در آمریکا یک زن جوان ایرانی، سحر نوروززاده، به سخنگویی وزارت خارجه این کشور برگزیده میشود. این زن جوان در کارنامه حرفهایش عضویت در تیم مشاوران باراک اوباما را نیز دارد. همزمان در تهران فتوا صادر میکنند که زنان حتی حق ندارند در خیابان رکاب بزنند و دوچرخهسواری کنند. در آلمان رهبری یکی از قدیمیترین احزاب این کشور، حزب سوسیال دمکرات، چندی پیش یک زن ایرانی دیگر، یاسمین فهیمی را که فعال سندیکایی است به عنوان دبیرکل انتخاب کرد که یک سال، ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵، به رهبری این حزب اشتغال داشت. در تهران اما حتی عکس تنها زنی که در تاریخ حضور ایران در المپیک مدال برای کشور به ارمغان آورده است بر روی بنرهای قهرمانان المپیک جایی پیدا نمیکند.
فتواهای زنستیز
از نظرات مخالف حضور زنان در ورزش آغاز کنیم. عبدالله جوادی آملی میگوید «حتما خیال میکنیم کمال زن در این است که برای ما مدال بیاورد، کمال زن در مادر شدن است». همین مدرس حوزه علمیه قم میافزاید: «فضیلت زن در این نیست که برود پایش را دراز کند و کسی را بزند و برای ما مدال بیاورد، به کجا داریم میرویم؟». لطفالله صافی گلپایگانی که گویا مرجع تقلید هم هست میگوید: «تشویق و اعزام زنان مسلمان به میادین مسابقات خارجی با وضع لباس و پوشش ورزشکاران و حضور نامحرمان و اختلاط زن و مرد در مراحل مختلف بر خلاف موازین شرعی و حرام است». امام جمعه مشهد، احمد علمالهدی نیز برای اینکه از قافله عقب نماند از تلویزیون انتقاد میکند که چرا مسابقاتی را که زنان در آن شرکت دارند پخش میکند.
البته فتوایی که بیشتر از این اظهارات واپسمانده سر و صدا کرد، فتوای علی خامنهای در رابطه با دوچرخهسواری زنان است. علی خامنهای در پاسخ به استفتایی در مورد جایز بودن دوچرخهسواری زنان در خیابان میگوید: «دوچرخهسواری بانوان در مجامع عمومی و نیز در جایی که در معرض دید نامحرم باشد، حرام است». البته آقای خامنهای قبلا گفته بود که دوچرخهسواری زنان با رعایت نکات شرعی جایز است. دیگر رهبران مذهبی و مراجع تقلید از آیتالله سیستانی تا نوری همدانی و البته صافی گلپایگانی نیز فتواهای مشابهی در مخالفت با دوچرخهسواری زنان صادر کردهاند.
این مساله بعد از سالها، بار دیگر زمانی مطرح میشود که جنبشی برای اعتراض به آلودگی هوا، زنان را با دوچرخه به خیابان آورد. حرکتی که از مریوان آغاز شد و بلافاصله به شهرهای دیگر، از جمله تهران، گسترش یافت. مشکل آنچنان هم شرعی نیست. تمام واهمه از تشکل و همبستگی مردم است، به ویژه اگر ابتکار این حرکتها در دست زنان باشد. در جمهوری اسلامی هرگونه حرکت اعتراضی که فردی بماند، موجب نگرانی نظام نمیشود. زنگ خطر برای نظام زمانی به صدا درمیآید که این حرکت با هدف تجهیز دیگران صورت گیرد، حتی اگر حرکتی در جهت دفاع از محیط زیست و برای مبارزه با آلودگی هوا باشد.
قوانینی برای محدود ساختن زنان
واهمه از حضور زنان در صحنههای اجتماعی و مشارکت آنها در سرنوشت خود و کشور هم بدون شک یکی دیگر از دغدغههای جمهوری اسلامی است. سخنگوی کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در روزهای گذشته خبر از موافقت شورای نگهبان با لایحه کاهش ساعات کار زنان شاغل در ادارات داد. نمایندگان مجلس اسلامی تلاش دارند این لایحه را نوعی حمایت از زن و نهاد خانواده معرفی کنند، ولی آش آنقدر شور است که صدای یکی از نمایندگان همین مجلس نیز درآمد. سلمان خدادادی، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی گفت: «گاهی تصمیمهای اشتباه موجب اختلاف جنسیتی میان مرد و زن میشود». این نماینده مجلس به عنوان مثال صحبت از همین قانون کاهش ساعات کار زنان کرد و گفت: «با تصویب این قانون میخواستیم به زنان جامعه خدمت کنیم، اما در واقع تبعیض قائل میشویم زیرا این قانون در آینده محدودیتی برای استخدام زنان به وجود خواهد آورد».
