هفته گذشته به همت «کانون ایران» در لندن امیر طاهری، نویسنده و روزنامهنگار، یک سخنرانی با عنوان «سیمای ادبیات امروز ایران مرحلهای از یک سفر طولانی» در کتابخانه کنزینگتون لندن داشت.
امیر طاهری البته در ابتدای سخنرانی خود تاکید کرد به دلیل محدودیت زمان تنها به موضوع رمان فارسی در سالهای گذشته اشاره میکند. او در این سخنرانی تمرکز بر رمانهای منتشر شده در داخل ایران تمرکز کرد و بنا شد رمانهای منتشر شده در خارج از ایران و ایرانیان خارج از کشور را در جلسهای دیگر مورد بررسی قرار دهد.
طاهری با اشاره به تفاوت «داستاننویسی» و «داستانسرایی» در ایران گفت: «ما همیشه در ایران داستانسرایی داشتیم و انسان که میگویند حیوان ناطق است در واقع از نگاه من انسان، حیوان قصهگو است. همهی ما دوست داریم قصهای بگوییم و قصهای بشنویم. اما در ادبیات ایران مانند بسیاری دیگر از ادبیات جهان داستان ابتدا سروده میشود؛ مانند ایلیاد و ادیسه هومر، شاهنامه فردوسی و کمدی الهی دانته داستانهایی هستند که در واقع سروده شدهاند. داستاننویسی به نثر در ادبیات بسیار دیر آغاز میشود برای مثال در انگلیس، بیوولف که تا مدتی طولانی پایه زبان انگلیسی محسوب میشد پس از ترجمه انجیل سنت جیمز به انگلیسی راه برای نثر باز شد. در ایران از اواسط قرن نوزدهم داستاننویسی به نثر شروع میشود، اول به صورت فولکوریک و بعدها به شکل بخشهایی از داستانهای هزار و یک شب، داستان امیر ارسلان نامدار و حسین کُرد شبستری زمینه داستاننویسی به نثر باز شد».
طاهری سپس به «داستاننویسی به سبک اروپایی» اشاره و تاکید کرد که «این سبک زمان بیشتری لازم داشت تا در ایران جایی پیدا کند. تا جایی که بسیاری بر این باورند که اولین داستاننویسی در این سبک با کتاب احمد یا سفینه طالبی اثر طالبوف شروع میشود. بعد از آن کوشش بزرگی از سوی نویسندگان ایرانی صورت گرفت تا زبان فارسی را از استبداد شعر آزاد کنند. به طور کلی میتوان گفت زمانی که انقلاب اسلامی اتفاق افتاد زبان فارسی برای رماننویسی به حدی که توانایی خلق آثاری که قابل عرضه در صحنه بینالمللی هم باشد، آماده شده بود».
امیر طاهری در ادامه با اشاره به رمان «بوف کور» نوشته صادق هدایت گفت با اینکه اثری «قابل عرضه» بود اما کاری «خام» بود، در همین مسیر او از «زیبا» نوشته محمد حجازی و «فتنه» نوشته علی دشتی نیز نام برد. این روزنامهنگار و نویسنده در ادامه اضافه کرد: «پیش از انقلاب ما با دو مدل سانسور روبرو بودیم. یکی سانسور «ننویس» بود که از طرف دولت به طور ضمنی تحمیل میشد و دیگری هم سانسوری بود که از سوی روشنفکران چپگرای ما وجود داشت. در در آن دوران جوّی به وجود آمده بود که اگر چپ نبودی داخل آدم محسوب نمیشدید. بین این دو سانسور اما فضایی وجود داشت که شما بتوانید کار کنید و یک دیکتاتوری نرم وجود داشت. اما در دیکتاتوریهای سخت بر خلاف این مدل دیکتاتوری که به شما میگوید چه چیزهایی را ننویسید به شما خواهند گفت که چه چیزهایی را باید بنویسید. بعد از انقلاب ما با دیکتاتوری سخت روبرو شدیم که نه تنها به شما میگوید چه چیزهایی را بنویسید بلکه سازمانهایی را به وجود آوردند که تبدیل به صنعتی شدهاند تا موضوعات خاصی را بنویسید و آنها خود منتشر و توزیع میکنند».
