فیروزه رمضانزاده- باوجود تشدید نظارتها و افزایش جریمههای نقدی، حجم صید، شکار و خرید و فروش غیرقانونی گونههای مختلف حیات وحش در ایران به عنوان یک کار اغواکننده سودآور کاهش نیافته است. در حالی که گفته میشود یک میلیون اسلحه شکاری غیر مجاز در دست شهروندان ایرانی وجود دارد رخ دادن این همه شکار غیر مجاز، امری دور از ذهن به نظر نمیرسد.
در این میان، افزایش روند صید، شکار و قاچاق انواع پرندگان به ویژه پرندگان شکاری و نیز پرندگان مهاجر یکی از دغدغهها و نگرانیهای کارشناسان و دوستداران محیط زیست به شمار میرود. با وجود وعدههای سازمان محیط زیست، آمار کشتار پرندگان مهاجر درسال ۱۳۹۴ به نسبت سال پیش از آن افزایش داشته است؛ تنها در آذرماه ۱۳۹۴ بیش از ۳۰۰۰ غاز وحشی در فریدونکنار، قتل عام و فروخته شدند.
در بین گونههای مختلف در معرض خطر، پرندگان به ویژه پرندگان شکاری در آستانه انقراض با پیشنهادهای میلیونی به دست شیوخ عرب در آن سوی آبهای خلیج فارس میرسند.
بررسی اخبار مرتبط به بازداشت متخلفان و سودجویان قاچاق پرندگان در رسانههای ایران نشان میدهد که از فروردین تا شهریورماه سال جاری در استانهای آذربایجان غربی، سیستان و بلوچستان، گلستان و لرستان از قاچاقچیان پرنده حدود ۱۷۱۵ قطعه پرنده کمیاب قاچاق شامل ۸۰۰ قطعه طوطی برزیلی در پیرانشهر، ۴۹۰ قطعه مینا در سیستان و بلوچستان، دو قطعه طاووس در شاهرود، ۴۰۰ عدد مرغ مینا در بیرجند، ۳۵قطعه پرنده کمیاب در خرمآباد و۲۰ قطعه طرقه و ۵ قطعه سهره طلایی در بروجرد کشف و ضبط شده است.
اما این آمار، فقط نیمی از واقعیت تلخ قاچاق، صید و شکار پرندگان در ایران است. چه بسا دهها شکارچی که شکار خود را دور از چشم گشتهای نظارتی از مرزها خارج کرده یا شکار کرده و فروختهاند و به دام ماموران گرفتار نشدهاند.
براساس ماده ۱۳ قانون شکار و صید، جریمه صید پرندگان شکاری سه سال زندان و تا ۶۰۰ میلیون ریال تعیین شده است. اما گفته میشود این جریمهها در برابر مبلغ خرید و فروش این این سرمایههای ارزشمند طبیعی عامل بازدارنده موثری به شمار نمیرود.
سام خسروی فرد، روزنامهنگار و پژوهشگر محیط زیست در این زمینه به کیهان لندن میگوید: «همان طور که افزایش جریمه در بسیاری از زمینههای دیگر نتوانسته باعث از بین رفتن با کاهش اعمال خلاف قانون شود در این زمینه هم بسیار بعید است که پاسخگو باشد.»
شکارچیان گونههای مختلف حیات وحش همواره بهانه کسب درآمد و معیشت را دلیل شکار و صید غیرقانونی و دست درازی به میراث طبیعی عنوان میکنند.
خسروی فرد در این زمینه توضیح میدهد: «کسی که چنین مخاطرهای را به جان میپذیرد به احتمال زیاد دچار مشکلات معیشتی است. هرچند گفته میشود هر پرنده شکاری ایران در کشورهای حاشیه خلیج فارس بین ۲۰ تا ۸۰ میلیون به فروش میرسد ولی بعید است این رقم تمام و کمال به کسی پرداخت شود که خطر را به جان خریده و پرنده را از طبیعت صید کرده است. این موضوع در ارتباط با شاخ کرگدن مستند شده که در بازارهای ویتنام و چین چند هزار دلار به فروش میرسد ولی در مبدا چند صد دلار بیشتر به شکارکشها پرداخت نمیشود. بنابراین آن کسی که حاضر است برای چند صد دلار جان خود را به خطر بیندازد که یک گرکدن یا فیل را برای شاخ و عاجاش شکار کند، پول بسیار اندکی میگیرد. به احتمال زیاد در ارتباط با قاچاق پرندگان ایران به کشورهای حاشیه خلیج فارس هم وضعیت به همین شکل است.»
ایمان مهدیزاده، روزنامهنگار ساکن تهران نیز در این زمینه به کیهان لندن میگوید: «یک قطعه بالابان اینجا از صیاد محلی بین ۸۰۰ هزارتومان تا یک میلیون تومان خریداری میشود و شیوخ عرب برای آن تا ۸۰ میلیون تومان میپردازند.»
خسروی فرد نیز معتقد است: «اگر آمار کشف شکار و صید غیرمجاز در سالهای ۹۳ و ۹۴ را که از سوی مدیر کل حفاظت و مدیریت شکار و صید اعلام شده با هم مقایسه کنیم، متوجه میشویم که افزایش جریمهها چندان اثری در کاهش تخلف نداشته است. به عبارت دیگر افزایش جریمههای نقدی و بازداشت متخلفان آنچنان که انتظار میرفت تاثیرگذار نبوده است و منجر به کاهش شکار و صید نشده است. باید در نظر داشت که دستگیری متخلفان و کشف تخلفات، مثل کوه یخ است. دستگیرشدگان و آنچه رسانهای میشود فقط بخشی از واقعیت است و همه آن نیست.»
