کامیار بهرنگ- شیمون پرز بیش از آنکه به عنوان نخست وزیر و رئیس جمهور اسرائیل اهمیت داشته باشد از دید بسیاری به دلیل تلاشهای خستگیناپذیرش برای برقراری صلح در خاورمیانه شایسته تمجید است. سیاستمدار بزرگی که در گفتهها و عمل خود همیشه به دنبال دنیایی آرامتر بود و در واقع یکی از آخرین چهرههای نسل بنیانگذار اسرائیل در سیاست این کشور محسوب میشد.
تلاشهای او برای صلح، به دریافت جایزه مشترک صلح نوبل برای او، اسحاق رابین و یاسر عرفات انجامید و حتی بعد از آن نیز به صورت خستگیناپذیری به دنبال احیای آن گفتگوها بود. به همین دلیل او مورد احترام بسیاری از روشنفکران و فعالان عرب و فلسطینی هم قرار داشت. برپایی «بنیاد صلح پرز» در کنار تلاشگران مدنی و صلحطلبان اسرائیلی- فلسطینی میراثی گرانبها محسوب میشود که میتواند امید به آینده در منطقه را حتی در سیاهترین روزگار آن روشن نگاه دارد.
مریم فقیه ایمانی، نویسنده، پژوهشگر و از فعالان صلح برای ایران و بنیانگذار و مدیر «مرکز دیپلماسی فرهنگی و پیشرفت» (CCDD) در سفر سال گذشته خود به اسرائیل، دیداری با شیمون پرز داشت. روزنامههای اسرائیلی همان زمان این دیدار را با تیتر «دختر آیتالله از ایران با پیام صلح به اسرائیل آمد» به استقبال این دیدار رفتند. با مریم فقیه ایمانی در مورد شخصیت شیمون پرز گفتگویی انجام دادیم.
– شما در دیداری که با شیمون پرز داشتید شخصیت او را چگونه دیدید؟
– آقای پرز با اینکه کارنامه بسیار مهمی از فعالیتها و جایگاه سیاسی که زمانی به عنوان رئیس جمهور و نخست وزیر اسرائیل فعالیت داشت اما اولین چیزی که در مورد شخصیت او دیدم حتی بدون اینکه آشنایی قبلی با او داشته باشید، فروتنی او بود. بلافاصله بعد از دیدار با او متوجه این فروتنی شده و آغوش باز او برای پذیرایی از مهمانان خودش را میدیدید و همین جنبه شخصیتی آقای پرز بود که مرا به خود جلب کرد.
من آقای پرز را پیش از این دیدار در سخنرانیای که او در اسلو داشت دیده بودم اما آنجا ملاقات نزدیکی نداشتیم. در همانجا با سخنرانی و پرسش و پاسخهایی که انجام شد من شخصیت دوراندیش، آیندهنگر و خوشبین او به آینده را دیده بودم. همین شخصیت را شما در راهبردهایی که چه در زمانیکه در قدرت حضور داشت و چه پس از آن هم مشاهده میکردید. آقای پرز با خردمندی عمیق سیاسی و درسهای متعددی که از عالم سیاست گرفته بود بسیار جوانگرا بود و به جوانان اعتماد بسیاری داشت و اینجا هم با فروتنی بسیار میگفت که من در تمام سالهای عمرم درسهای بسیاری آموختهام و حالا آنها را با نگاهی تازه و نو باید ادغام کرد.
سخت نبود که تمام این موضوعات را حتی با چند جمله در یک گفتگو با او پیدا کنید، در کنار تمام اینها حس شوخ طبعی که آقای پرز داشت مکالمه با او را جذابتر هم میکرد.