در این حال، در روزهای گذشته نتایج کنکور سراسری سال ۹۵ اعلام شد. امسال ۸۶۰ هزار و ۴۳۷ نفر برای ورود به دانشگاهها ثبت نام کرده بودند که ۵۹درصد از آنان زن بودند. بر پایه نتایج کنکور سراسری، ۳۹۸ هزار و ۸۳۲ نفر به دانشگاه راه خواهند یافت که ۲۲۷ هزار و ۳۲۴ نفرشان، برابر با ۵۷درصد، زن هستند. این خبر در بسیاری از سایتهای موسوم به محافظهکار با تفاسیری که حکایت از نگرانی شدید دارد منتشر شد. هر سال حضور گسترده زنان در کنکور و موفقیت آنها در ورود به دانشگاه، از سوی محافل نزدیک به بیت رهبری، نوعی بی توجهی به موعظههای علی خامنهای به حساب میاید که همواره و وقت و بیوقت در حال تأکید بر نقش زن به عنوان مادر و خانهدار است.
بیاعتنایی، واکنشی که بیتفاوتی نیست
سیاستهای اجتماعی نظام اسلامی حاکم بر ایران، از حجاب اجباری و تلاش برای خانهنشین کردن زنان تا ممنوعیت دوچرخهسواری و محدودیتهای سنگین برای ورزشکاران زن و تحصیل در برخی رشتههای دانشگاهی، همگی تا کنون ناموفق بودهاند. ورزشکاران زن ایرانی، مانند فوتبالیستهایی که موفقیتهای مهم به دست میآورند بدون اینکه دیدارهای بینالمللیشان از به اصطلاح «رسانه ملی» پخش شود، حکایت از عزم راسخ زنان برای ادامه زندگی انتخابی خود با وجود سیاستهای ضد زن حکومت دارد. نمونه این سختکوشی زنان در پیش بردن زندگی انتخابی را میتوان به عنوان مثال در صحبتهای کیمیا علیزاده، تنها زنی که تا کنون برای ایران مدال المپیک به ارمغان آورده است، نیز دید. کیمیا در برنامه تلویزیونی پر بیننده «خندوانه» در پاسخ به پرسشهای پی در پی مجری مبنی بر اینکه کی ازدواج خواهی کرد، با آرامش و به سادگی پاسخ میدهد: «آینده را نمیتوان پیشبینی کرد ولی فعلا قصد دارم فیزیوتراپی بخوانم، مطب بازکنم و مردم را معالجه کنم». این پاسخ بسیاری از زنان جوان ایران به سیاست ازدواج و افزایش جمعیت و فرزندآوری و خانهنشین کردن آنهاست که مرتب از سوی خامنهای و دیگر ملایان توصیه میشود.
واکنش به فتوای ممنوعیت دوچرخه سواری نیز قابل توجه است. دهها زن عکسهای خود را ضمن دوچرخهسواری در خیابانهای شهرهای مختلف راهی شبکههای اجتماعی کردند. یکی از جالبترین این عکسها، مردی پا به سن گذاشته را نشان میدهد که در کنار شهرداری قزوین، تلاش دارد به همسرش دوچرخهسواری یاد دهد. در ایران، به ویژه نسل جوان برخلاف نسل قبلی، میتینگ و تظاهرات برگزار نمیکند، بلکه با نادیده گرفتن فتواها و بیاعتنایی به سخنان رهبران نظام از خود واکنش نشان میدهد. رهبر فتوا میدهد دوچرخهسواری نکنید، عکسهایشان را با دوچرخه منتشر میکنند. رهبر میگوید زود ازدواج کنید و بچه زیاد به دنیا بیاورید، سن ازدواج سال به سال بالاتر میرود و روند افزایش جمعیت همزمان کاهش پیدا میکند. میگویند تحصیلات دانشگاهی دختران یکی از دلایل افزایش طلاق و کاهش ازدواج است، دختران بیشتری در کنکورهای دانشگاهی ثبت نام میکنند و با جدیت برای ورود به دانشگاهها تلاش میکنند.
نادیده گرفتن حکومت و بی اعتنایی به قوانین ضد زن آن به حربهای موثر علیه نظامی تبدیل شده که برای مقابله با این پدیده هنوز راهی نیافته و در سردرگمی مطلق بسر میبرد. نسل جوان و به ویژه زنان، از مقابله مستقیم با حکومتی که از دستگیری مخالفانش ابائی ندارد، پرهیز میکنند. پاسخ آنها بی اعتنائی به قوانینی است که هدفشان تحمیل سبکی از زندگی است که با معیارهای شخضیشان همخوانی ندارد.