممان دارا هستیم؟
- آیا میدانیم بیشترین و بزرگترین ایرادی که به ما مخالفین جمهوری اسلامی از سوی مردم ایران گرفته میشود تکرویها و خودمحوریهای ماست و این که:
- “ایرانیان نمیتوانند با هم به توافقی برسند”؛
- “اتحاد برایشان بی معناست”؛
- “تنها به دنبال منافع شخصی هستند”؛
- “همه هیجانزده هستند”؛
- “هیچ کدام اهل منطق نیستند”؛
- “همه از همدیگر وحشت دارند”؛
- “منافع ملی برایشان بی ارزش است”؛
- “همه تنها به دنبال قدرت هستند”؛
- “تنها میخواهند گلیم خود را از آب بیرون بکشند”…
- آیا برای یک بار هم که شده میتوانیم به مردم خودمان ثابت کنیم که ما همچنان به دنبال خواستهای مردم و کشورمان هستیم و بر آن پای میفشاریم؟
اگر چنین است چگونه میتوان بدان دسترسی پیدا کرد؟
۳۶ سال پس از حکومت سیاه و ویرانگر جمهوری اسلامی بزرگترین دستآورد ما این است که دیگر نمیخواهیم و نباید بخواهیم که یک بار دیگر “همه با هم” را تجربه کنیم، امیدوار هستم که پس از گذر این دوران سیاهی هر کدام بدانیم که چه میخواهیم و اگر چنین است چگونه میتوانیم با خواستها و آرمانهای خود و در قالب یک هدف مشترک با هم بنشینیم، به مشکلات کشورمان بیندیشیم و به خواستهای مردممان پاسخ دهیم.
رسیدن به چنین خواستهائی که امروزه به صورت آرزو در آمده است شاید خیلی مشکل نباشد اگر:
- بپذیریم که از گذشته خارج شویم، گذشته را به تاریخ بسپاریم و به آینده بپردازیم؛
- بپذیریم که ما مجموعهای هستیم از عقاید و تفکرات متفاوت و هر کداممان بنا به آگاهی و یا نوع تربیتمان میخواهیم حرف خودمان را به کرسی بنشانیم، ولی تنها باید قبول کنیم که این هر کدامها میتوانند و این حق را دارند که نظرشان را ابراز و بر آن پافشاری کنند؛
- بپذیریم که رای من همان اندازه ارزش دارد که رای طرف مقابل و مخالف من، و به هر دلیلی ارزش رای من بیشتر از رای دیگری نیست؛
- بپذیریم به رای اکثریت احترام بگذاریم، اگرچه مورد قبول ما نباشد؛
- بپذیریم ما مجموعهای از باورها و تفکرات متفاوت هستیم که ارزش سازنده این گوناگونی را امروز بیشتر از همیشه باید بدانیم؛
- بپذیریم که پیشرفت و توسعه پایدار و ساختن آینده ایران بدون حضور فعال و مشارکت برابر زنان غیر ممکن است؛
- بپذیریم که ما مجموعهای از ایرانیان هستیم که از اقوام و ادیان متفاوت تشکیل شدهایم و اگر ما برابری میان خودمان را رعایت نکنیم با هزاران ارعاب و وحشت و اسلحه هم نخواهیم توانست که این مجموعه ایرانمان را که این همه در موردش حساسیت به خرج میدهیم نگاه داریم؛
- بپذیریم که اکثریت غریب به اتفاق نیروها و سپاهیان از خود مردم هستند و در زمان مناسب بیشترین حمایت را از مردم خواهند داشت؛
- بپذیریم که بر اساس اصول دموکراتیک و خواستهای همیشگی ما تنها مردم هستند که میتوانند تعیینکننده نهائی باشند؛
- و در نهایت بپذیریم که با احترام برای این گوناگونی، باید بتوانیم در یک “پارلمان فکری” کنار هم بنشینیم- نه برای واکنش نشان دادن که با تدبیر و تحمل برای راه حل پیدا کردن.
برای رسیدن به ایرانی برابر و آزاد و سربلند که باید جایگاهی شایسته در جهان متمدن امروز داشته باشد و جوانان توانمندش بتوانند آیندهساز آن باشند، یادمان باشد که جمهوری اسلامی مانند دیگر حکومتهای دیکتاتوری به رغم سرکوب و خشونت و زندان و اعدام که تمامی این موارد از ترس و ضعف آن سرچشمه میگیرد حکومتی قوی نیست اگر، ما مردم، به تمامی در مقابلش باشیم و بایستیم.
پاریس – بهمن ۱۳۹۳