– پرز جدا از اهمیت جایگاه سیاسیاش یک شخصیت صلحگرا بود. فعالیتهای وی موجب دریافت جایزه مشترک صلح نوبل شد. در دیداری که با او داشتید نگاه او به صلح را چگونه دیدید؟
– آقای پرز هم مانند هر سیاستمدار دیگری اشتباهها و پستی- بلندیهای خودش را داشت و از این قاعده جدا نیست، اما همانطور که اشاره کردید نقش او در مذاکرات صلح اسلو به همراه آقای رابین و از آن سو آقای عرفات بسیار مهم بود. آن مذاکرات در واقع امیدهای بسیاری را به جهانیان داد که این بحران میتواند به صورت صلح آمیز نیز حل شود، حال اینکه چرا و به چه دلایل سیاسی مذاکرات به نتیجه کاملا دلخواه نرسید بحث دیگریست. این البته تنها تلاش آقای پرز برای رسیدن به صلح نبود، زمانی که او به عنوان رئیس جمهوری مشغول به کار بود باز هم یک مجموعهی کامل برای گفتگوهای صلح را آماده کرده بود که همه ما بخصوص در اسلو بسیار امیدوار بودیم با توجه به تجربه گذشته، این دور از گفتگوها موفقیتآمیز باشد اما نخست وزیر کنونی اسرائیل تصمیم گرفت سیاستهای دیگری را پیش گیرد و متاسفانه این گفتگوها شکل نگرفت.
آن چیزی که از دید من ارزشمندتر از فعالیتهای سیاسی او حتی برای بازگرداندن بخش زیادی از زمینهای فلسطینیهای به آنها برای رسیدن به صلح بود مجموعهی نگرش عمیق او به ظرفیتسازیها بین مردم است. در راستای همین نگاه بود که «مرکز صلح پرز» را راهاندازی کرد. در این مرکز بلافاصله جمعیت عربها و یهودیان اسرائیل بخصوص جوانان و کودکان را تشکیل داد و از طریق دیپلماسیهای فرهنگی تلاش کرد به نزدیکی انسانها کمک کند. در پروژههایی مانند عکاسی از کودکان میخواست که زندگی دیگران عکاسی شود تا آنها را به نوعی دعوت به تجربه کردن زندگی دیگران کند که حتی شده برای مدتی کوتاه مفهوم آن-دیگری را از بین برده و به سوی یک «مای مشترک» حرکت کنند.
فعالیت دیگر آقای پرز این بود که هیچ وقت صبر نکرد تا سیاستمداران به نتیجه برسند و تلاش میکرد تا از رنج طرف مقابل کم کند و وارد عمل میشد. برای مثال پروژههایی که به منظور درمان بیماران فلسطینی داشت که بخصوص کودکان بیمار را به همراه خانوادههایشان به بیمارستانهای خوب اسرائیلی میفرستاد و از یک خانواده اسرائیلی که کودکی با بیماری مشابه داشت درخواست میکرد که شریک و همراه این خانواده شده تا بتوانند در این دوران سخت کمی از درد و رنجشان را با هم قسمت کنند و به هم امیدواری بدهند. من این تیزبینی که آقای پرز برای ظرفیتسازی دوستیها و نزدیکیها داشت را ستودنی میدانم.
همین نگاه را به ایران داشت و تمام امیدش این بود که ایرانیان بیشتری به اسرائیل رفته و با مردم اسرائیل آشنا شده و نقطه نظرهای خود را با هم قسمت کنند و من هم امیدوارم کاری که او شروع کرده باعث شود تا ما هم که امیدمان به یک خاورمیانه صلحآمیز است در واقع یک درس و الهامی بگیریم و این کار را ادامه دهیم.