تضعیف اهرمهای کنترلی و نبود نظارت
خسروی فرد توضیح میدهد: «اساساً بحث قاچاق حیات وحش به سه شکل در ایران انجام میشود یا جانورانی از خارج وارد ایران میشوند یا جانورانی از ایران به خارج منتقل میشوند و یا جانورانی که از یک نقطه کشور به صورت غیرقانونی به نقطه دیگر انتقال داده میشود.»
به گفته این پژوهشگر محیط زیست، بخش عمدهای از جانورانی که وارد ایران میشوند غیربومی هستند نظیر پرندههای منطقه آمازون، خزندگانی مثل ایگوانا، ماهیها، دوزیستان یا حتی پستاندارانی نظیر کوالا. جانورانی که از ایران خارج میشوند اغلب شامل پرندگان شکاری به ویژه خانواده شاهینسانان است.
ایمان مهدیزاده نیز معتقد است: «در داخل ایران، اکثر پرندگان آبزی و کنار آبزی بیشتر از شمال و منطقه فریدونکنار به نقاط دیگر ارسال میشدند. در حال حاضر از هورالعظیم نیز پرندگانی به صورت انبوه صید و به نقاط مختلف از جمله باغهای پرندگان ارسال میشوند.»
این روزنامهنگار در ادامه میگوید: «پرندگان شکاری در ارتفاعات البرز، زاگرس یعنی نوار غربی و ارتفاعات آذربایجان، سهند، سبلان و دالامپرداغ در آذربایجان غربی زندگی میکنند و صیدشان به شکل غیرقانونی در نیمه غربی ایران انجام میشود.»
وی میافزاید: «به تازگی بعضی از قضات محکومیت زندان را افزایش دادهاند که در صورت استمرار میتواند در ایجاد رعب بین صیادان پرندگان شکاری موثر شود از طرفی هرچه بگیر و ببند بیشتر شود اما برای خریداران قیمت بالا میرود که اهمیتی هم ندارد چون اغلب این صیادان بیکاری و فقر را عامل چنین ریسکهایی میدانند .»
به گفته مهدیزاده، «این پرندگان را اغلب از بنادر شهرهای کوچک جنوبی مانند کنگان، دیلم، گناوه، لار و لنگه و.. با لنج به صورت قاچاق حمل میکنند، پول اصلی را دارندگان لنج میگیرند که اغلب خودشان مشتری و واسطه بین عربهای منطقه را میشناسند؛ آنها معمولا سفارش میگیرند و در این مدت که گاه بیش از یک ماه میشود پرنده شکاری در قفسی کوچک و در تاریکی و بدون تهویه مناسب قرار دارد.»
این همه در حالیست که به دلیل تضعیف اهرمهای کنترلی و نبود نظارت، گونههای مختلف پرندگان حفاظت شده و در خطر انقراض به صورت آشکار در اماکنی که با زیستگاههای بومی آنها تناسبی ندارند بدون نظارت بر نحوه ورود، وضعیت سلامتی و رژیم غذایی در حاشیه امن به نمایش عمومی گذاشته میشوند.
سام خسروی در ادامه میگوید: «براساس گفتههای مدیرکل حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان حفاظت و محیط زیست ۱۹باغ پرنده و باغ وحش در ایران مجوز قانونی ندارند. این بخشی از ماجراست و بخش دیگر تعداد زیادی مراکز استراحتگاهی بین راهی و مغازههای فروش جانوران است که بدون نظارت مراجع قانونی فعال هستند. مشخص نیست پرندگان چگونه به این مراکز استراحتگاهی بین راهی وارد میشوند. میگویند برخی از آنها در اسارت تکثیر شدهاند. به فرض اینکه چنین ادعایی درست باشد هیچ نظارتی نه بر نحوه زندگی و تغذیه این پرندگان وجود دارد و نه کنترلی بر میزان مرگ و میر و جایگزین شدنشان با گونههای جدید.»
در حالی ۹۰ درصد حیات وحش ایران در ۳ دهه گذشته از بین رفته است که وضعیت زیستگاهها و به طور کلی محیط زیست کشور نیز بدتر از گذشته شده است.
به گفته خسروی فرد «وضعیت محیط زیست در ایران به قدری اسفناک است که قاچاق حیات وحش تنها بخشی از این فاجعه زیست محیطی است. ما شاهد از بین رفتن تدریجی زیستگاههای حیات وحش هستیم با ادامه این شرایط و نیز به دلیل وجود مسائلی نظیر بیآبی و خشکسالی، پدیده ریزگردها، آتشسوزی جنگلها، در آینده حتی سکونت مردم در این کشور هم بسیار دشوار خواهد شد.»
خشکسالیهای متوالی، تخریب تدریجی زیستگاههای اصلی گونههای مختلف حیات وحش در کنار شکار و صید بیرویه آنها در شرایطی به مرز بحران رسیده است که طی سالهای اخیر به خاطر نبود فرهنگ زیست محیطی و عدم آشنایی مردم با حیات وحش، شاهد دهها مورد اذیت و آزار حیوانات و کشتار بیرحمانه حیات وحش بودهایم، از دریدن شکم خرسهای سمیرم گرفته تا کشتار دسته جمعی روباهها در اصفهان و انتشار آزادانه تصاویر یادگاری شکارچیان در کنار لاشههای گونههای مختلف حیات وحش.