امیر طاهری همچنین گفت: «نویسنده امروز ایرانی با محدودیت موضوع روبروست؛ از عشق که نمیتوان نوشت چراکه زن و مرد وقتی تنها هستند که نمیتوانند تنها نماز بخوانند. شما به رمانهای فرانسوی و کشورهای دیگر نگاه کنید تا محدودیت پرداختن به عشق را ببینید. جنایت و جرم هم در جامعه اسلامی وجود ندارد حتما و هر طور که نگاه کنیم نمیتوانیم رمانی در مورد وضعیت واقعی امروز ایران بنویسید. این سیستم بنویس طوری رفتار میکند که گویی جامعه آرمانی ایران را درست کردهایم و تنها وظیفه ما شکر خداست».
وی در ادامه اضافه کرد: «شما وقتی از گذشته نزدیک هم مینویسید باید گذشته و دوران پیش از انقلاب را سیاه نشان دهید. البته برخی از نویسندگان با شیطنتهای خاص خود کوششی را انجام میدهند تا از این سیاهنویسی دوران گذشته فرار کنند».
امیر طاهری در بخشی دیگر از سخنرانی خود به پیروی کردن رمانهای ایرانی از مدلهای دیگر اشاره کرد و گفت: «خطر بزرگی که امروز رمان ایرانی را تهدید میکند برخلاف انتظار به باور من خطر آمریکایی شدن است. ادبیات رسمی ایران و حتی سینما به صورت عمیقی تحت تاثیر آمریکا قرار گرفته است. آمریکاییها در چند سال گذشته پدیدهای را با عنوان creative writing درست کردهاند که به شما راه نویسنده شدن را میآموزد. این درست مثل آن میماند که شما با لگو یک اتوموبیل درست کنید اما به یقین واقعی نیست. نویسندهای که از این سبک و نگاه بیرون میآید به همین شکل است. البته این مختص ایران نیست و در کشورهایی همچون ژاپن و آلمان بعد از جنگ جهانی دوم شدیدا زیر نفوذ آمریکا قرار گرفته بود. فرق ایران با آلمان و ژاپن این است که ایران تحت اشغال آمریکا نیست و کشوری مستقل است و اتفاقا به این مستقل بودن خود میبالد اما توجه ندارد که تا چه حد تحت اشغال آمریکا قرار دارد».
امیر طاهری با اشاره به اینکه تمام آنچه تاکنون گفته بود «خبرهای بد» بود اما «خبرهای خوب» از رمان ایرانی هم وجود دارد و اضافه کرد: «زبان فارسی از لحاظ فیزیکی آمادگی خوبی برای رمان نویسی دارد. بسیاری از گویشهای محلی ایران و نزدیک به ۱۸ زبانی که در ایران وجود دارند در حال زنده شدن هستند. بسیاری از واژههای قدیمی از طریق گویشها مجددا به زمینهی کلی زبان فارسی بازمیگردد».
او همچنین اضافه کرد: «یک بخش دیگر از مشکلات پیروی در رماننویسی ایرانی را باید در نوشتههای رئالیسم جادویی آمریکای جنوبی جستجو کرد بیآنکه به این موضوع توجه کرد که گابریل گارسیا و پائولو کوئلیو بسیاری از نوشتههای خود را از داستانهای هزار و یک شب یا قصههای مثنوی گرفتهاند. در واقع داستانهای ما به پیش آنها رفته و دوباره از طرف آنها به سوی ما بازگشته است».
امیر طاهری با تاکید بر اینکه «ادبیات فارسی ریشههای عمیقی دارد و اگر ما بخواهیم رمان ایرانی بنویسیم، میتوانیم و لازم نیست که به سراغ آمریکایی و فرانسوی برویم» گفت: «اما نویسندهای که در ایران اقامت دارد از آنجاکه به این سابقه خود دسترسی ندارد به نوعی دچار آلزایمر شده و تنها امروز را به یاد دارد. زمان آقای خاتمی فهرست سیاهی از نویسندگان و بعضی عنوانها نزدیک به ۳۶۰۰ عنوان تهیه شد، البته باید بگویم که این واقعا بخشی از اصلاحات بود چرا که پیش از آن همه شعرا و نویسندگان ممنوع بودند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود اما با این لیست حداقل همه جز این لیست آزاد بودند مگر اینکه خلافش ثابت شود. به این شکل نویسنده امروز ایرانی به گذشته خود دسترسی نخواهد داشت».