– به فاصله کوتاهی بعد از خبر درگذشت شیمون پرز رسانههای داخل ایران حمله به این شخصیت صلحطلب اسرائیلی را شروع کردند، این حمله را چگونه ارزیابی میکنید؟
– این موضوع را میشود از دو زاویه نگاه کرد یکی اینکه اگر ایران بخواهد نگاه منصفانهای به آقای پرز داشته باشد مجبور است تا تاریخ غیرواقعی که به مردم ایران معرفی کرده را عوض کند. برای توضیح کارهایی که آقای پرز انجام داده باید نگاه و تاریخ نزدیک به حقیقتی را در مورد تاریخ اسرائیل و بخصوص بحرانهای میان فلسطین و اسرائیل و البته دلایل شکست گفتگوهای صلح بیان کند که این به هیچ عنوان در لیست مواردی که دولت ایران به آن علاقه داشته باشد نیست و به هیچ عنوان حاضر نیست روایت خود را از تاریخ تغییر دهد. بنابراین حتی اگر مایل بود که نگاه منصفانهای به آقای پرز داشته باشد این تاریخسازی موجب میشود که از آن صرف نظر کنند. از سوی دیگر همانطور که گفتید، و من هم با هم شما موافق هستم، آقای پرز شخصیتی صلحگرا و تلاشگری برای برقراری آن بود اما به هیچ عنوان دولت ایران نفعی از برقراری صلح و حل بحرانها نمیبرد و حتی برعکس، حکومت ایران با آن جاهطلبی و برتریطلبی که در منطقه برای خودش قائل هست از این بحرانها به عنوان بازی قدرت استفاده میکند تا تمایلات خود را جلو ببرد. شما نگاه کنید در همین مدت ایران توانست نماینده خود یعنی حزبالله را در لبنان تشکیل و تقویت کند، همین کار را با حماس انجام داد و دخالتهایی که با همین عنوان در دیگر کشورهای عربی انجام داد و آرام آرام در واقع جایگاه خود را به عنوان یک قدرت منطقهای آنقدر بالا برد که الان خیلی سخت بتواند دخالتهایش را کنترل کرد. بنابراین فکر نمیکنم که صلحطلبی آقای پرز به هیچ عنوان در چهارچوبهای فکری دولت ایران بگنجد و برای آنها مهم باشد.
– نگاه پرز به ایران چگونه بود؟
– در جلسهای که با آقای پرز داشتیم خانم ریتا، خواننده ایرانی- اسرائیلی هم حضور داشت و در همان جلسه هم آقای پرز چقدر از علاقهاش به ایران و مردم ایران صحبت کرد و امیدش این بود که مردم ایران و اسرائیل دوباره دوستیهای قدیم خودشان را بزرگتر و عمیقتر از پیش دنبال کرده و با هم به شکلگیری منطقهای آرامتر و پر از صلح کمک کنند. امیدوارم که همان طور که در زمان زنده بودن آقای پرز درسهای خوبی از او آموختیم، حالا مرگ او نیز فرصتی برای یادآوری امور انجام نشده برای رسیدن به رویای صلح در منطقه باشد؛ امیدوارم که ایمان خودمان را حفظ کنیم و اجازه ندهیم که هیچ کدام از این روزهای سخت و سیاه ما را ناامید کند.
– اگر بخواهیم میراثی از شیمون پرز را در این گفتگو مطرح کنیم، از دید شما کدام است؟
– یک نکتهای که آقای پرز در صحبتهایش با من اهمیت میداد، و این نگاه را دوست دارم، این بود که همواره نگاهی رو به جلو داشت. شما ببینید ما از تاریخ حتما درس میگیریم اما اگر بخواهیم با نگاهی به گذشته قدم برداریم همیشه به دیوار و به بنبست میخوریم. مسالهای که برای من بسیار قشنگ بود و در صحبتهای آقای پرز دیده میشد تاکید او بر نوآوری و علم بود که آن را راه نجات خاورمیانه و عبور ما از این بحرانها با اصرار به روی فرهنگی علمی و پیشرفت میدانست. به دلیل اینکه علم و نوآوری، فرهنگ هیچ کس خاصی نیست و فرهنگی به نفع همه است و در آن کسی کوچکتر و دیگری بزرگتر نخواهد شد. علم و نوآوری همه ما را بزرگتر میکند و موجب رستگاری همه ما خواهد شد و همه ما را انسانتر میکند. اینها را من از زبان کسی میشنیدم که وقتی با هم دیدار داشتیم ۹۲ سال سن داشت و تاکید فردی با این سن به روی علم و نوآوری و البته پیگیری مصرانه خودش در مورد نوآوریها برای من واقعا زیبا بود.