کیهان آنلاین – ۱۲ اسفند ۹۲ – زمانی که در سال ۱۳۸۷ با توجه به این که هنوز حکم دادگاهم تایید نشده بود، توانستم به طور موقّت از زندان مرکزی تبریز آزاد شوم وقتی با سکینه محمّدی آشتیانی خداحافظی کردم تصوّر نمیکردم روند تحوّلات سیاسی و اجتماعی در جامعه به چنین سرعتی باشد که این قدر به این موضوع واکنش نشان بدهد.
سنگسار اقدامیوحشیانه و خشونتزا است. سنگسار زنان و همجنسگرایان جنایت علیه بشریت است. سران رژیم فاشیست دینی در ایران به اتّهام سنگسار زنان و مردان باید در دادگاهی بینالمللی محاکمه و مجازات شوند. اجرای این حکم تنها انزجار و تنفر جهانی را بر میانگیزد. سکوت و مماشات بیش از سه دهه نهادهای بینالمللی در برابر سنگسار و نقض حقوق بشر در ایران باید به همّت یک انقلاب ساختارشکنانه علیه ارتجاع جمهوری اسلامیدر ایران شکسته شود.
بی شک سکینه محمّدی آشتیانی اوّلین کسی نیست که حکم سنگسار گرفت ولی جنبش دموکراسیخواهی در ایران میتوانست از او نقطه پایانی بسازد برای لغو مجازات قرون وسطایی سنگسار در ایران.
او چه خودش تحت شرایط طاقتفرسایی که برایش در زندان تحمیل شده است، خودکشی کند و یا توسط شکنجهگران و بازجویان زیر نام خودکشی به قتل برسد، مسئولیت سرنوشت غمانگیزش با زمامداران رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامیاست. سکینه باید بدون هیچ قید و شرطی از زندان تبریز آزاد شود و تمامیکسانی که او را زندانی و مورد آزار و شکنجه فیزیکی و روانی قرار داده اند باید مجازات شوند.
این سروده به دوستم «سکینه محمّدی آشتیانی» که در سالهای ۱۳۸۶ و نیز در سال ۱۳۸۷ با او همسلول بودم، تقدیم میشود.
نه به اعدام نه به سنگسار
کدام سنگِ
جهالت اسلام و مردسالاری
چهرهی نازنین تو را
حریر پیراهن تو را
زخمیخواهد کرد
کدام دستگاه شکنجه و سرکوب
تن داغ و آفتابی ترا
تا به گردن در خاک دفن خواهد کرد
تا بر تو سنگ بکوبند.
بگو سکینه
دوست روزهای سرد و غمگین زندان تبریز
کدام دست تحجر بر تو سنگ خواهد کوبید.
من با خیل بی شمار یارانی
که به سنگسار
به اعدام
به شکنجه
به تجاوز
به مرگ گل سرخ
نه گفته اند
برای تمامیآن سنگهایی که بخواهند تن ترا زخمیکنند
قلب و روحمان را
بین پیکر تو و تمامیت ارتجاع و تحجر دینی خواهیم گشود.
ما باران بی وقفهی اشکهایمان را
نثار معصومیت زنانهی تو
ناز نگاه تو
قلب عاشقانهی تو
مهربانی مادرانهی تو
افقهای دور و ناپیدای آرزوهای تو
خواهیم کرد.
ما برای خاطر تو
برای عشق
برای آزادی
برای صلح
برای عدالت اجتماعی
همه لحظههایمان را
همه تار و پود اندیشه خود را
وقف نجات تو
فدیه راه سرخ برابری و رهایی خواهیم کرد.
خفاشان شب پرست میخواهند
با سنگسار تو
با اجرای حکم یک قتل دولتی
با پرتاب سنگ جهالت و نادانی و ارتجاع
با مجبور کردن تو برای خودکشی
همه ما را در بغرنجترین و ناراحتکنندهترین
وضعیت تصوّرناپذیر
در سوگ یک فاجعه بنشانند
تا دیگر هیچ پرندهی آزادی
جسارت پریدن
از فراز تابلوهای عبور ممنوع را نکند.
حال آنکه دیر زمانی است
نوادگان ققنوس
از میان خاکستر آتش و خون
با ندای سرخی در گلو
بر فراز هر بام نشستهاند
و سرود آبی کوهستان بر لب
مرگ سیاهی و تباهی را نوید میدهند.
پاریس
۰۲/۰۳/۲۰۱۴